معرفی عارفان
1.14K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
۲۸ تیر زادروز سیمین بهبهانی "خلیلی"

(زاده ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران -- درگذشته ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ تهران) نویسنده، غزلسرا و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران

او در طول زندگی‌اش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شده‌ است. اشعار وی  موضوعاتی همچون عشق به‌ میهن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تن‌فروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر می‌گیرند. او به‌خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» معروف است.
وی فرزند عباس خلیلی "شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام" بود. میرزا‌حسین میرزاخلیل مشهور به‌حسین خلیلی‌تهرانی که از رهبران مشروطه، عموی پدر او و ملاعلی رازی‌خلیلی‌تهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی به‌دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به‌عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمان‌های متعددی را هم به‌رشته تحریر درآورد که همگی به‌چاپ رسیدند.
مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی ارغون "مکرم‌السلطان خلعتبری" از بطن قمرخانم عظمت‌السلطنه "فرزند محمد امیرتومان و نبیره امیر هدایت فومنی" بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن زنان وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به‌عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد.
سیمین در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به‌نام خانوادگی همسرش شناخته شد. وی از این ازدواج دو پسر با نام‌های علی و حسین و یک دختر به‌نام امید دارد. ابوالحسن تهامی‌نژاد دوبلور و صداپیشه، داماد اوست. وی درسال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شده‌ بود، ازدواج کرد.
برخی از کتابهایی بانو بهبهانی که منتشر شده است:
سه‌تار شکسته ۱۳۳۰ جای‌پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴) چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵) مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱) رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱) خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰) دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳) گزینه اشعار (۱۳۶۷) درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸) آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹) کاغذین‌جامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲) کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳) عاشق‌تر از همیشه بخوان (۱۳۷۳) شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶) یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵) مجموعه اشعار (۲۰۰۳) یکی مثلاً این که (۲۰۰۵) با مادرم هم‌راه ـ زندگی‌نامه خود نوشت (۱۳۹۰)
شعر زمان ما (۱۳۹۱)  مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (۱۳۹۱)


#سیمین_بهبهانی

زندگی را
در اميدی مرگبار آويخته
آخرين برگی که بر شاخ چنار آويخته

غنچه‌ها، خم کرده سر، افسرده‌تن بر شاخه‌ها
تا چه کس اين نازنينان را به دار آويخته؟

خوشۀ‌ انگوری از آسيب دستی در گريز
چون چراغ لاله بر طاق مزار آويخته

تا زمستان راه جويد سوی گورستان باغ،
ناودان قندیل يخ در رهگذر آويخته

همچو حسرت‌بهرگان، بادام‌بُن در گوش خويش
کهربای صمغ را چون گوشوار آويخته

آسمان بشکسته زرّين‌هودجِ خورشيد را؛
چرخ او را در فضايی پرغبار آويخته

اشک گرمی بر سر مژگانم از بهر نثار
پيکر لرزنده را در انتظار آويخته

باغ شد ويران و سيمين پيچکِ انديشه را
در سپيدارِ خيالِ نوبهار آويخته

 #سیمین_بهبهانی
این که با خود می‌کشم هر سو، نپنداری تن است
گورِ گردان است و در او آرزوهای من است!

آتشِ سردم که دارم جلوه‌ها در تیرگی
چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است

من نه باغم، غنچه‌های ناز من تک‌دانه نیست
پهنْ‌دشتم، لاله‌های داغ من صد خرمن است

این که چون گل می‌درم از درد و افشان می‌کنم
پیش اهل دل تن و پیش شما پیراهن است

آسمان را من جگرخون کردم از اندوه خویش
در جگرگاهِ افق، خورشید، سوزن سوزن است

این که می‌جوشد میانِ هر رگم دردی است داغ
دورگاه دردِ جوشان است و پنداری تن است!

سینه‌ام آتش گرفت و شد نگاهم شعله‌بار
خانه می‌سوزد، نمایان شعله‌ها از روزن است

آه،
سیمین! گوهری گمگشته در خاکسترم
من بمانم، او فرو ریزد، زمان پرویزن است


#سیمین_بهبهانی
🍃
رها کردیم خالق را ، گرفتاران ادیانیم !
تعصب چیست در مذهب ؟!
مگر نه این که انسانیم !
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیزه پس برای چیست ؟!
برای خود پرستی هاست ..





#سیمین_بهبهانی


از دکتر محمد رضااسلامی
🍃🌸🍃
Audio
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من

ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌ای دوست ، هوای گریه با من

#سیمین_بهبهانی
#همایون_شجریان
همه ی آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،
اگر بزرگشان کنیم گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را...
بیایید به اندازه ی آدم ها دست نزنیم...

#سیمین_بهبهانی
نیستم باده تا نشاطِ مرا
بِرُبایی ز جام و نوش کنی

نیستم شعله تا لهیبِ مرا
با نفس‌های خود خموش کنی

نیستم عطرِ گل که راه برم
با نسیمی به سوی خواب‌گَهَت

نیستم رنگ شب که بنشینم
با سکوتی به دیدهٔ سیَهَت

نیستم شعر نغز تا یک شب
بر لبت بوسه‌های گرم زنم

نیستم یاد وصل تا یک دم
بر رخت رنگ شوق و شرم زنم

نیستم نغمه‌ای که پُر سازم
جامِ گوش ترا ز مستی خویش

نیستم ناله‌ای که نیم‌شبی
با خبر سازمت ز هستیِ خویش

نیستم جلوهٔ سحر که با ناز
تن بسایم به پرده‌های حریر

گرم، روی ترا ببوسم و نرم
گویم:«ای شب! مرا ببین و بمیر»

نیستم سایهٔ تو تا از شوق
سرگذارم به خاکِ رهگذرت

ور شوم پایمال رهگذران
گویم:«ای نازنین! فدای سرت»

گره کور سرنوشتم من
پنجهٔ روزگار بست مرا

بگذر از من که نیک می‌دانم
نگشاید کسی به دست، مرا

آرزویی تو، آرزویِ محال
با منی هر زمان و دور از من

بی تو، ای آشنا! چه می‌خواهد
این دلِ تنگِ ناصبور از من؟

#سیمین_بهبهانی
شمع جمع خفتگانم آتشم را کس ندید
خاطرم رامونس شب زنده داری آرزوست

#سیمین_بهبهانی
چرا رفتی
همایون شجریان
چرا رفتی
چرا من بیقرارم...

#سیمین_بهبهانی

#استاد_همایون_شجریان
ز من مپرس کی‌اَم ، یا کجا دیارِ من است ،

ز شهرِ عشقم و ،،، دیوانگی ، شعارِ من است ،




منم ، ستارهٔ شام و ،،، تویی ، سپیدهٔ صبح ،

همیشه ، سویِ رهت ، چشم انتظارِ من است ،




مرا به صحبتِ بیگانگان ، مده نسبت ،

که من عقابم و ،،، مردار ، کِی شکارِ من است؟ ،






#سیمین_بهبهانی