نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی
نه سراغ من گرفتی ، نه سخن به نامه گفتی
به همان بهانه ای که، نشنیده ای ندائی
من به چشم مانده در راه ،به دلی لبالب از«آه»
دیده ام که ره رسیده به تقاطع دوراهی
غصه ی دوباره ی من ، قلب پاره پاره ی من
مانده در حسرت رویت ،به سلامی ونگاهی
این شکسته قلب عاشق ،خون به سینه چون شقایق
زغمت چنان شکسته که نباشدش دوائی
شب بی ترانه ی من ، اشک عاشقانه ی من
میرود زغصه دل ، تا به درگه خدائی
توبرو که قلب شیدا ، گرچه جان سپرده درجا
سر نهد به دامن غم ، در فغان این جدائی
#فرزانه_شیدا / دوشنبه - ۷ مرداد ۱۳۹۲
Monday - 2013 29 July
#از_فریدون_مشیری_نیست❌
#قسمتی_از_این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_فریدون_مشیری_منتشر_شده
که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی
نه سراغ من گرفتی ، نه سخن به نامه گفتی
به همان بهانه ای که، نشنیده ای ندائی
من به چشم مانده در راه ،به دلی لبالب از«آه»
دیده ام که ره رسیده به تقاطع دوراهی
غصه ی دوباره ی من ، قلب پاره پاره ی من
مانده در حسرت رویت ،به سلامی ونگاهی
این شکسته قلب عاشق ،خون به سینه چون شقایق
زغمت چنان شکسته که نباشدش دوائی
شب بی ترانه ی من ، اشک عاشقانه ی من
میرود زغصه دل ، تا به درگه خدائی
توبرو که قلب شیدا ، گرچه جان سپرده درجا
سر نهد به دامن غم ، در فغان این جدائی
#فرزانه_شیدا / دوشنبه - ۷ مرداد ۱۳۹۲
Monday - 2013 29 July
#از_فریدون_مشیری_نیست❌
#قسمتی_از_این_شعر_در_فضای_مجازی_به_نام_فریدون_مشیری_منتشر_شده