📎 #شاعران_بزرگ_پارسی_گوی (۳) 📎
#قرن_چهارم و #نیمه_ی_اول_قرن_پنجم هجری
✅ #رابعه_قزداری
#اولین کوکب درخشان که در آسمان #ادبیات_بانوان #عصر_سامانی طلوع نمود رابعهی قزداری بود که #معاصر_رودکی میباشد. دارای طبعی #موزون بوده است، پدرش #عرب، لکن خود او در #ایران #تربیت یافته است. علاوه بر قریحهی شاعری دارای #حسن_صورت و در #فضل و #کمال سرآمد #عصر خود بوده است، به غلامی #بکتاشنام، #عاشق شده بالاخره عشقش از #مجاز به #حقیقت میرسد و وارد در حلقهی #تصوف میگردد و چون در عالم اسلام #معاشقهی یک نفر #زن با #مرد اجنبی #گناهی_بزرگ می باشد بدون تحقیق و تحقق برادرش او را #مقتول میسازد. اشعار زیادی از وی در دسترس #نیست، #دیوانش از بین رفته است. مختصری از ابیات و اشعارش در چندجا ذکر شده منجمله در #مجمع_الفصحا و #تاریخ_ادبیات_ایران تالیف #پروفسور_شبلی_نعمانی و چند جای دیگر. این اشعار چگونگی طبعش را نشان میدهد:
✅ چندبیت از او:
به می ماند اندر عقیقین قدح
سرشکی که در لاله ماوی گرفت
سر نرگس تازه از زر و سیم
نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دین ترسا گرفت
📚 #تاریخ_ادبیات_ایران؛ جلد اول؛ دکتر #ذبیح_الله_صفا
#قرن_چهارم و #نیمه_ی_اول_قرن_پنجم هجری
✅ #رابعه_قزداری
#اولین کوکب درخشان که در آسمان #ادبیات_بانوان #عصر_سامانی طلوع نمود رابعهی قزداری بود که #معاصر_رودکی میباشد. دارای طبعی #موزون بوده است، پدرش #عرب، لکن خود او در #ایران #تربیت یافته است. علاوه بر قریحهی شاعری دارای #حسن_صورت و در #فضل و #کمال سرآمد #عصر خود بوده است، به غلامی #بکتاشنام، #عاشق شده بالاخره عشقش از #مجاز به #حقیقت میرسد و وارد در حلقهی #تصوف میگردد و چون در عالم اسلام #معاشقهی یک نفر #زن با #مرد اجنبی #گناهی_بزرگ می باشد بدون تحقیق و تحقق برادرش او را #مقتول میسازد. اشعار زیادی از وی در دسترس #نیست، #دیوانش از بین رفته است. مختصری از ابیات و اشعارش در چندجا ذکر شده منجمله در #مجمع_الفصحا و #تاریخ_ادبیات_ایران تالیف #پروفسور_شبلی_نعمانی و چند جای دیگر. این اشعار چگونگی طبعش را نشان میدهد:
✅ چندبیت از او:
به می ماند اندر عقیقین قدح
سرشکی که در لاله ماوی گرفت
سر نرگس تازه از زر و سیم
نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دین ترسا گرفت
📚 #تاریخ_ادبیات_ایران؛ جلد اول؛ دکتر #ذبیح_الله_صفا
Sarnevesht
Golpa
تصنیف "سرنوشت"
تا دو چشم خود را به هم زدم من عمر من چه طی شد
ابر نو بهاری ندیده باران،وقت برف دی شد
تاکه سرنوشتم نوشته شد،ذات من به غمها سرشته شد
شوق امروز وهر روز من چرا؟رنج دیروز و روز گذشته شد
عمر شیرین چرا فرصتی غیر آه و دمی نیست
جز محبت قبایی برازنده ی آدم نیست
اساس زندگی عشق به درگاه الهی بندگی عشق
جهان وامانده و درمانده ی عشق
خدا خود عشق وفرمانده ی عشق...
