📎 #برای_یادگیری (۷) 📎
✅ #قواعد_قافیه (الف)
#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدەی ۱: هر یک از مصوتهای /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار میگیرند. مثلا در #شعر زیر واژههای ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در #بیت زیر:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.
قاعدهی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار میگیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،
و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
/ ـــُ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.
و در شعر زیر:
کسی دانهی نیکمردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت
/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است
و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحبدل و حقپرست
خط عارضش خوش تر از خط دست
📚 از کتاب قافیه و عروض پیشدانشگاهی
✅ #قواعد_قافیه (الف)
#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدەی ۱: هر یک از مصوتهای /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار میگیرند. مثلا در #شعر زیر واژههای ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در #بیت زیر:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.
قاعدهی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار میگیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،
و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
/ ـــُ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.
و در شعر زیر:
کسی دانهی نیکمردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت
/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است
و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحبدل و حقپرست
خط عارضش خوش تر از خط دست
📚 از کتاب قافیه و عروض پیشدانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۷) 📎
✅ #قواعد_قافیه (الف)
#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدەی ۱: هر یک از مصوتهای /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار میگیرند. مثلا در #شعر زیر واژههای ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در #بیت زیر:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.
قاعدهی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار میگیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،
و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
/ ـــُ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.
و در شعر زیر:
کسی دانهی نیکمردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت
/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است
و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحبدل و حقپرست
خط عارضش خوش تر از خط دست
📚 از کتاب قافیه و عروض پیشدانشگاهی
✅ #قواعد_قافیه (الف)
#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدەی ۱: هر یک از مصوتهای /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار میگیرند. مثلا در #شعر زیر واژههای ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در #بیت زیر:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.
قاعدهی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار میگیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،
و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
/ ـــُ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.
و در شعر زیر:
کسی دانهی نیکمردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت
/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است
و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحبدل و حقپرست
خط عارضش خوش تر از خط دست
📚 از کتاب قافیه و عروض پیشدانشگاهی
#به نام خداوند بخشنده مهربان
#تقدیم به ملت فرهیخته کشورمان ایران زمین
#اساس راه دین را بر ادب دان
#مقرّب از ادب گشتند مردان
#ادب شد اصل کار و وصل هجران
#هم او شد مایهٔ هر درد و درمان
#نشاید بی ادب این ره بسر برد
#نشاید هیچکس را داشتن خورد
#بچشم حرمت و تعظیم در پیر
#نگه کن در همه کین هست توقیر
#بروزی هر که باشد مهتر از تو
#چنان میدان که هست او بهتر از تو
#بجان میکوش در تعظیم هر پیر
#که تا در دل نیابی زحمت از پیر
#ادب با خالق و خلقان نگهدار
#که تاکشت امیدت بر دهد بار
#نگهدار ادب شو در همه حال
#که تا مقبول باشد از تو اعمال
#چو اعمال تو با آداب باشد
#ترا صد گونه فتح الباب باشد
#همیشه بی ادب مهجور باشد
#مدام از حضرت حق دور باشد
#عمل چون با ادب هم یار نبود
#عمل را نزد حضرت بار نمود
#بترک یک ادب محجوب گردی
#یقین با صد هنر معیوب گردی
#چو باشی با ادب یابی معانی
#چو باشی بی ادب زو باز مانی
#ادب آمد درین ره اصل هر کار
#همی گویم ادب زنهار زنهار
# بیان الارشاد؛عطار نیشابوری رحمه الله علیه
#عزیزان؛هموطنان گرامی،بزرگواران،با سلام و درود و احترام و ادب
#متاسفانه در فضای مجازی و حقیقی کشورمان به علتهای گوناگون اجتماعی،بی پروائی در بی ادبی و تکرارحرفهای زشت و نامربوط و فحاشی های گوناگون به افراد حقیقی و حقوقی و انتشار فیلمها و صوتهای نامربوط و سخیف
#بسیار زیاد است و زیادتر شده است ؛که امیداست این پیام و این شعر زیبا از عطارنیشابوری اسطوره ی عاشق پیشه؛گشته هفت شهر عشق فرهنگ و هنر و علم و معرفت کشورمان ایران عزیز را آویزه روح و گوش و جانمان نمائیم
#و بیائیم هرجایی که هستیم،جلوگیری از هر بی ادبی و بی پروائی کلامی و رفتاری و غیره به هر شکلشش نمائیم که جدا بی ادبی و بی پروائی درکلام و رفتار،نابود_کننده_فرهنگ_و_تمدن_یک_کشور_و_ملت_است!
