Marziyeh - Majnone To
Marziyeh - [ Listen2Music.ir ]
من که مجنون توام مست و مفتون توام
در جهان افسانه ام زان که افسون توام
با که گویم راز دل من که دل خون توام
من کیم دلداده ای حسرت نصیبم وای بر من
نا امید از چاره دردم طبیبم وای بر من
من که در کویت ندارم جز گناه بی گناهی
بی گنه خونین دل از طعن رقیبم وای بر من
گل بسوزد از غمم در چمن گر بگذرم
من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم
در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه سوزان خود آذر بریزم
گل بسوزد از غمم در چمن چون بگذرم
من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم
#جواهریمجد یا #اسماعیل_نوابصفا
#مرضیه
#انوشیروان_روحانی
#بیات_اصفهان
در جهان افسانه ام زان که افسون توام
با که گویم راز دل من که دل خون توام
من کیم دلداده ای حسرت نصیبم وای بر من
نا امید از چاره دردم طبیبم وای بر من
من که در کویت ندارم جز گناه بی گناهی
بی گنه خونین دل از طعن رقیبم وای بر من
گل بسوزد از غمم در چمن گر بگذرم
من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم
در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه سوزان خود آذر بریزم
گل بسوزد از غمم در چمن چون بگذرم
من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم
#جواهریمجد یا #اسماعیل_نوابصفا
#مرضیه
#انوشیروان_روحانی
#بیات_اصفهان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای جوانی رفتی ز دستم،
در خون نشستم
جوانی، کجایی؟ چرا رفتی؟
که من از تو طرفی نبستم
غم پیری، نبود دیری؛
که درهم، شکستم
جوانی را ز کف دادهام رایگانی
کنون حسرت بَرَم روز و شب بر جوانی
نه هوشیار و نه مستم
ندانم که کی هستم
جوانی چو رفتی تو ز دستم
ندیدم سود از جوانی در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها کشیدم، دردا که دیدم
از مهربانان نامهربانی
غمت را نهفتم در سینه اما
با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه ی شبابم
که چون جویمت نیابم
امیدم، کجایی؟ کجایی؟
اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
با صدای استاد #حسین_قوامی
شاعر: #اسماعیل_نوابصفا
آهنگساز: #حسین_یاحقی
در مایه #افشاری
در خون نشستم
جوانی، کجایی؟ چرا رفتی؟
که من از تو طرفی نبستم
غم پیری، نبود دیری؛
که درهم، شکستم
جوانی را ز کف دادهام رایگانی
کنون حسرت بَرَم روز و شب بر جوانی
نه هوشیار و نه مستم
ندانم که کی هستم
جوانی چو رفتی تو ز دستم
ندیدم سود از جوانی در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها کشیدم، دردا که دیدم
از مهربانان نامهربانی
غمت را نهفتم در سینه اما
با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه ی شبابم
که چون جویمت نیابم
امیدم، کجایی؟ کجایی؟
اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
با صدای استاد #حسین_قوامی
شاعر: #اسماعیل_نوابصفا
آهنگساز: #حسین_یاحقی
در مایه #افشاری