اواز #اکبرگلپایگانی
آهنگ #فضل_الله_توکل
مایه #بیات_ترک
تا دو چشم خود را به هم زدم من عمر من چه طی شد
ابر نو بهاری ندیده باران،وقت برف دی شد
تاکه سرنوشتم نوشته شد،ذات من به غمها سرشته شد
شوق امروز وهر روز من چرا؟رنج دیروز و روز گذشته شد
عمر شیرین چرا فرصتی غیر آه و دمی نیست
جز محبت قبایی برازنده ی آدم نیست
اساس زندگی عشق به درگاه الهی بندگی عشق
جهان وامانده و درمانده ی عشق
خدا خود عشق وفرمانده ی عشق...
اواز #اکبرگلپایگانی
آهنگ #فضل_الله_توکل
مایه #بیات_ترک
📎 #شاعران_بزرگ_پارسی_گوی (۳) 📎
#قرن_چهارم و #نیمه_ی_اول_قرن_پنجم هجری
✅ #رابعه_قزداری
#اولین کوکب درخشان که در آسمان #ادبیات_بانوان #عصر_سامانی طلوع نمود رابعهی قزداری بود که #معاصر_رودکی میباشد. دارای طبعی #موزون بوده است، پدرش #عرب، لکن خود او در #ایران #تربیت یافته است. علاوه بر قریحهی شاعری دارای #حسن_صورت و در #فضل و #کمال سرآمد #عصر خود بوده است، به غلامی #بکتاشنام، #عاشق شده بالاخره عشقش از #مجاز به #حقیقت میرسد و وارد در حلقهی #تصوف میگردد و چون در عالم اسلام #معاشقهی یک نفر #زن با #مرد اجنبی #گناهی_بزرگ می باشد بدون تحقیق و تحقق برادرش او را #مقتول میسازد. اشعار زیادی از وی در دسترس #نیست، #دیوانش از بین رفته است. مختصری از ابیات و اشعارش در چندجا ذکر شده منجمله در #مجمع_الفصحا و #تاریخ_ادبیات_ایران تالیف #پروفسور_شبلی_نعمانی و چند جای دیگر. این اشعار چگونگی طبعش را نشان میدهد:
✅ چندبیت از او:
به می ماند اندر عقیقین قدح
سرشکی که در لاله ماوی گرفت
سر نرگس تازه از زر و سیم
نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دین ترسا گرفت
📚 #تاریخ_ادبیات_ایران؛ جلد اول؛ دکتر #ذبیح_الله_صفا
#قرن_چهارم و #نیمه_ی_اول_قرن_پنجم هجری
✅ #رابعه_قزداری
#اولین کوکب درخشان که در آسمان #ادبیات_بانوان #عصر_سامانی طلوع نمود رابعهی قزداری بود که #معاصر_رودکی میباشد. دارای طبعی #موزون بوده است، پدرش #عرب، لکن خود او در #ایران #تربیت یافته است. علاوه بر قریحهی شاعری دارای #حسن_صورت و در #فضل و #کمال سرآمد #عصر خود بوده است، به غلامی #بکتاشنام، #عاشق شده بالاخره عشقش از #مجاز به #حقیقت میرسد و وارد در حلقهی #تصوف میگردد و چون در عالم اسلام #معاشقهی یک نفر #زن با #مرد اجنبی #گناهی_بزرگ می باشد بدون تحقیق و تحقق برادرش او را #مقتول میسازد. اشعار زیادی از وی در دسترس #نیست، #دیوانش از بین رفته است. مختصری از ابیات و اشعارش در چندجا ذکر شده منجمله در #مجمع_الفصحا و #تاریخ_ادبیات_ایران تالیف #پروفسور_شبلی_نعمانی و چند جای دیگر. این اشعار چگونگی طبعش را نشان میدهد:
✅ چندبیت از او:
به می ماند اندر عقیقین قدح
سرشکی که در لاله ماوی گرفت
سر نرگس تازه از زر و سیم
نشان سر تاج کسری گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دین ترسا گرفت
📚 #تاریخ_ادبیات_ایران؛ جلد اول؛ دکتر #ذبیح_الله_صفا
یک عمر از عشق نوشت و نواخت
#وحید_استرون – روزنامه نگار
