کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند
چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند
گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن
کاش دوزخ را خدا یک جا مقام من کند
#فروغی_بسطامی
چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند
گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن
کاش دوزخ را خدا یک جا مقام من کند
#فروغی_بسطامی
تا شدم بی خبر از خویش، خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
تا شدم بیاثر، از ناله اثرها دیدم
بی اثر شو که اثرهاست در این بی اثری
تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نخرید
بی هنر شو که هنرهاست در این بی هنری
سرو آزاد شد آن دم که ثمر هیچ نداد
بی ثمر شو که ثمرهاست در این بی ثمری
تا سر خود نسپردیم به خاک در دوست
خاطر آسوده نگشتیم از این دربه دری
#فروغی_بسطامی
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
تا شدم بیاثر، از ناله اثرها دیدم
بی اثر شو که اثرهاست در این بی اثری
تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نخرید
بی هنر شو که هنرهاست در این بی هنری
سرو آزاد شد آن دم که ثمر هیچ نداد
بی ثمر شو که ثمرهاست در این بی ثمری
تا سر خود نسپردیم به خاک در دوست
خاطر آسوده نگشتیم از این دربه دری
#فروغی_بسطامی
تا شکن زلف تو است سلسله جنبان دل
جمع نخواهد شدن حال پريشان دل
شوق تو در هم شکست پنجهی شاهين صبر
عشق تو لشکر کشيد بر سر سلطان دل
هم خط نوخيز تو سبزهی گلزار جان
هم لب جانبخش تو چشمهی حيوان دل
کار من آمد به جان از ستم پاسبان
رفتم از آن آستان جان تو و جان دل
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مايهی درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
دل به تو بربست عهد، کز سر جان بگذرد
جان گران مايه رفت بر سر پيمان دل
در طلب چشم تو دور به آخر رسيد
آه که آن هم نشد حاصل دوران دل
رشتهی عقلم گسيخت بر سر سودای عشق
گوهر اشکم بريخت بر در دکان دل
سوزن فکرت شکست، رشتهی طاقت گسيخت
بس که ز نو دوختم چاک گريبان دل
عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نيافت
گر تو مراد دلی وای ز حرمان دل
#فروغی_بسطامی
جمع نخواهد شدن حال پريشان دل
شوق تو در هم شکست پنجهی شاهين صبر
عشق تو لشکر کشيد بر سر سلطان دل
هم خط نوخيز تو سبزهی گلزار جان
هم لب جانبخش تو چشمهی حيوان دل
کار من آمد به جان از ستم پاسبان
رفتم از آن آستان جان تو و جان دل
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مايهی درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
دل به تو بربست عهد، کز سر جان بگذرد
جان گران مايه رفت بر سر پيمان دل
در طلب چشم تو دور به آخر رسيد
آه که آن هم نشد حاصل دوران دل
رشتهی عقلم گسيخت بر سر سودای عشق
گوهر اشکم بريخت بر در دکان دل
سوزن فکرت شکست، رشتهی طاقت گسيخت
بس که ز نو دوختم چاک گريبان دل
عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نيافت
گر تو مراد دلی وای ز حرمان دل
#فروغی_بسطامی
مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
کاش ابروی کجش بنگری از دیدهٔ راست
تا بدانی که چرا کشتهٔ شمشیر شدم
#فروغی_بسطامی
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
کاش ابروی کجش بنگری از دیدهٔ راست
تا بدانی که چرا کشتهٔ شمشیر شدم
#فروغی_بسطامی
مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
کاش ابروی کجش بنگری از دیدهٔ راست
تا بدانی که چرا کشتهٔ شمشیر شدم
#فروغی_بسطامی
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
کاش ابروی کجش بنگری از دیدهٔ راست
تا بدانی که چرا کشتهٔ شمشیر شدم
#فروغی_بسطامی
اندوه تو شد واردِ کاشانهام امشب
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب
صد شکر خدا را ک نشستهست بشادی
گنجِ غمت اندر دل ویرانهام امشب
من از نگهِ شمعِ رُخَت چشم ندوزم
تا پاک بسوزد پَرِ پروانهام امشب
بگشا لب افسونگرت ای شوخِ پریچهر
تا شیخ بداند ز چه افسانهام امشب
ترسم که سرِ کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریهی مستانهام امشب
یک جرعهی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
تا بر سرِ من بگذرد آن یار قدیمی
خاک قدمِ محرم و بیگانهام امشب