#عزیزانم،با عرض پوزش از همگی شما،خواهشی که داریم،حتی اگر به دشمنان خودتان هم چه در فضای مجازی و چه فضای حقیقی برخورد نمودید،ادب را مراعات نمائیم که هر شخصی به زیر زبانش و انعکاس رفتارش نهفته شده است!
#بزرگواران درگروههایی که هستید،اگر به شما کسی ادب می کند و سلام می کند،هرگز روی برنگردانید از این رفتار پسندیده که اگر حتی دوستی نیز میان شما نباشد،شما رابه یکدیگر نزدیک میکند وباعث گسترش نیکویی در رفتار و اخلاقها
#در هر فضائی می شود !متاسفانه در بسیاری از فضای مجازی که وارد می شویم،آنقدر حرفهای رکیک و زشت و فیلمها و صوتهای زشت وجود دارد که اگر انسانی عاقل باشد،به طور کلی از فضای مجازی باید خارج شود بدون هیچ تعارفی!
#عزیزان ،این را بدانید،حرفها و فیلمها و صوتهایی که منتشر می نمائیم،همه به دست کودکان و فرزندان و خواهران و مادران و خانواده های خودمان می رسد و آنان نیز در همان لحظه درحال بهره بردن ازاین فضای مجازی هستند!
#تمنا می کنیم،عزیزان بزرگوار،نسبت به این موضوع بسیار اندیشه کنیم و بسیار تاکید نمائیم !
#امید است که انتشار این شعر زیبا باعث گسترش و مورد عمل و فکر و گسترش محبت همگان قرار گیرد!!!!
#باسپاس از محبت یکایک ۸۲میلیون ایرانی فرهیخته و فهیم.......
#تقدیم به ملت فرهیخته کشورمان ایران زمین
#اساس راه دین را بر ادب دان
#مقرّب از ادب گشتند مردان
#ادب شد اصل کار و وصل هجران
#هم او شد مایهٔ هر درد و درمان
#نشاید بی ادب این ره بسر برد
#نشاید هیچکس را داشتن خورد
#بچشم حرمت و تعظیم در پیر
#نگه کن در همه کین هست توقیر
#بروزی هر که باشد مهتر از تو
#چنان میدان که هست او بهتر از تو
#بجان میکوش در تعظیم هر پیر
#که تا در دل نیابی زحمت از پیر
#ادب با خالق و خلقان نگهدار
#که تاکشت امیدت بر دهد بار
#نگهدار ادب شو در همه حال
#که تا مقبول باشد از تو اعمال
#چو اعمال تو با آداب باشد
#ترا صد گونه فتح الباب باشد
#همیشه بی ادب مهجور باشد
#مدام از حضرت حق دور باشد
#عمل چون با ادب هم یار نبود
#عمل را نزد حضرت بار نمود
#بترک یک ادب محجوب گردی
#یقین با صد هنر معیوب گردی
#چو باشی با ادب یابی معانی
#چو باشی بی ادب زو باز مانی
#ادب آمد درین ره اصل هر کار
#همی گویم ادب زنهار زنهار
# بیان الارشاد؛عطار نیشابوری رحمه الله علیه
#عزیزان؛هموطنان گرامی،بزرگواران،با سلام و درود و احترام و ادب
#متاسفانه در فضای مجازی و حقیقی کشورمان به علتهای گوناگون اجتماعی،بی پروائی در بی ادبی و تکرارحرفهای زشت و نامربوط و فحاشی های گوناگون به افراد حقیقی و حقوقی و انتشار فیلمها و صوتهای نامربوط و سخیف
#بسیار زیاد است و زیادتر شده است ؛که امیداست این پیام و این شعر زیبا از عطارنیشابوری اسطوره ی عاشق پیشه؛گشته هفت شهر عشق فرهنگ و هنر و علم و معرفت کشورمان ایران عزیز را آویزه روح و گوش و جانمان نمائیم
#و بیائیم هرجایی که هستیم،جلوگیری از هر بی ادبی و بی پروائی کلامی و رفتاری و غیره به هر شکلشش نمائیم که جدا بی ادبی و بی پروائی درکلام و رفتار،نابود_کننده_فرهنگ_و_تمدن_یک_کشور_و_ملت_است!