۱۴ آبان سالروز تولد هنرمندی است که استاد ابوالحسن صبا در زمانیکه او ۹ سال سن بیشتر نداشته در وصفش گفته بود «شما از همین بچگی وقتی ساز میزنی از مغزت ملودی بیرون میریزد»، استاد اکبر گلپایگانی نیز در موردش میگوید: «او نابغه موسیقی است». پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی و اسدالله ملک در کنارش با شور و شوق وصف ناشدنی ساز زدن، موضوعی که در موسیقی ایرانی کمتر دیده میشود و نوازندگان ویلون تمایل کمتری دارند با نوازندگان سنتور دو نوازی کنند. زمانی که استاد شهناز هم در قید حیات بودند، گفت: «سنتور ساز بسیار سختی است چون من تار را در دستانم و آغوشم میگذارم و میتوانم انتقال احساس به سازم داشته باشم. آقای یاحقی نیز ویلون را در بغلش می گذارد و احساسش را از این طریق به ساز منتقل میکند، یا نوازندگان و اساتید دیگر که ساز در دستانشان قرار دارد. اما سنتور جدا از بدن است و این انتقال احساس را به ساز سخت میکند. همچنین انگشتان دست (برخلاف ساز قانون) سیمهای سنتور را لمس نمیکنند و از طریق واسطهها (دو مضراب) سیمها به صدا در میآیند. در این شرایط هنرمندی که میتواند صدای خوش، با احساس و همراه با تکنیک را به گوش مخاطبان برساند یا برای همنوازان فضایی را ایجاد نماید که آنها نیز همنوازی خوبی داشته باشند، آقای #فضل_الله_توکل است.»
آری، صحبت از استاد فضل الله توکل، نوازنده برجسته ساز سنتورترانه ساز و شاعر و آهنگ ساز استاد بى همتا فضل الله توكلاست. هنرمندی که در سال ۱۳۳۷ در سن ۱۶ سالگی به دعوت زنده یاد داوود پیرنیا به برنامه گلها دعوت شد. با وجود اینکه استاد توکل متعلق به نسل قبل موسیقی است اما با نبوغ و خلاقیتی که دارد، امروز ملودیها و آهنگهای او توسط خوانندگان بزرگ ایرانی اجرا میشود، برای مثال میتوان از آثاری که در سالهای گذشته توسط استاد اکبرگلپایگانی مانند ویرانه اجرا شده یا آخرین اثری که توسط معین عزیز خوانده شده به نام روزگار اشاره کرد. او آهنگسازی برای سه نسل از موسیقی ایرانی است که با هر اثرش، افراد پا به سن گذاشته و جوان از آثارش استقبال میکنند. ترانه روزگار یا ای دریغ، اثری از استاد فضل الله توکل و با صدای تاثیرگذار و جاودانه معین عزیز است که جوانان عاشق موسیقی ایرانی با آن ارتباط چشمگیری برقرار کردند و بدون شک در تاریخ موسیقی ایران ماندگار است. آثاری از این قبیل چطور در تار و پود مردم ایران نفوذ کرده و جوان و پیر نمیشناسد. استاد فضل الله توکل در مصاحبهای که با روزنامه آرمان داشته درباره ویژگی ملودیهای او که غبار کهنگی بر آنها نمینشیند، میگوید: «هنر بهخصوص موسیقی باید زمانی خود را تداعی کند یک زمان در رادیو بحث این بود که آثار هنرمندان را بازسازی کنیم امسال هنرمندانی مانند عارف و شیدا و من گفتم بازسازی خیلی خوب است البته به شرطی که از اصل اثر بهتر باشد ولی شما میخواهید چند کار را بازسازی کنید. آقای شیدا متعلق به 80 سال گذشته است. الان میگویند 80 سال گذشته این اثر ساخته شده و آن زمان می گفتند که 80 سال بعد چه می خواهید بسازید و ما چه جوابی بدهیم؟» اما فردا (۱۴ آبان) استاد توکل ۷۸ ساله میشود و هنرمندان و هنردوستان برای سلامتی و طول عمر او دعا میکنند.
