معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پَر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،
گرمای دستت را احساس می کنم
در حالی که انگشتان مرا در خود گرفته است...
آه! چه زیباست داستان عشق من با شَبحِ تو!

 #غاده_السمان‌
كل صباح لا يشرق صوتك فيه
ليل منفي كئيب
يصير فيه الاسبوع
سبعة قرون...

هر صبح که صدای تو طلوع نمی‌کند
شبی تبعیدی و اندوهناک است
و هفته در آن
به هفت قرن بدل می‌شود...

#غاده_السمان
زبان
فقط سبب سوء تفاهم است
تنها سکوت است که سخن عاشقانه است

#غاده_السمان
#حسین_برهمت

اللغة أداة سوء تفاهم ، وحده الصمت لغة العشاق.
جدایی یا وصل!
من علیه تو اعلانِ عشق می‌دهم
علیه تو اعلانِ صلح می‌دهم
علیه تو اعلانِ اشتیاق می‌دهم
علیه تو اعلانِ عفو می‌دهم
بی هیچ پشیمانی
چرا که من جسمم را
و روحم را به تو بخشیدم...

#غاده_السمان
کسی کسی را نمی‌بیند
خورشید خودش را برای ما آتش می‌زند
اما ما، ماه را می‌نوازیم.

#غاده_السمان

جدایی یا وصل
من علیه تو اعلانِ عشق می دهم
علیه تو اعلانِ صلح می دهم
علیه تو اعلانِ اشتیاق می دهم
علیه تو اعلانِ عفو می دهم
بی هیچ پشیمانی
چرا که من جسمم را و روحم را به تو بخشیدم

#غاده_السمان
هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن از شمردن ستاره
در شبی صحرایی‌ست

و هنوز نامت تنها اسمی‌ست
در زندگی‌ام
که هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی در موردش بگوید

هنوز یادم می‌آید
رود... رود... غار... غار... و زخم... زخم
و به‌خوبی بوی دستانت را به یاد دارم

چوب آبنوس و ادویه‌ی عربی پنهان
که بویش شب‌ها از کشتی‌هایی می‌آید
که به‌سوی نا‌شناخته‌ها می‌روند

اگر حنجره‌ام غاری از یخ نبود
به تو حرفی تازه می‌گفتم...

#غاده_السمان
.
اگر می‌دانستی چقدر دوستت دارم
لبانت به لبخند بدل می‌شد
و چشمانت به سپیده‌دم

#غاده_السمان
زندگانیِ بی تو چه ذوقی دارد؟
غذا و سخن و هوا چه معنی دارد؟
که من در گوشه‌یِ دور از این جهان گم شده و بر باد رفته‌ام…!

#غاده_السمان
برگردان:
#سعید_هلیچی
مرا ببوس...
با گُلِ سرخی که
شبنم روی آن نشسته

با لب هایی گرم
چون گرمایِ آفتابِ اولِ صبح

از زمین برخیزانم
با عشق...

#غاده_السمان
در چشمان تو
مساحتی برای مرگ و عشق است !
آیا به گمشده‌ای چون من
رخصت می‌دهی
به بیابان‌های تو بیایم
و درِ پلک‌هایت را پشت سرم ببندم
و با مرگ خود کمی خلوت کنم؟!

هرچه را که دوست دارم،
از آنِ من نیست
مرا چونان صدفی کوچک
میان بازوان خود می‌گیرد و می‌نوازد
و به ساحلم پرت می‌کند ...!



#غاده_السمان
برایم بنویس
زیرا همه‌ ی گل‌های سرخی که
به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمرده‌اند
و تنها گل‌های سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زنده‌اند
از همه‌ ی گل‌های جهان
و همه‌ی زمان‌ها
تنها بوی عطر ،
در شعرها باقی می‌ماند .


#غاده_السمان
آنگاه که
صدای تو را می‌شنوم
می‌پندارم که می‌توانم دیگر بار
از تو شعله‌ور شوم...

#غاده_السمان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنوز خیره شدن در چشمانِ تو
شبیه لذت بُردن ازشمردنِ ستاره
در یک شبِ صحرایی‌ست...

#غاده_السمان


#شبتون_بخیر_عزیزان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی اوقات حالت چنان است
که تمام وجودت گریه می‌کند،
جز چشمانت ...

#غاده_السمان
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش بازمیگردد،
تا من به تو بازگردم
مادر !


#غاده_السمان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرچه زیباییست تقدیم نگاه پرمهرتون


برای‌ام بنویس
زیرا همه‌ی گل‌های سرخی
که به من هدیه کردی
در گل‌دانِ بلورین خود پژمرده‌اند
و تنها گل‌های سرخ اشعارت
که برای‌ام سرودی
هنوز سرزنده‌اند
از همه‌ی گل‌های جهان
و همه‌ی زمان‌ها
تنها بوی عطر
در اشعار باقی می‌ماند.

#غاده_السمان