معرفی عارفان
1.18K subscribers
33.3K photos
12K videos
3.2K files
2.73K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دریغا تو پنداری که بلا هرکس را دهند؟! تو از بلا چه خبر داری؟ باش تا جای رسی که بلای خدا را به جان بخری. مگر #شبلی از اینجا گفت: بارخدایا همه‌کس تو را از بهر لطف و راحت می‌جویند، و من تو را از بهر بلا می‌جویم. باش تا «جذبة من جذبات الحق» با تو کیمیاگری بکند؛ آنگاه بدانی که بلا چه باشد!(...)

ما بلا بر کسی قضا نکنیم
تا ورا نام ز اولیا نکنیم
این بلا گوهر خزانه‌ی ماست
ما به هر خس گهر عطا نکنیم

#عین‌القضات
تمهیدات/ ص ۲۴۳,۲۴۴
پس هر کسی سنگی می‌انداختند ،
#شبلی موافقت را گُلی انداخت.
#حسین_منصور آهی کرد.
گفتند:
"ازین همه سنگ هیچ آه نکردی!
از گُلی آه کردن چه معنی است؟!"
گفت:
"از آنکه آنها نمی‌دانند معذورند ،
از او سختم می‌آید ، که او می‌داند که نمی‌باید انداخت!"


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_حسین_منصور_حلاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شبلی

شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی، و حقیقت آن است که او را بینی.


#عین_القضات_همدانی

هر چه دل فتوا دهد، خدایی باشد و هر چه رد کند، شیطانی باشد
.
نقل است که روزی [ِبْلی از راهی] می‌گذشت.
دو #کودک خصومت [= دعوا] می‌کردند، برای یک جوز[= گردو] که یافته بودند.
#شبلی آن جوز ازیشان بستد، گفت:
«صبر کنید تا من این بر شما تقسیم کنم»
پس جوز بشکست، تهی آمد.
آوازی شنید: «هلا! قسمت کن اگر قسّام تویی» شبلی خجل شد. گفت:
«این همه خصومت بر جوزی تهی و این همه دعویِ قَسّامی [= تقسیم کردن] بر هیچ!»

#تذکرة_الاولیاء_عطار
#تصحیح_شفیعی_کدکنی
#شبلی از #حلاج روایت کند :

روز اول در پیش حسین رفتم.
سخن می‌گفت، فهم نکردم،
زیرا فهم در آن جایز نبود.
آن چه حفظ کردم، این بود که می‌گفت :
الهی! هر حقی را حقیقتی است
و هر خلقی را طریقتی
و هر عهدی را وثیقی.
ای شبلی!
سرّ به زبان این طایفه ان است که ظاهرش پنهان است
و معانیش نزد ایشان بیان.

#شرح_شطحیات
#روزبهان_ص۳۸۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

لیسَ مِنّی قَلْبٌ إِلَیْکَ مُعَنَّى
    کُلُّ عُضْوٍ مِنِّی إِلَیْکَ قُلُوبُ

تنها دلم نگران تو نیست،
همهٔ اجزای من در هوای تو
دل شده‌اند


#شبلی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

لیسَ مِنّی قَلْبٌ إِلَیْکَ مُعَنَّى
    کُلُّ عُضْوٍ مِنِّی إِلَیْکَ قُلُوبُ

تنها دلم نگران تو نیست،
همهٔ اجزای من در هوای تو
دل شده‌اند


#شبلی
هر ‌جلوه‌ای مرا نتواند فریب داد
پروانهٔ چراغِ سرِ طور بوده‌ایم

از ما بگیر درس فنون ریا، که ما
عمری دراز زاهد و مستور بوده‌ایم

#شبلی_نعمانی
خوشا آنان که دلی زنده دارند.
حاصل انس با کلام حق،
دلِ بیدار و زنده است.
دلی که نیوشای زمزمه‌هاست.
به گفتۀ قرآن کسانی از کلام حق
به هوشیاری می‌رسند که
نه با ذهن مغشوش،
که با تمام دلِ خود
جویا و پذیرای آن باشند.

«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ
أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ.»

ابوبکر #شبلی دربارۀ این آیه گفته است:
کلام حق برای کسی مایه هوشیاری است
که خدا تمام دلش باشد:
لِمَنْ کَانَ الله قَلْبَهُ.
و بعد این بیت را خواند:

لَیْسَ مِنِّی قَلْبٌ إِلَیْکَ مُعَنَّى
کُلُّ عُضْوٍ مِنِّی إِلَیْکَ قُلُوبُ

یعنی: تنها دلم نگران تو نیست،
همهٔ اجزای من در هوای تو #دل شده‌اند.
هر ‌جلوه‌ای مرا نتواند فریب داد
پروانهٔ چراغِ سرِ طور بوده‌ایم

از ما بگیر درس فنون ریا، که ما
عمری دراز زاهد و مستور بوده‌ایم

#شبلی_نعمانی
وقت عارف ،
چون روزگار بهار است
رعد منفرد
و ابر می بارد
و برق می سوزد
و باد می وزد
و شکوفه می شکفد
و مرغان بانگ می کنند
حال عارف هم
چنین است
به چشم می گرید
و به لب می خندد
و به دل می سوزد
و به سر می بازد
و نام دوست مي گويد
و بر در او می گردد...


#شبلی