البته در طی دو دهه اخیر نباید از زحمات فرزند معنوی او و وکیل آثار هنری استاد، یعنی پاشا پاشایی غافل بود. هنرمند جوان و خوش صدایی که زندگیاش را وقف استاد فضل الله توکل کرده و بیمنت و بدون چشم داشتی در خدمت استاد است. پاشا پاشایی با وجود اینکه صدای زیبایی دارد و مورد تاييد استاد توكل و زنده نام استاد نادر گلچين است كه چندين جلسه حضورى از اين استاد بزرگ فن خوانندگى را فراگرفته و همچنين چندتن ازخوانندگان بزرگ پاپ هم تشويق به خوانندگى كردهاند، اما هنوز اثر رسمی را منتشر نکرده و همه افرادی که در دو دهه اخیر استاد را دیدهاند به خوبی پاشا را میشناسند.
بههر حال با تبریک و شاد باش زادروز نابغه موسیقی از خداوند منان طول عمر و سلامتی را برای استاد توکل آرزو داریم.
#وحید_استرون – روزنامه نگار
۱۴ آبان سالروز تولد هنرمندی است که استاد ابوالحسن صبا در زمانیکه او ۹ سال سن بیشتر نداشته در وصفش گفته بود «شما از همین بچگی وقتی ساز میزنی از مغزت ملودی بیرون میریزد»، استاد اکبر گلپایگانی نیز در موردش میگوید: «او نابغه موسیقی است». پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی و اسدالله ملک در کنارش با شور و شوق وصف ناشدنی ساز زدن، موضوعی که در موسیقی ایرانی کمتر دیده میشود و نوازندگان ویلون تمایل کمتری دارند با نوازندگان سنتور دو نوازی کنند. زمانی که استاد شهناز هم در قید حیات بودند، گفت: «سنتور ساز بسیار سختی است چون من تار را در دستانم و آغوشم میگذارم و میتوانم انتقال احساس به سازم داشته باشم. آقای یاحقی نیز ویلون را در بغلش می گذارد و احساسش را از این طریق به ساز منتقل میکند، یا نوازندگان و اساتید دیگر که ساز در دستانشان قرار دارد. اما سنتور جدا از بدن است و این انتقال احساس را به ساز سخت میکند. همچنین انگشتان دست (برخلاف ساز قانون) سیمهای سنتور را لمس نمیکنند و از طریق واسطهها (دو مضراب) سیمها به صدا در میآیند. در این شرایط هنرمندی که میتواند صدای خوش، با احساس و همراه با تکنیک را به گوش مخاطبان برساند یا برای همنوازان فضایی را ایجاد نماید که آنها نیز همنوازی خوبی داشته باشند، آقای #فضل_الله_توکل است.»
