معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#ضرب_المثل
#قسم_حضرت_عباست_را_باور_کنم_یا_دم_خروس_را

ریشه این حکایت از کجا آمده؟

مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"
#ضرب‌_المثل
#قسم_روباه_را_بارو_كنيم_يا_دم_خروسو_؟

يكي بود ، يكي نبود ،‌ خروسي بود بال و پرش رنگ طلا ، انگاري پيرهني از طلا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمائي مي كرد . خروس ما اينقدر قشنگ بود كه اونو خروس زري پيرهن پري صدا مي كردند .
خروس زري از بس مغرور و خوش باور بود هميشه بلا سرش مي اومد براي همين آقا سگه هميشه مواظبش بود تا برايش اتفاقي نيافته .
روزي از روزا آقا سگه اومد پيش خروس زري پيرهن پري ، بهش گفت : خروس زري جون .
خروسه گفت :‌ جون خروس زري
سگ گفت : پيرهن پري جون
خروس : جون پيرهن پري
سگ : مي خوام برم به كوه دشت ، برو تو لونه ، نكنه بازم گول بخوري ، درو رو كسي وا نكني
خروس گفت : خيالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .
آقا سگه رفت ، بي خبر از اينكه روباه منتظر دور شدن اون بود .
همينكه آقا سگه حسابي دور شد ، روباه ناقلا جلوي لونه خروس زري اومد تا نقشه اش رو عملي كنه ، جلوي پنجره ايستاد و شروع كرد به آواز خوندن :
اي خروس سحري چشم نخود سينه زري
شنيدم بال و پرت ريخته نذاشتن ببينم
نكنه تاج سرت ريخته نذاشتن ببينم


خروس زري كه به خوشگلي خودش افتخار ميكرد خيلي بهش بر خورد ، داد زد : ” نه بال و پرم ريخته ، نه تاج سرم ريخته . “
روباه گفت اگه راست ميگي ، بيا پنجره رو بازكن تا ببينمت .
خروس مغرور پنجره رو باز كرد و جلوي پنجره نشست و گفت : بيا اين بال و پرم ، اينم تاج سرم .
و همينكه خروس سرش رو خم كرد كه تاجش و نشون بده ، روباه بدجنس پريد و گردن خروس را گرفت .
خروس زري داد زد : آي كمك ، كمك ، آقا سگه به دادم برس .

آقا سگه با گوشهاي تيزش صداي خروس زري را شنيد و به طرف صدا دويد .
دويد و دويد تا به روباه رسيد . از روباه پرسيد : ”‌ آي روباه ناقلا خروس زري را نديدي ؟ “
روباهه كه دهان آقا خروسه رو بسته بود و اونو توي كوله پشتي انداخته بود ،‌ شروع كرد به قسم خوردن كه والا نديدم ، من از همه چيز بي خبرم ، و پشت سر هم قسم مي خورد .
يكدفعه چشم آقا سگه به كوله پشتي افتاد و گفت :‌” قسم روباه و باور كنم يا دم خروس را ؟“
آقا روباهه تازه متوجه شد كه دم خروس از كوله پشتي اش بيرون آمده ، پس كوله پشتي اش رو انداخت و تا مي توانست دويد تا از دست سگ نجات پيدا كند .
و خروس زري پيرهن پري هم همراه آقا سگه به خونشان برگشتند .

آره عزیزان وقتي كسي دروغي بگه ، ولي نشانهائي وجود داشته باشه كه حرف او را نقض كنه از اين ضرب المثل استفاده می شود .
‍ "آواهای کم‌ شنیده از دیروز تا امروز"

#قسم_ اول:
#مرضیه

با اجرای:
#اسکندر_آبادی
#میترا_خلعتبری

در این قسمت به فعالیت‌های هنری بانو #مرضیه پرداخته‌ایم که بیش از یک هزار ترانه، آن هم تقریبا به همه سبک‌های موسیقی ایرانی خوانده است.
مصاحبه‌ای که در دهه ۴۰ هم با این خواننده‌ نام‌آشنای موسیقی ایرانی شده است را در این برنامه خواهید شنید.

بانو مرضیه به گفته خودش از شاگردان #اسماعیل_مهرتاش، هنرمند ماندگار موسیقی و تئاتر ایران بوده و با بهره‌گیری از امتیازات اجرای موسیقی در نمایشنامه‌ها، توانمندی خود را در اجراهای کاملا گوناگون نشان داده و ثبت کرده است. نام و کار خانم مرضیه چنان آشناست که کمتر می‌توان سخن تازهای درباره‌اش گفت.

اشرف‌السادات مرتضایی در نخستین روز فروردین سال ۱۳۰۳ در تهران زاده شد و با این که از خانوادهای مذهبی بود اما پدر و مادرش مانع هنرش نشدند.

مرضیه در مصاحبه‌ای درباره خود گفته بود: "در زمانی که خانواده‌های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم می‌فرستادند، پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود، مرا تشویق به آموزش تحصیلات کرد."

او فعالیت‌های هنری خود را با نقش‌آفرینی در نمایشنامه "خسرو وشیرین" اثر و اجرای اسماعیل مهرتاش در بیست سالگی آغاز کرد.
۲۴ ساله بود که وارد رادیو شد و از آن پس پیوسته در رادیو برنامه داشت و برای کار در رادیو نام هنری #مرضیه را برگزید.

این نام را بیشتر به این دلیل به او دادند که بی‌گمان شناساننده ترانه‌های تصنیف‌ساز دوره مشروطه یعنی #علی_‌اکبر_شیدا بود.

در برنامه امشب "آواهای کم ‌شنیده از دیروز تا امروز" صحبت‌های بسیار جالب خانم مرضیه در مورد #شیدا را بشنوید.
این مصاحبه در دهه ۴۰ از سوی #محمود_خوشنام با خانم مرضیه انجام گرفته است و در آن، این خواننده پرآوازه‌ آهنگی از شیدا را که برای معشوقه‌اش که او هم مرضیه نام داشت را می‌خواند.

با آغاز انقلاب اسلامی، مرضیه ۱۸ سال مجبور به سکوت شد و تنها زمانی توانست دوباره بخواند که ایران را ترک کرد.

مرضیه در پاریس با پشتیبانی #محمد_شمس، آهنگ آرای پرکار و پربار ایرانی، ترانه‌های پیشین‌اش را با تنظیم برای ارکسترهای سمفونی اجرا کرد و ترانه‌های تازه‌ای هم ارائه داد.

مرضیه سال‌های پایانی عمرش را هم در پاریس گذراند و در روز ۲۱ مهرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آمریکایی‌ها در شهر پاریس درگذشت.

قطعه‌ای که در این پادکست برای شما انتخاب کرده‌ایم، از گل‌های رنگارنگ شماره ۱۳۴ گرفته شده که بانو مرضیه همراه با #بنان اجرا کرده است.
معین#قسم به عشقمون قسم
@solfj👈ঊঈ💞آونــگ💞ঊঈ
🎧 معین ؛ قسم به عشقمون قسم