Forwarded from Deleted Account
فروغ نمونه کامل روشنفکرانی است که گرایش و میلی به فرهنگ کلاسیک ایران ندارند و اگر قرار است به گذشته نگاه کنند، ترجیح میدهند به سراغ کتاب مقدس بروند. احتمال دارد بدبینی و بی اعتمادی شاعر نسبت به فرهنگ مردانه کلاسیک سبب این بی توجهی باشد اما به هرحال، حتی اگر تمام دفترهای شعری او را تورق کنیم پشتوانه های فرهنگی کلاسیک را در آن بسیار اندک خواهیم یافت و این هم وجهی دیگر از صبغه مدرنيته شعر فروغ است.
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشمانداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشمانداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
Forwarded from Deleted Account
فروغ نمونه کامل روشنفکرانی است که گرایش و میلی به فرهنگ کلاسیک ایران ندارند و اگر قرار است به گذشته نگاه کنند، ترجیح میدهند به سراغ کتاب مقدس بروند. احتمال دارد بدبینی و بی اعتمادی شاعر نسبت به فرهنگ مردانه کلاسیک سبب این بی توجهی باشد اما به هرحال، حتی اگر تمام دفترهای شعری او را تورق کنیم پشتوانه های فرهنگی کلاسیک را در آن بسیار اندک خواهیم یافت و این هم وجهی دیگر از صبغه مدرنيته شعر فروغ است.
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشمانداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشمانداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو