وقتی لختی هیزیم دید که آتش در زده بودند و آب از دیگر سویِ وی می چکید. اصحاب را گفت ؛ ای مدّعیان ، اگر راست می گوئید که در دل آتش داریم ، از دیده تان ، اشک پیدا نیست.
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.💠#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.💠#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
وقتی لختی هیزیم دید که آتش در زده بودند و آب از دیگر سویِ وی می چکید. اصحاب را گفت ؛ ای مدّعیان ، اگر راست می گوئید که در دل آتش داریم ، از دیده تان ، اشک پیدا نیست.
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
و ازو شیخ ابوبکر شِبلی می آید
که یک روز طهارت کرده،
عزمِ مسجد کرد.
به سرّش ندا کردند که
طهارتِ آن داری که بدین گستاخی
در خانهی ما خواهی آمد؟
این بشنید بازگشت. ندا آمد
که از درگاهِ ما بازمی گردی؟
کجا خواهی شد؟
نعرهای درگرفت. ندا آمد
که بر ما تشنیع می زنی؟
بر جای بایستاد و خاموش شد.
ندا آمد که
دعویِ تحمّل و صبر میکنی؟
گفت:المُستغاثُ مِنکَ اِلیک.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#ذکر_ابوبکر_شبلی
که یک روز طهارت کرده،
عزمِ مسجد کرد.
به سرّش ندا کردند که
طهارتِ آن داری که بدین گستاخی
در خانهی ما خواهی آمد؟
این بشنید بازگشت. ندا آمد
که از درگاهِ ما بازمی گردی؟
کجا خواهی شد؟
نعرهای درگرفت. ندا آمد
که بر ما تشنیع می زنی؟
بر جای بایستاد و خاموش شد.
ندا آمد که
دعویِ تحمّل و صبر میکنی؟
گفت:المُستغاثُ مِنکَ اِلیک.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#ذکر_ابوبکر_شبلی
و ازو شیخ ابوبکر شِبلی می آید
که یک روز طهارت کرده،
عزمِ مسجد کرد.
به سرّش ندا کردند که
طهارتِ آن داری که بدین گستاخی
در خانهی ما خواهی آمد؟
این بشنید بازگشت. ندا آمد
که از درگاهِ ما بازمی گردی؟
کجا خواهی شد؟
نعرهای درگرفت. ندا آمد
که بر ما تشنیع می زنی؟
بر جای بایستاد و خاموش شد.
ندا آمد که
دعویِ تحمّل و صبر میکنی؟
گفت:المُستغاثُ مِنکَ اِلیک.
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
که یک روز طهارت کرده،
عزمِ مسجد کرد.
به سرّش ندا کردند که
طهارتِ آن داری که بدین گستاخی
در خانهی ما خواهی آمد؟
این بشنید بازگشت. ندا آمد
که از درگاهِ ما بازمی گردی؟
کجا خواهی شد؟
نعرهای درگرفت. ندا آمد
که بر ما تشنیع می زنی؟
بر جای بایستاد و خاموش شد.
ندا آمد که
دعویِ تحمّل و صبر میکنی؟
گفت:المُستغاثُ مِنکَ اِلیک.
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
وقتی لختی هیزم دید که آتش در زده بودند و آب از دیگر سویِ وی می چکید. اصحاب را گفت ؛ ای مدّعیان ، اگر راست می گوئید که در دل آتش داریم ، از دیده تان ، اشک پیدا نیست.
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی
وگفت: هیبت گدازنده ی دلهاست ، و محبّت گدازنده ی جانها ، و شوق گدازنده ی نَفسها.
و گفت: محبّت ، ایثارِ خیر است که دوست داری برای آنکه دوست داری.
آنچه دل ما را افتاده است ، از دیده نهان است. گر بودَمی با او بودَمی ولیکن من محوم ، اندر آنچه اوست.
و گفت: خدمت ، حرّیت دل است.
وگفت: شریعت آن است که او را پرستی، و طریقت آن است که او را طلبی ، و حقیقت آن است که او را بینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_شبلی