ای چرخ زِ گردش تو خرسند نیَم
آزادم [کن]* که لایق بند نیَم
گر مهرِ تو با بیخرد و نادان است
من نیز چنان اهل و خردمند نیَم.
#لاادری
آزادم [کن]* که لایق بند نیَم
گر مهرِ تو با بیخرد و نادان است
من نیز چنان اهل و خردمند نیَم.
#لاادری
⛗ خشونت کلامی مخربتر از خشونت فیزیکی است.
حرف، باد هوا نیست!
#فروید میگوید: تمدن از آنجا آغاز شد که انسان به جای #سنگ، #کلمه پرتاب کرد. انگار #انسان_متمدن فهمیده بود سنگها بهاندازه کافی دردناک نیستند و دیگر پاسخگوی پرخاشگری او نخواهند بود.
کلمات متنوعتر از سنگها بودند، میشد قبل از پرت کردن، انتخاب کرد که چقدر دردآور یا ویرانگر باشند.
از سنگها میشد گریخت اما از #کلمات نه.
درد سنگها و کبودیشان فقط تا چند روز باقی میماندند اما کلمات میتوانستند تا آخر عمر همراه روز و شب و خواب و بیداری باشند و چنان چسبنده و پنهان در گوشهای از روانمان زندگی کنند که دست هیچ #رواندرمانگری در هیچ جلسه درمانی به آنها نرسد. کدام سنگ چنین قدرتمند بود؟
ما سنگهایمان را پشت درهای تمدن جا گذاشتیم،
اما آموختیم که چگونه آن حجم از خشونت و #بیزاری و #نفرت را در ابزار دقیقترمان که کلمات بودند، بگنجانیم.
یاد گرفتیم که چطور گوشههایشان را تیز کنیم، لحن را به آن اضافه کنیم و طوری پرتابشان کنیم که حتی به نظر پیام دوستی بیایند!
انسان #متمدن امروز در برابر کلمات بیدفاعتر است چون دیگر سپری در کار نیست.
هیچ انسانی رویینروان نیست و دوریگزینی راهی میگردد برای تابآوری و حفظ شان و شخصیت ذاتی.
حرف آسیب میزند ، میشکند، نیستی و زندگی میبخشد. برای دوست داشتن و دوست داشته شدن و زندگی اجتماعی با قوام نیازمند مراقبت از لحن و کلمات هستیم.
#لاادری
حرف، باد هوا نیست!
#فروید میگوید: تمدن از آنجا آغاز شد که انسان به جای #سنگ، #کلمه پرتاب کرد. انگار #انسان_متمدن فهمیده بود سنگها بهاندازه کافی دردناک نیستند و دیگر پاسخگوی پرخاشگری او نخواهند بود.
کلمات متنوعتر از سنگها بودند، میشد قبل از پرت کردن، انتخاب کرد که چقدر دردآور یا ویرانگر باشند.
از سنگها میشد گریخت اما از #کلمات نه.
درد سنگها و کبودیشان فقط تا چند روز باقی میماندند اما کلمات میتوانستند تا آخر عمر همراه روز و شب و خواب و بیداری باشند و چنان چسبنده و پنهان در گوشهای از روانمان زندگی کنند که دست هیچ #رواندرمانگری در هیچ جلسه درمانی به آنها نرسد. کدام سنگ چنین قدرتمند بود؟
ما سنگهایمان را پشت درهای تمدن جا گذاشتیم،
اما آموختیم که چگونه آن حجم از خشونت و #بیزاری و #نفرت را در ابزار دقیقترمان که کلمات بودند، بگنجانیم.
یاد گرفتیم که چطور گوشههایشان را تیز کنیم، لحن را به آن اضافه کنیم و طوری پرتابشان کنیم که حتی به نظر پیام دوستی بیایند!
انسان #متمدن امروز در برابر کلمات بیدفاعتر است چون دیگر سپری در کار نیست.
هیچ انسانی رویینروان نیست و دوریگزینی راهی میگردد برای تابآوری و حفظ شان و شخصیت ذاتی.
حرف آسیب میزند ، میشکند، نیستی و زندگی میبخشد. برای دوست داشتن و دوست داشته شدن و زندگی اجتماعی با قوام نیازمند مراقبت از لحن و کلمات هستیم.
#لاادری
دوره گرد آفتاب از دور می آید دوباره
با همان گاری که دارد
غرق در آواز گنجشکان صبح
میزند جار: آی نور تازه دارم
آی شور تازه دارم
خوابهایت را بیاور
شوق بیداری ببر
رود باش و
زود باش و
شرشر جاری ببر...!
#لاادری
با همان گاری که دارد
غرق در آواز گنجشکان صبح
میزند جار: آی نور تازه دارم
آی شور تازه دارم
خوابهایت را بیاور
شوق بیداری ببر
رود باش و
زود باش و
شرشر جاری ببر...!
#لاادری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تعریف دیگری برای عشق
نمی یابم !
جز این که با هم باشیم ؛
خسته و ناتوان، ولی با هم !
ساکت و آرام و شکست خورده،
ولی!!! با هم ...
#لاادری
نمی یابم !
جز این که با هم باشیم ؛
خسته و ناتوان، ولی با هم !
ساکت و آرام و شکست خورده،
ولی!!! با هم ...
#لاادری
دشمنت را همچو میخ خیمه میخواهم مدام
سر بهسنگ و تن بهخاک و ریسمان در گردنش.
#لاادری
📚 جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
دستنویس شمارهٔ ۴۱۲۸ کتابخانهٔ نورعثمانیّه، نستعلیق، کاتب محمّدامین کاتب، کتابت ذیالقعدهٔ ۱۱۳۹_۱۱۴۰ هق، ۴۷۱گ، ۳۱س.
❌ این بیت سرودهی صائب نیست.
سر بهسنگ و تن بهخاک و ریسمان در گردنش.
#لاادری
📚 جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
دستنویس شمارهٔ ۴۱۲۸ کتابخانهٔ نورعثمانیّه، نستعلیق، کاتب محمّدامین کاتب، کتابت ذیالقعدهٔ ۱۱۳۹_۱۱۴۰ هق، ۴۷۱گ، ۳۱س.
❌ این بیت سرودهی صائب نیست.
.
«حیثما وجدت سکینة روحك أقم..
فذاك موطنك.»
هر جا آرامش را یافتی همانجا بمان؛
که آنجا وطن توست..
#لاادری
«حیثما وجدت سکینة روحك أقم..
فذاك موطنك.»
هر جا آرامش را یافتی همانجا بمان؛
که آنجا وطن توست..
#لاادری