#عزیزانم،با عرض پوزش از همگی شما،خواهشی که داریم،حتی اگر به دشمنان خودتان هم چه در فضای مجازی و چه فضای حقیقی برخورد نمودید،ادب را مراعات نمائیم که هر شخصی به زیر زبانش و انعکاس رفتارش نهفته شده است!
#بزرگواران درگروههایی که هستید،اگر به شما کسی ادب می کند و سلام می کند،هرگز روی برنگردانید از این رفتار پسندیده که اگر حتی دوستی نیز میان شما نباشد،شما رابه یکدیگر نزدیک میکند وباعث گسترش نیکویی در رفتار و اخلاقها
#در هر فضائی می شود !متاسفانه در بسیاری از فضای مجازی که وارد می شویم،آنقدر حرفهای رکیک و زشت و فیلمها و صوتهای زشت وجود دارد که اگر انسانی عاقل باشد،به طور کلی از فضای مجازی باید خارج شود بدون هیچ تعارفی!
#عزیزان ،این را بدانید،حرفها و فیلمها و صوتهایی که منتشر می نمائیم،همه به دست کودکان و فرزندان و خواهران و مادران و خانواده های خودمان می رسد و آنان نیز در همان لحظه درحال بهره بردن ازاین فضای مجازی هستند!
#تمنا می کنیم،عزیزان بزرگوار،نسبت به این موضوع بسیار اندیشه کنیم و بسیار تاکید نمائیم !
#امید است که انتشار این شعر زیبا باعث گسترش و مورد عمل و فکر و گسترش محبت همگان قرار گیرد!!!!
#باسپاس از محبت یکایک ۸۲میلیون ایرانی فرهیخته و فهیم.......
#هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد!!!!!
#دور از جان آنانی که حسین علیه السلام را می شناسند و می فهمند!!!!
#عده ای هستند که راهزنانی حرفه ای هستند!
#به جای اینکه دستشان را بر سر و صورت ستمگر و ظالمان زنند و دزدان زنند،بر سر و صورت خود می زنند و بعد دوباره با همان دستان ظلم و ستم کرده به خود،به کمک ظالمان می رودند و بر مردم ظلمهای دیگر می کنند!!!!
#این تنها راه ترسوهاست که عملشان ناجوانمردانه است!
#هم ظلم می کنند و هم ظلم می پذیرند و هم ستمگر و کمک کننده و یاری کننده ستمگرند!
#باید فرعونهای درونتان را پیداکنید به جای آنکه خودتان را برای حسین علیه السلام پاره پاره کنید!نفستان را پاره پاره کنید و دست از یاری ستمگران و ظالمان بردارید!!!!
#دور از جان آنانی که حسین علیه السلام را می شناسند و می فهمند!!!!
#عده ای هستند که راهزنانی حرفه ای هستند!
#به جای اینکه دستشان را بر سر و صورت ستمگر و ظالمان زنند و دزدان زنند،بر سر و صورت خود می زنند و بعد دوباره با همان دستان ظلم و ستم کرده به خود،به کمک ظالمان می رودند و بر مردم ظلمهای دیگر می کنند!!!!
