معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
از  آتـش  دٖل  گـدازه می گیرد عشق 

وز حـادثـه رنگ تـازه می گیرد عشق

این مستی و تردستی و گستاخی را

گــویـا ز شـمـا اجـازه می گیرد عشق

#قیصر_امین_پور
پیش بیا ، پیش بیا ، پیش‌تر...

تا که بگویم غمِ دل ، بیشتر ،



دوست‌ترت دارم ، از هر چه دوست ،

ای تو ، به من ،،، از خودِ من ، خویش‌تر...



دوست‌تر از آن که ، بگویم چقدر ،

بیشتر از بیشتر از بیشتر...



هیچ نریزد ،،، به جز از نامِ تو ،

بر رگِ من ، گر بزنی نیشتر ،





#قیصر_امین_پور
می خواهَمَت ،
چنان که شبِ خسته ، خواب را..

می جویَمَت ،
چنان که لبِ تشنه ، آب را...



محوِ تو ، آن چنان که ستاره به چشمِ صبح ،

یا شبنمِ سپیده دَمان ، آفتاب را...



حتی اگر نباشی ، می آفرینمت ،

چونان که التهابِ بیابان ، سراب را...



ای خواهشی ، که خواستنی‌تر از پاسخی!

با چون تو پرسشی ،،، چه نیازی جواب را....






#قیصر_امین_پور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقی را چه نیازیست به
توجیه و دلیل؟

که تو ای "عشق"
همان پُرسشِ بی زیرایی . . .

#قیصر_امین_پور
بهار
لیلا فروهر
دوباره ختم زمستان، ❄️
دوباره فتح بهار


تو بیایی همه ثانیه‌ها، ساعت‌ها
از همین روز،
همین لحظه،
همین دم عیدند ...!
#قیصر_امین_پور
غزل پنجره
شماره ثبت ۳۴۵۰۱

یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره

#قیصر_امین_پور
#دفتر_شعر_تازه_ها
۲ اردیبهشت زادروز قیصر امینپور

(زاده ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ شوشتر -- درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶ تهران) شاعر، نویسنده و مدرس دانشگاه

او در سال ۱۳۶۳ در رشته زبان و ‌ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایان‌نامه دکترایش با راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد.
وی در سال ۱۳۵۸ از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیرگذار بود. طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفته‌نامه سروش را برعهده داشت و نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۶۳  «در کوچه آفتاب» که دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به‌ دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و حدود بیست شعر نیمایی که بعضی به اشتباه این اشعار را سپید می‌پندارند، منتشر کرد. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به‌‌چاپ رسید. او هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
وی تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. همچنین در سال ۱۳۶۸ جایزه نیمایوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین گرفت و در سال ۱۳۸۲ به‌ عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.
اشعار وی از حیث بلاغی ارزشمند بود و بر ظرفیت‌ها و توانمندی زبان فارسی افزود. او توانست ویژگی‌های سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و شعر نیمایی را در شعرهایش تلفیق کند. یکی از عواملی که در نهایت، باعث برجستگی سبکی اوست، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است.

آثار:
از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم:
طوفان در پرانتز (نثر ادبی ۱۳۶۵)
منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان ۱۳۶۵)
مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان ۱۳۶۸)
بی‌بال پریدن (نثر ادبی ۱۳۷۰)
مجموعه شعر آینه‌های ناگهان (۱۳۷۲)
به‌قول پرستو (شعر نوجوان ۱۳۷۵)
گزینه اشعار (۱۳۷۸ مروارید)
مجموعه شعر گل‌ها همه آفتابگردان‌اند (۱۳۸۰ مروارید)
دستور زبان عشق (۱۳۸۶ مروارید)
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در کمتر از یک ماه به‌چاپ دوم رفت.
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشت.
آرامگاه وی در زادگاهش گتوند است.
میدان شهرداری منطقه ۲ تهران واقع در محله سعادت آباد، به‌نام قیصر امین پور نامگذاری شده است.


#قیصر_امین_پور، ز
دست عشق از دامنِ دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را
در کفِ مستی نمی بایست داد

#قیصر_امین_پور
.
زندگی بی عشـق، اگر باشد،
همان جان کندن است
دم به دم جان کنـــدن ای دل کار
دشواری است،نیست؟

زندگی بی عشــق، اگر باشد،
لبی بی خنده است
بر لب بی خنـده باید جای
خندیدن گریست

#قیصر امین پور

               
این قرارداد
تا ابد میان ما، برقرار باد:
چشم‌های من
به‌جای دست‌های تو؛
من به دست تو، آب می‌دهم
تو به چشم من، آبرو بده
من به چشم‌های بی‌قرار تو،
قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب،
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد؛
ما دوباره سبز می‌شویم.

#قیصر_امین_‌پور