امید که بر خیل غمش دست بیابد
آه سحر و طاقت هر دانهام امشب
بیحاصلم از عمرِ گرانمایه، فروغی
گر جان نرود در پیِ جانانهام امشب
#فروغی_بسطامی
┄✨❊🌼❊✨┄
🕊🌼
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب
صد شکر خدا را ک نشستهست بشادی
گنجِ غمت اندر دل ویرانهام امشب
من از نگهِ شمعِ رُخَت چشم ندوزم
تا پاک بسوزد پَرِ پروانهام امشب
بگشا لب افسونگرت ای شوخِ پریچهر
تا شیخ بداند ز چه افسانهام امشب
ترسم که سرِ کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریهی مستانهام امشب
یک جرعهی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
تا بر سرِ من بگذرد آن یار قدیمی
خاک قدمِ محرم و بیگانهام امشب
امید که بر خیل غمش دست بیابد
آه سحر و طاقت هر دانهام امشب
بیحاصلم از عمرِ گرانمایه، فروغی
گر جان نرود در پیِ جانانهام امشب
#فروغی_بسطامی
┄✨❊🌼❊✨┄
🕊🌼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃🌸🍃
▓▓▓▓▓▒░❀
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
فصل نوبهار آمد، جام جم چه میجویی
از می کهن پرکن، کاسهٔ سفالین را
آن که در نظر بازی ، عیب کوهکن کردی
کاش یک نظر دیدی، عشوههای شیرین را
باد غیرت آتش زد، در سرای عطاران
تا به چهره افشاندی، چین زلف مشکین را
گر ز قد رخسارت، مژدهای به باغ آرند
باغبان بسوزاند، شاخ سرو و نسرین را
چون ز تاب می رویت از عرق بیالاید
آسمان بپوشاند، روی ماه و پروین را
در کمال خرسند، نیش غم توان خوردن
گر به خنده بگشایی آن دو لعل نوشین را
گر تو پرده از صورت، برکنار بگذاری
از میانه بر چینی، نقش چین و ماچین را
دفتر فروغی شد پر ز عنبر سارا
تا به رخ رقم کردی خط عنبرآگین را
#فروغی_بسطامی
🌸🍃🌸🍃
▓▓▓▓▓▒░❀
ســـــلام
صبح زیباا تـون بخیر
بوم روزتون رنگین
طرح زمینه اش مهربانی
لحظه هاتون
پراز اتفاقات قشنگ
و دلتان به پاکی آسمان
روزتون
سرشاراز معجزهی خــدا
▓▓▓▓▓▒░❀
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
فصل نوبهار آمد، جام جم چه میجویی
از می کهن پرکن، کاسهٔ سفالین را
آن که در نظر بازی ، عیب کوهکن کردی
کاش یک نظر دیدی، عشوههای شیرین را
باد غیرت آتش زد، در سرای عطاران
تا به چهره افشاندی، چین زلف مشکین را
گر ز قد رخسارت، مژدهای به باغ آرند
باغبان بسوزاند، شاخ سرو و نسرین را
چون ز تاب می رویت از عرق بیالاید
آسمان بپوشاند، روی ماه و پروین را
در کمال خرسند، نیش غم توان خوردن
گر به خنده بگشایی آن دو لعل نوشین را
گر تو پرده از صورت، برکنار بگذاری
از میانه بر چینی، نقش چین و ماچین را
دفتر فروغی شد پر ز عنبر سارا
تا به رخ رقم کردی خط عنبرآگین را
#فروغی_بسطامی
🌸🍃🌸🍃
▓▓▓▓▓▒░❀
ســـــلام
صبح زیباا تـون بخیر
بوم روزتون رنگین
طرح زمینه اش مهربانی
لحظه هاتون
پراز اتفاقات قشنگ
و دلتان به پاکی آسمان
روزتون
سرشاراز معجزهی خــدا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا به رُخ چینِ سرِ زلفِ تو لرزان نشود
همه جا قیمت مشک ختن ارزان نشود
دلِ یک سلسله دیوانه نجنبد از جای
حلقهی موی تو گر، سلسله جنبان نشود
راه در جمعِ پراکندهدلانش ندهند
آن که در حلقهی زلف تو پریشان نشود
پیش صاحبنظران صورتِ بر دیوار است
آن که در صورتِ زیبای تو حیران نشود
خضر اگر بوسه زند لعلِ میآلودِ تو را
هرگز آلوده به سرچشمهی حیوان نشود
تا دمادم نکشد جام لبالب ساقی
سر به سر با خبر از گردش دوران نشود
تا کسی خواجگی هر دو جهان را نکند
لایق بندگی حضرت انسان نشود
تا کسی ذره صفت پاک نگردد در عشق
قابل تربیت مهر درخشان نشود
دوش با آن مه تابنده فروغی میگفت
کز دلم مهر تو پیدا شد و پنهان نشود
#فروغی_بسطامی
همه جا قیمت مشک ختن ارزان نشود
دلِ یک سلسله دیوانه نجنبد از جای
حلقهی موی تو گر، سلسله جنبان نشود
راه در جمعِ پراکندهدلانش ندهند
آن که در حلقهی زلف تو پریشان نشود
پیش صاحبنظران صورتِ بر دیوار است
آن که در صورتِ زیبای تو حیران نشود
خضر اگر بوسه زند لعلِ میآلودِ تو را
هرگز آلوده به سرچشمهی حیوان نشود
تا دمادم نکشد جام لبالب ساقی
سر به سر با خبر از گردش دوران نشود
تا کسی خواجگی هر دو جهان را نکند
لایق بندگی حضرت انسان نشود
تا کسی ذره صفت پاک نگردد در عشق
قابل تربیت مهر درخشان نشود
دوش با آن مه تابنده فروغی میگفت
کز دلم مهر تو پیدا شد و پنهان نشود
#فروغی_بسطامی