#این تنها راه ترسوهاست که عملشان ناجوانمردانه است!
#هم ظلم می کنند و هم ظلم می پذیرند و هم ستمگر و کمک کننده و یاری کننده ستمگرند!
#باید فرعونهای درونتان را پیداکنید به جای آنکه خودتان را برای حسین علیه السلام پاره پاره کنید!نفستان را پاره پاره کنید و دست از یاری ستمگران و ظالمان بردارید!!!!
#ضرب_المثل
#هم_خدا_را_مي_خواهد_هم_خرما_را
عبارت مثلی بالا در مورد آن دسته افراد حریص و طماع به کار می رود که بخواهند از دو نفع و فایده مغایر و مخالف یکدیگر سودمند گردند و حاضر نباشند از هیچ یک صرف نظر کنند.
اما ريشه اين عبارت از آنجاست كه قبیل عرب هر کدام بتی به نام داشتند که با آداب مخصوص به زیارت آن می رفتند و قربانی تقدیم می کردند .
جالب ترین بت پرستی ها، بت پرستی طایفه حنیفه بوده است زیرا کار جهل و انحطاط و گمراهی را این طایفه به جایی رسانده بودند که بت معبود خویش را از آرد و خرما می ساختند و آن را می پرستیدند . در یکی از سال های قحطی که شدت گرسنگی به حد نهایت رسیده بود افراد قبیله حنیفه آن خدای خرمایی را بین خود قسمت کردند و خوردند !!
پس از این واقعه در میان سایر قبایل عرب اصطلاح "کل ربه زمن المجاعة" رواج یافت و با تغييرى که در این اصطلاح به عمل آمد عبارت فارسی "هم خدا را می خواهد هم خرما" را در میان ایرانیان به صورت ضرب المثل درآمد.
#هم_خدا_را_مي_خواهد_هم_خرما_را
عبارت مثلی بالا در مورد آن دسته افراد حریص و طماع به کار می رود که بخواهند از دو نفع و فایده مغایر و مخالف یکدیگر سودمند گردند و حاضر نباشند از هیچ یک صرف نظر کنند.
اما ريشه اين عبارت از آنجاست كه قبیل عرب هر کدام بتی به نام داشتند که با آداب مخصوص به زیارت آن می رفتند و قربانی تقدیم می کردند .
جالب ترین بت پرستی ها، بت پرستی طایفه حنیفه بوده است زیرا کار جهل و انحطاط و گمراهی را این طایفه به جایی رسانده بودند که بت معبود خویش را از آرد و خرما می ساختند و آن را می پرستیدند . در یکی از سال های قحطی که شدت گرسنگی به حد نهایت رسیده بود افراد قبیله حنیفه آن خدای خرمایی را بین خود قسمت کردند و خوردند !!
پس از این واقعه در میان سایر قبایل عرب اصطلاح "کل ربه زمن المجاعة" رواج یافت و با تغييرى که در این اصطلاح به عمل آمد عبارت فارسی "هم خدا را می خواهد هم خرما" را در میان ایرانیان به صورت ضرب المثل درآمد.
