Forwarded from Helena
#شاهنامه_حماسه_دادخواهی
#فردوسی
از "شاهنامه فردوسی" نوشتن امری بغرنج و دشوار است اما با عنایت به تحریفهای پیرامون این شاهاثر امری واجب به نظر می رسد.
"شاهنامه" اثری گران که در آن صدها پرسوناژ وارد صحنه شده و هرکدام مناسبِ شرایط، زبان به سخن میگشایند.
"فردوسی" نیز تنها بعنوان یک راوی و پردازشگر داستان باقی نمانده بلکه در هر مقام با لحنِ مناسب موضع میگیرد.
در هر اثر هنری پرسوناژها گوناگونند و عقاید مختلف و متناقض را بیان میکنند. مهم این است که خواننده متن از میان پرسوناژها سخنگوی نویسنده را بشناسد و ببیند که کدامیک از گفتههای متفاوت و یا متناقض، بیانگر نظر واقعی نویسنده است.
هزار سال از آفرینش این اثر بسیار فاخر میگذرد و در سده اخیر چه جفاهایی بر این اثر و خالق آن روا نشده است. اینجاست که " شاهرخ مسکوب" حق دارد که با بغض در گلو فریاد میزند:
"در تاریخ سفلهپرور ما بیدادی که بر فردوسی رفته است مانند ندارد و در این جماعت قوادان و دلقکان ....با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه کسی را پروای کار او نیست."
در ادامه ابیاتی از "شاهنامه" که تصرفات و تحریفهایی در آن صورت گرفته و چهرهای غیرواقعی از فردوسی ارائه میدهد را به بحث میگذاریم.
۱-هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را بکس
۲-همه یکدلانند یزدان شناس
به گیتی ندارند در دل هراس
۳-چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
۴-همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
۵- اگر کشت خواهی همی روزگار
چه نیکوتر از مرگ در کارزار
۱- دو بیت نخست مربوط به یکی از ماجراهای "بهرام گور" است. بهرام گور به هنگام شاهی مخفیانه و ناشناس به هند میرود. خود را گردی از سپاه بهرام معرفی میکند. در هند گرگ و اژدها میکشد و با دختر شاه هند نرد عشق میبازد. خاقان چین از وجود چنین سربازی خبردار شده و او را نزد خود میخواند و وعده خلعت و خواسته میدهد.
بهرام این دعوت را گستاخی تلقی میکند و میرنجد و در پاسخ به خاقان چین میگوید که بهرام بزرگترین پادشاه است و من خادم او هستم. اگر هنری دارم از ایرانیان است. نمیتوانم خود را در خدمت دیگران بگذارم. نیازی به خواسته ندارم و "بهرام" همه چیز به من میدهد.
اما متن صحیح "شاهنامه":
فغفور چین در نامه به گرد ناشناس ایرانی ( بهرام) پس از ذکر شاهکارهای او و وعده پول و غیره تاکید میکند:
ترا آمدن پیش من ننگ نیست چو با شاه ایران مرا جنگ نیست
بهرام (گرد ناشناس) در پاسخ به خشم میآید و مینویسد:
جز آن بد که گفتی سراسر سخن
بزرگی نو را نخواهم کهن
شهنشاه بهرام گور است و بس
چنو در زمانه ندانیم کَس
دگر آنک گفتی که من کردهام
به هندوستان رنجها بردهام
همان اختر شاه بهرام بود
که با فر و اورنگ و با نام بود
هنر نیز ز ایرانیان است و بس
ندارند گرگ ژیان و بکس
همه یکدلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند ز اختر پاس
ز بهرام دارم به بخشش سپاس
نیایش کنم روز و شب در سه پاس
در این ابیات بهرام با واسطه به سپاهیان خود متذکر میشود که در هیچ حال از بندگی به او دست نکشند و فردوسی این خواست را با علاقه خود به ایرانیان میآمیزد و روی پیوند و اتحاد ایرانیان تاکید میکند.
۲- بیت سوم که بینهایت معروف است ابدا از شاهنامه نیست و چنین بیتی دیده نشده است.
شادروان ملک الشعرای بهار ضمن تاکید این مطلب یادآوری میکند که در شاهنامه بیتی که مصرع اول آن شبیه این بیت باشد مربوط به داستان رستم و سهراب است. در مکالمه سهراب با هجیر از قول هجیر میگوید:
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه نامداران ایران زمین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاک یاد
حتی مجتبی مینوی پان ایرانیست به این حقیقت اعتراف کرده و این بیت را از شاهنامه نمیداند.
اگر نیک بنگریم مضمون این بیت با روح و جان فردوسی در تناقض است. فردوسی که میدان رزمها را با استادی ترسیم کرده، از مرگ نابحق حتی یک انسان همواره نگران است و از قتل و ویرانی نفرت دارد.
