معرفی عارفان
990 subscribers
32K photos
11.5K videos
3.16K files
2.62K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
به هوایِ همچو رَخشَت ، به لوایِ روح‌بخشت ، که بجز تو ، کس نداند ، که کی‌اَم؟ ، چگونه مَردَم؟ ، #مولانا
به سعادتِ صباحت ،

به قیامتِ صبوحت ،



که ، سِجِلّ آسمان را ،

به فَرِ تو ، درنَوَردَم ،




#مولانا


درنَوَردَم = طی کنم ، بیپمایم ، پشت سر بگذارم
معرفی عارفان
به سعادتِ صباحت ، به قیامتِ صبوحت ، که ، سِجِلّ آسمان را ، به فَرِ تو ، درنَوَردَم ، #مولانا درنَوَردَم = طی کنم ، بیپمایم ، پشت سر بگذارم
به صفا ، مثالِ زُهره ،،، به رضا ، مثالِ مُهره ،

نه ، نصیبه‌جو ، نه ، بهره ،،، که ، بِبُردم و نَبُردم ،



بِبُریده از زمانه ، ز هوایِ دام و دانه ،

کا درین قمارخانه ، چو گواه بی نَبَردَم ،



پس ازین ، خموش باشم ،،، همه ، گوش و هوش باشم ،

که ، نه بلبلم ، نه طوطی ،،، همه ، قند و شاخِ وَردَم ،




#مولانا



وَرد = گُل



شب دوستان خوش و آرام
🌸🌸🌸🌸🌸
روزی که بپرد جان از لذت بوی تو
جان داند و جان داند کز دوست چه می‌بوید

#مولانا
کجا باشد دورویان را
           میان عاشقان جایی

         که با صد رو طمع دارد
           ز روز عشق فردایی

#مولانا
     نوبهارا جان مایی جان‌ها را تازه کن
    باغ‌ها را بشکفان و کشت‌ها را تازه کن

گل جمال افروخته‌ست و مرغ قول آموخته‌ست
   بی صبا جنبش ندارند هین صبا را تازه کن

نرگس آمد سوی بلبل خفته چشمک می زند
   کاندرآ اندر نوا عشق و هوا را تازه کن

           #مولانا
اے در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو

هرچنـــــد به روزگار در می‌نگرم
امروز هـمه تویے و فردا همه تو

#مولانا
آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
صد کیر خر در کون او صد تیز سگ در ریش او

خر صید آهو کی کند خر بوی نافه کی کشد
یا بول خر را بو کند یا گه بود تفتیش او

هر جوی آب اندررود آن ماده خر بولی کند
جو را زیان نبود ولی واجب بود تعطیش او

خر ننگ دارد ز آن دغل از حق شنو بل هم اضل
ای چون مخنث غنج او چون قحبگان تخمیش او


خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد
من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او



غزل فوق العاده اجتماعی عقیدتی #مولانا
بریز باده بر اجسامم و بر اعراضم

          چنانکه هیچ نماند
           ز من رگی هشیار


#مولانا
من ، غلامِ آنکه ،، نفروشد وجود ،

جز ، بِدان سلطانِ با اِفضال و ، جود ،




چون بگرید ،، آسمان ، گریان شود ،

چون بنالد ،، چرخ ، یا رَب‌خوان شود ،




من ، غلامِ آن مسِ همّت‌پرست ،

کو ، به غیرِ کیمیا ، نارَد شکست ،




دستِ اِشکسته برآور در دعا ،

سویِ اِشکسته ،، پَرَد فضلِ خدا
،





#مولانا
یک مسله می‌پُرسَمَت ، ای روشنی در روشنی ،

آن ، چه فسون در می‌دَمی؟ ، غم را ، چو شادی می‌کنی؟ ،



خود ، در فسون شیرین‌لبی ، مانند داودِ نبی ،

آهن ، چو مومی می‌شود ، بر می‌کَنیش از آهنی ،



نی ، بلک ، شاهِ مطلقی ، بِگلَربَگِ مُلکِ حقی ،

شاگردِ خاصِ خالقی ، از جمله افسونها ، غنی ،



تا من ترا بشناختم ، بس اسبِ دولت تاختم ؛

خود را برون انداختم ، از ترسها ، در ایمنی ،



هر لحظه‌ای جان نوَم ، هردَم به باغی می‌روم ،

بی‌دست و بی‌دل می‌شوم ، چون دست بر من می‌زنی ،



نی ، چرخ دانم ، نی سها ،،، نی ، کاله دانم ، نی بها ،

با اینک نادانم مَها ،، دانم که آرامِ منی ،



ای رازقِ مُلک و مَلَک ،، وی قطبِ دورانِ فلک ،

حاشا از آن حُسن و نمک ،، که دل ز مهمان برکَنی ،



خوش ساعتی کآن سروِ من ،، سرسبز باشد در چمن ،

وز بادِ سودا ، پیشِ او ،،، چون بید ، باشم مُنثنی ،



لاله ، بخون غسلی کند ،، نرگس ، به حیرت برتَنَد ،

غنچه ، بیندازد کُلَه ،، سوسن فِتَد از سوسنی ،



ای ساقیِ بزمِ کَرَم ،،، مست و پریشانِ تواَم ،

وی گلشن و باغِ اِرَم ،،، امروز مهمانِ تواَم ،





#مولانا