سلام
صبح بخیر
خشم گرفتن نوشیروان بر بوزرجمهر و بند فرمودنش و پیامهایی که بین نوشیروان و بوزرجمهر محبوس رد و بدل شد :
بفرمود تا : روی ، سندان کنند ،
به دانندهبر ، کاخ ، زندان کنند ،
در آن کاخ بنشست بوزرجمهر ،
بدید آن پُرآژنگ رویِ سپهر ،
یکی خویش بودش ، دلیر و جوان ،
پرستندهٔ شاه نوشیروان ،
شب و روز ، آن خویش ، در کاخ بود ،
بهگفتار ، با شاه گستاخ بود ،
بپرسید یک روز ، بوزرجمهر ،
ز پروردهٔ شاهِ خورشیدچهر ،
که او را ، پرستش همی چون کنی؟ ،
بیاموز ، تا کوشش افزون کنی ،
پرستنده گفت : ای سرِ موبدان ،
چنان دان ، که امروز شاهِ رَدان ،
به بَد سویِ من ،، روی زآنگونه کرد ،
که گفتم سرآمد مرا خواب و خورد ،
چو از خوان برفت ، آب بگذاردم ،
همی زآب ، دستان بیازاردم ،
جهاندار چون گشت با من درشت ،
مرا سست شد ، آب دستان بهمُشت ،
بدو دانشی گفت : آب آر ، خیز ،
چنان هم که بر دستِ شاه ، آب ریز ،
بیاورد مردِ جوان آبِ گرم ،
همی ریخت بر دستِ داننده ، نرم ،
بدو گفت : کاین بار بر دستشوی ،
تو با آبِ جو ، هیچ تندی مجوی ،
چو لب را بیالاید از بوی خوش ،
تو از ریختنِ آب ، دستان بکش ،
پرستنده را ، دل پُر اندیشه گشت ،
بر آن ، تا دگر باره بنهاد طشت ،
بگفتارِ دانا ، فرو ریخت آب ،
نه نرم و ،، نه ، از ریختن پُر شتاب ،
بدو گفت شاه : ای فزاینده مِهر ،
که گفت این ترا؟ ،، گفت : بوزرجمهر ،
مرا اندرین دانش ،، او داد راه ،
که بیند همی ، این ،، جهاندارشاه ،
#بدو گفت : رو ، پیشِ دانا بگوی ،
#کز آن نامور جاه و ، آن آبروی ،
#چرا جُستی از برتری کمتری؟ ،
#به بدگوهر و ، ناسزا داوری؟ ،
پرستنده بشنید و ، آمد دَوان ،
برِ کاخ شد ، تند و خستهروان ،
ز شاه آنچه بشنید ، با وی بگفت ،
چنین یافت زو پاسخ ، اندر نهفت ،
#که جایِ من ، از جایِ شاهِ جهان ،
#فراوان بِه است ، آشکار و نهان ،
پرستنده برگشت و ، پاسخ بِبُرد ،
فراوان بر او ، حال را برشمرد ،
#ز پاسخ ، فراوان برآشفت شاه ،
#وِرا بند فرمود ، تاریکچاه ،
دگرباره پرسید از آن پیشکار ،
که چون دارد آن کمخِرَد روزگار؟ ،
پرستنده آمد ، پُر از آب چهر ،
بگفت آن سخنها به بوزرجمهر ،
#چنین داد پاسخ بدو ، نیکخواه ،
#که روزِ من ، آسانتر از روزِ شاه ،
فرستاده برگشت و ، آمد چو باد ،
همه پاسخش ، کرد بر شاه ، یاد ،
ز پاسخ برآشفت و ، شد چون پلنگ ،
ز آهن ، تنوری بفرمود تنگ ،
ز پیکان و ، از میخ ، گِرد اندرش ،
هم از بندِ آهن ، نهفته سرش ،
نبُد روزش آرام و ،، شب ، جایِ خواب ،
تنش ، پُر ز سختی ،، دلش ، پُر ز تاب ،
#چهارم چنین گفت با پیشکار : ،
#که پیغام ، بگذار و ،، پاسخ بیار ،
#بگویَش ، که چون بینی اکنون تنت؟ ،
#که از میخِ تیز است ، پیراهنت؟ ،
پرستنده آمد ، بداد آن پیام ،
که بشنید از آن مهترِ خویشکام ،
#چنین داد پاسخ ، بهمردِ جوان ،
#که روزم ، بِه از روزِ نوشیروان ،
چو برگشت و پاسخ بیاورد مرد ،
ز گفتار ، شد شاه را ،، روی ، زرد ،
ز ایوان ، یکی راستگوی ، برگزید ،
که گفتارِ دانا ، بداند شنید ،
یکی با فرستاده ، شمشیرزن ،
که دژخیم بود ، اندر آن انجمن ،
#که رو ، بَد تن و ، بختِ بَد را ، بگوی ،
#که گر پاسخت را بُوَد رنگ و بوی ،
#وگر نیست ، دژخیم با تیغِ تیز ،
#نماید ترا گردشِ رستخیز ،
#که گفتی : که زندان ، بِه از تختِ شاه ،
#هم ، از میخ و ، صندوق و ،، هم ، بند و چاه ،
فرستاده آمد ، برِ مردِ راد ،
پیامِ سپهدار کسری بداد ،
بِدان پاکدل ، گفت بوزرجمهر : ،
که ننمود هرگز به ما ،، بخت ، چهر ،
#نه این پای دارد به گردش ،، نه آن ،
#سرآید همه نیک و بَد ، بیگمان ،
#چه با گنج و تخت و ،، چه با رنجِ سخت ،
#ببندیم هرگونه ، ناچار ، رَخت ،
#ز سختی گذر کردن ، آسان بُوَد ،
#دلِ تاجداران ، هراسان بُوَد ،
خِرَدمند و دژخیم ، بازآمدند ،
برِ شاهِ گردنفراز آمدند ،
شنیده ، بگفتند با شهریار ،
بترسید شاه ، از بَدِ روزگار ،
بهایوانش بُردند ، از آن تَنگجای ،
به دستوریِ پاکدل رهنمای ،
#فردوسی
صبح بخیر
خشم گرفتن نوشیروان بر بوزرجمهر و بند فرمودنش و پیامهایی که بین نوشیروان و بوزرجمهر محبوس رد و بدل شد :
بفرمود تا : روی ، سندان کنند ،
به دانندهبر ، کاخ ، زندان کنند ،
در آن کاخ بنشست بوزرجمهر ،
بدید آن پُرآژنگ رویِ سپهر ،
یکی خویش بودش ، دلیر و جوان ،
پرستندهٔ شاه نوشیروان ،
شب و روز ، آن خویش ، در کاخ بود ،
بهگفتار ، با شاه گستاخ بود ،
بپرسید یک روز ، بوزرجمهر ،
ز پروردهٔ شاهِ خورشیدچهر ،
که او را ، پرستش همی چون کنی؟ ،
بیاموز ، تا کوشش افزون کنی ،
پرستنده گفت : ای سرِ موبدان ،
چنان دان ، که امروز شاهِ رَدان ،
به بَد سویِ من ،، روی زآنگونه کرد ،
که گفتم سرآمد مرا خواب و خورد ،
چو از خوان برفت ، آب بگذاردم ،
همی زآب ، دستان بیازاردم ،
جهاندار چون گشت با من درشت ،
مرا سست شد ، آب دستان بهمُشت ،
بدو دانشی گفت : آب آر ، خیز ،
چنان هم که بر دستِ شاه ، آب ریز ،
بیاورد مردِ جوان آبِ گرم ،
همی ریخت بر دستِ داننده ، نرم ،
بدو گفت : کاین بار بر دستشوی ،
تو با آبِ جو ، هیچ تندی مجوی ،
چو لب را بیالاید از بوی خوش ،
تو از ریختنِ آب ، دستان بکش ،
پرستنده را ، دل پُر اندیشه گشت ،
بر آن ، تا دگر باره بنهاد طشت ،
بگفتارِ دانا ، فرو ریخت آب ،
نه نرم و ،، نه ، از ریختن پُر شتاب ،
بدو گفت شاه : ای فزاینده مِهر ،
که گفت این ترا؟ ،، گفت : بوزرجمهر ،
مرا اندرین دانش ،، او داد راه ،
که بیند همی ، این ،، جهاندارشاه ،
#بدو گفت : رو ، پیشِ دانا بگوی ،
#کز آن نامور جاه و ، آن آبروی ،