#کامبیز_محمدصالحی
🍃🍂
#فردوسی
از "شاهنامه فردوسی" نوشتن امری بغرنج و دشوار است اما با عنایت به تحریفهای پیرامون این شاهاثر امری واجب به نظر می رسد.
"شاهنامه" اثری گران که در آن صدها پرسوناژ وارد صحنه شده و هرکدام مناسبِ شرایط، زبان به سخن میگشایند.
"فردوسی" نیز تنها بعنوان یک راوی و پردازشگر داستان باقی نمانده بلکه در هر مقام با لحنِ مناسب موضع میگیرد.
در هر اثر هنری پرسوناژها گوناگونند و عقاید مختلف و متناقض را بیان میکنند. مهم این است که خواننده متن از میان پرسوناژها سخنگوی نویسنده را بشناسد و ببیند که کدامیک از گفتههای متفاوت و یا متناقض، بیانگر نظر واقعی نویسنده است.
هزار سال از آفرینش این اثر بسیار فاخر میگذرد و در سده اخیر چه جفاهایی بر این اثر و خالق آن روا نشده است. اینجاست که " شاهرخ مسکوب" حق دارد که با بغض در گلو فریاد میزند:
"در تاریخ سفلهپرور ما بیدادی که بر فردوسی رفته است مانند ندارد و در این جماعت قوادان و دلقکان ....با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه کسی را پروای کار او نیست."
در ادامه ابیاتی از "شاهنامه" که تصرفات و تحریفهایی در آن صورت گرفته و چهرهای غیرواقعی از فردوسی ارائه میدهد را به بحث میگذاریم.
۱-هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را بکس
۲-همه یکدلانند یزدان شناس
به گیتی ندارند در دل هراس
۳-چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
۴-همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
۵- اگر کشت خواهی همی روزگار
چه نیکوتر از مرگ در کارزار
۱- دو بیت نخست مربوط به یکی از ماجراهای "بهرام گور" است. بهرام گور به هنگام شاهی مخفیانه و ناشناس به هند میرود. خود را گردی از سپاه بهرام معرفی میکند. در هند گرگ و اژدها میکشد و با دختر شاه هند نرد عشق میبازد. خاقان چین از وجود چنین سربازی خبردار شده و او را نزد خود میخواند و وعده خلعت و خواسته میدهد.
بهرام این دعوت را گستاخی تلقی میکند و میرنجد و در پاسخ به خاقان چین میگوید که بهرام بزرگترین پادشاه است و من خادم او هستم. اگر هنری دارم از ایرانیان است. نمیتوانم خود را در خدمت دیگران بگذارم. نیازی به خواسته ندارم و "بهرام" همه چیز به من میدهد.
اما متن صحیح "شاهنامه":
فغفور چین در نامه به گرد ناشناس ایرانی ( بهرام) پس از ذکر شاهکارهای او و وعده پول و غیره تاکید میکند:
ترا آمدن پیش من ننگ نیست چو با شاه ایران مرا جنگ نیست
بهرام (گرد ناشناس) در پاسخ به خشم میآید و مینویسد:
جز آن بد که گفتی سراسر سخن
بزرگی نو را نخواهم کهن
شهنشاه بهرام گور است و بس
چنو در زمانه ندانیم کَس
دگر آنک گفتی که من کردهام
به هندوستان رنجها بردهام
همان اختر شاه بهرام بود
که با فر و اورنگ و با نام بود
هنر نیز ز ایرانیان است و بس
ندارند گرگ ژیان و بکس
همه یکدلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند ز اختر پاس
ز بهرام دارم به بخشش سپاس
نیایش کنم روز و شب در سه پاس
در این ابیات بهرام با واسطه به سپاهیان خود متذکر میشود که در هیچ حال از بندگی به او دست نکشند و فردوسی این خواست را با علاقه خود به ایرانیان میآمیزد و روی پیوند و اتحاد ایرانیان تاکید میکند.
۲- بیت سوم که بینهایت معروف است ابدا از شاهنامه نیست و چنین بیتی دیده نشده است.
شادروان ملک الشعرای بهار ضمن تاکید این مطلب یادآوری میکند که در شاهنامه بیتی که مصرع اول آن شبیه این بیت باشد مربوط به داستان رستم و سهراب است. در مکالمه سهراب با هجیر از قول هجیر میگوید:
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه نامداران ایران زمین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاک یاد
حتی مجتبی مینوی پان ایرانیست به این حقیقت اعتراف کرده و این بیت را از شاهنامه نمیداند.
اگر نیک بنگریم مضمون این بیت با روح و جان فردوسی در تناقض است. فردوسی که میدان رزمها را با استادی ترسیم کرده، از مرگ نابحق حتی یک انسان همواره نگران است و از قتل و ویرانی نفرت دارد.
#کامبیز_محمدصالحی
🍃🍂
Mahoor
Alireza Eftekhari
آواز ماهور به کار رفته در سریال "امیر کبیر"
خواننده: #علیرضا_افتخاری
موسیقی: #کامبیز_روشن_روان
دوش در حلقه ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره ی هندوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
به وفای تو که بر تربت #حافظ بگذر
کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود
خواننده: #علیرضا_افتخاری
موسیقی: #کامبیز_روشن_روان
دوش در حلقه ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره ی هندوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
به وفای تو که بر تربت #حافظ بگذر
کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود
قربانی مرغ حق چهارگاه
@Jane_oshaagh
مرغ حق
#علیرضا_قربانی
بخوان خدای را بخوان گره گشای
را بخوان
مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد
هنرمندان:
کلام ؟
آهنگساز : #علی_تجویدی
تنظیم : #کامبیز_روشن_روان
#علیرضا_قربانی
بخوان خدای را بخوان گره گشای
را بخوان
مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد
هنرمندان:
کلام ؟
آهنگساز : #علی_تجویدی
تنظیم : #کامبیز_روشن_روان
قربانی مرغ حق چهارگاه
@Jane_oshaagh
مرغ حق
#علیرضا_قربانی
بخوان خدای را بخوان گره گشای
را بخوان
مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد
هنرمندان:
کلام ؟
آهنگساز : #علی_تجویدی
تنظیم : #کامبیز_روشن_روان
#علیرضا_قربانی
بخوان خدای را بخوان گره گشای
را بخوان
مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد
هنرمندان:
کلام ؟
آهنگساز : #علی_تجویدی
تنظیم : #کامبیز_روشن_روان
زویا ثابت زلفای یارم
@Jane_oshaagh
#زویا_ثابت
نصنیف زُلفای یارُم بینظیره
محلی خراسانی
تنظیم #کامبیز_روشن_روان
کامبیز روشنروان (زادهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۲۸) موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده، رهبر ارکستر و آموزگار موسیقی اهل ایران است. او بهعنوان یکی از آهنگسازان سرشناس در موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی، آثار متنوعی در این سبکها با استفاده از فرمهای شناخته شدهٔ غربی و ایرانی مانند: سمفونی، سونات، پوئم سمفونیک، کنسرتو، فرمهای موسیقی ردیفی و موسیقی محلی ساخته یا تنظیم کردهاست.
نصنیف زُلفای یارُم بینظیره
محلی خراسانی
تنظیم #کامبیز_روشن_روان
کامبیز روشنروان (زادهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۲۸) موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده، رهبر ارکستر و آموزگار موسیقی اهل ایران است. او بهعنوان یکی از آهنگسازان سرشناس در موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی، آثار متنوعی در این سبکها با استفاده از فرمهای شناخته شدهٔ غربی و ایرانی مانند: سمفونی، سونات، پوئم سمفونیک، کنسرتو، فرمهای موسیقی ردیفی و موسیقی محلی ساخته یا تنظیم کردهاست.
@Adabvaavayparsi
شهرام ناظری . تصنیف خراباتیان
خواننده : استاد #شهرام ناظری
آهنگ:استاد #کامبیز روشن روان
شعر:حضرت #رضی الدین آرتیمانی
الــــــهــــی بــــــه جــــــان خراباتـیان
کـــــزیـن تهمت هستی ام وارهان
بـــــه خـمــخـانـه ی وحــدتم راه ده
دل زنــــــــده و جــــــان آگــــاه ده
خـــــدا را ز مـــــــــیــــخــانه گر آگهی
بـــــه مــــخـــمور بیچاره بنما رهی
کـــــه از کــــثــــرت خــلـق تنگ آمدم
به هر سو شدم سر به سنگ آمدم
بـــیا سا قیا مــــی بـــه گـــردش درآر
کـــــه دل گــــیـرم از گردش روزگار
می ای ده که چون ریزی اش در سبو
بــــــرآرد ســــبــــو از دل آواز هـــو
بـــــه مـــــیــــخـانه آی و صفا را ببین
مـــــبــــیــن خویش را و خدا را ببین
مــــی ای کــــــو مـــــرا وارهاند ز من
از ایــــن و از آن و ز مـــــــا و ز مــن
از آن مـی که چون شیشه بر لب زند
لـــــب شــــیـــشـه تبخاله از تب زند
تـــــو در حـــلقـــۀ مـی پرستان درآی
کــــه چـیزی نبینی به غیر از خدای