#چرا جُستی از برتری کمتری؟ ،
#به بدگوهر و ، ناسزا داوری؟ ،
پرستنده بشنید و ، آمد دَوان ،
برِ کاخ شد ، تند و خستهروان ،
ز شاه آنچه بشنید ، با وی بگفت ،
چنین یافت زو پاسخ ، اندر نهفت ،
#که جایِ من ، از جایِ شاهِ جهان ،
#فراوان بِه است ، آشکار و نهان ،
پرستنده برگشت و ، پاسخ بِبُرد ،
فراوان بر او ، حال را برشمرد ،
#ز پاسخ ، فراوان برآشفت شاه ،
#وِرا بند فرمود ، تاریکچاه ،
دگرباره پرسید از آن پیشکار ،
که چون دارد آن کمخِرَد روزگار؟ ،
پرستنده آمد ، پُر از آب چهر ،
بگفت آن سخنها به بوزرجمهر ،
#چنین داد پاسخ بدو ، نیکخواه ،
#که روزِ من ، آسانتر از روزِ شاه ،
فرستاده برگشت و ، آمد چو باد ،
همه پاسخش ، کرد بر شاه ، یاد ،
ز پاسخ برآشفت و ، شد چون پلنگ ،
ز آهن ، تنوری بفرمود تنگ ،
ز پیکان و ، از میخ ، گِرد اندرش ،
هم از بندِ آهن ، نهفته سرش ،
نبُد روزش آرام و ،، شب ، جایِ خواب ،
تنش ، پُر ز سختی ،، دلش ، پُر ز تاب ،
#چهارم چنین گفت با پیشکار : ،
#که پیغام ، بگذار و ،، پاسخ بیار ،
#بگویَش ، که چون بینی اکنون تنت؟ ،
#که از میخِ تیز است ، پیراهنت؟ ،
پرستنده آمد ، بداد آن پیام ،
که بشنید از آن مهترِ خویشکام ،
#چنین داد پاسخ ، بهمردِ جوان ،
#که روزم ، بِه از روزِ نوشیروان ،
چو برگشت و پاسخ بیاورد مرد ،
ز گفتار ، شد شاه را ،، روی ، زرد ،
ز ایوان ، یکی راستگوی ، برگزید ،
که گفتارِ دانا ، بداند شنید ،
یکی با فرستاده ، شمشیرزن ،
که دژخیم بود ، اندر آن انجمن ،
#که رو ، بَد تن و ، بختِ بَد را ، بگوی ،
#که گر پاسخت را بُوَد رنگ و بوی ،
#وگر نیست ، دژخیم با تیغِ تیز ،
#نماید ترا گردشِ رستخیز ،
#که گفتی : که زندان ، بِه از تختِ شاه ،
#هم ، از میخ و ، صندوق و ،، هم ، بند و چاه ،
فرستاده آمد ، برِ مردِ راد ،
پیامِ سپهدار کسری بداد ،
بِدان پاکدل ، گفت بوزرجمهر : ،
که ننمود هرگز به ما ،، بخت ، چهر ،
#نه این پای دارد به گردش ،، نه آن ،
#سرآید همه نیک و بَد ، بیگمان ،
#چه با گنج و تخت و ،، چه با رنجِ سخت ،
#ببندیم هرگونه ، ناچار ، رَخت ،
#ز سختی گذر کردن ، آسان بُوَد ،
#دلِ تاجداران ، هراسان بُوَد ،
خِرَدمند و دژخیم ، بازآمدند ،
برِ شاهِ گردنفراز آمدند ،
شنیده ، بگفتند با شهریار ،
بترسید شاه ، از بَدِ روزگار ،
بهایوانش بُردند ، از آن تَنگجای ،
به دستوریِ پاکدل رهنمای ،
#فردوسی
Ham Ghafas
Alireza Ghorbani
بپرس حال مرا
که آخرین نفسم
هوای دیدن توست
#هم_قفس
🌺🍂🍂🍂
هر چه هست از قامت
ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
حضرت_حافظ
که آخرین نفسم
هوای دیدن توست
#هم_قفس
🌺🍂🍂🍂
هر چه هست از قامت
ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
حضرت_حافظ