آری، صحبت از استاد فضل الله توکل، نوازنده برجسته ساز سنتورترانه ساز و شاعر و آهنگ ساز استاد بى همتا فضل الله توكلاست. هنرمندی که در سال ۱۳۳۷ در سن ۱۶ سالگی به دعوت زنده یاد داوود پیرنیا به برنامه گلها دعوت شد. با وجود اینکه استاد توکل متعلق به نسل قبل موسیقی است اما با نبوغ و خلاقیتی که دارد، امروز ملودیها و آهنگهای او توسط خوانندگان بزرگ ایرانی اجرا میشود، برای مثال میتوان از آثاری که در سالهای گذشته توسط استاد اکبرگلپایگانی مانند ویرانه اجرا شده یا آخرین اثری که توسط معین عزیز خوانده شده به نام روزگار اشاره کرد. او آهنگسازی برای سه نسل از موسیقی ایرانی است که با هر اثرش، افراد پا به سن گذاشته و جوان از آثارش استقبال میکنند. ترانه روزگار یا ای دریغ، اثری از استاد فضل الله توکل و با صدای تاثیرگذار و جاودانه معین عزیز است که جوانان عاشق موسیقی ایرانی با آن ارتباط چشمگیری برقرار کردند و بدون شک در تاریخ موسیقی ایران ماندگار است. آثاری از این قبیل چطور در تار و پود مردم ایران نفوذ کرده و جوان و پیر نمیشناسد. استاد فضل الله توکل در مصاحبهای که با روزنامه آرمان داشته درباره ویژگی ملودیهای او که غبار کهنگی بر آنها نمینشیند، میگوید: «هنر بهخصوص موسیقی باید زمانی خود را تداعی کند یک زمان در رادیو بحث این بود که آثار هنرمندان را بازسازی کنیم امسال هنرمندانی مانند عارف و شیدا و من گفتم بازسازی خیلی خوب است البته به شرطی که از اصل اثر بهتر باشد ولی شما میخواهید چند کار را بازسازی کنید. آقای شیدا متعلق به 80 سال گذشته است. الان میگویند 80 سال گذشته این اثر ساخته شده و آن زمان می گفتند که 80 سال بعد چه می خواهید بسازید و ما چه جوابی بدهیم؟» اما فردا (۱۴ آبان) استاد توکل ۷۸ ساله میشود و هنرمندان و هنردوستان برای سلامتی و طول عمر او دعا میکنند.
البته در طی دو دهه اخیر نباید از زحمات فرزند معنوی او و وکیل آثار هنری استاد، یعنی پاشا پاشایی غافل بود. هنرمند جوان و خوش صدایی که زندگیاش را وقف استاد فضل الله توکل کرده و بیمنت و بدون چشم داشتی در خدمت استاد است. پاشا پاشایی با وجود اینکه صدای زیبایی دارد و مورد تاييد استاد توكل و زنده نام استاد نادر گلچين است كه چندين جلسه حضورى از اين استاد بزرگ فن خوانندگى را فراگرفته و همچنين چندتن ازخوانندگان بزرگ پاپ هم تشويق به خوانندگى كردهاند، اما هنوز اثر رسمی را منتشر نکرده و همه افرادی که در دو دهه اخیر استاد را دیدهاند به خوبی پاشا را میشناسند.
بههر حال با تبریک و شاد باش زادروز نابغه موسیقی از خداوند منان طول عمر و سلامتی را برای استاد توکل آرزو داریم.
گذشته
حمیرا
از جمله معروفترین ترانههای ساخته شده
استاد #فضل_الله_توکل
ترانه گذشته با صدای #حمیرا
(وای نگو نگو نگو دیگه از گذشته)
استاد #فضل_الله_توکل
ترانه گذشته با صدای #حمیرا
(وای نگو نگو نگو دیگه از گذشته)
Salaam Beh Piri, Bitaa,Moeini Kermanshahi
t.me/moeinikermanshahi
سلام به پیری
ترانه سرا: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در #دستگاه_ماهور
آهنگساز: #فضل_الله_توکل
تنظیم کننده: #واروژان
خواننده: #بیتا
سال ۱۳۵۲
آئینهی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن
آمد زمانِ اسیریِ من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن
زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو محالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی
من آن بید پیرم
که میترسم اکنون
شکسته شوم
ز نوازش بادی
من آن مرغ عشقم
که لب نگشودم
میان چمن
به ترانهی شادی
تو ای نشاط
زندگی کجایی
مگر بخوابم
تا به خوابم آیی
زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی
آئینهی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن
آمد زمان اسیری من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن
از کتاب حکایت نگفته
#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
ترانه سرا: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در #دستگاه_ماهور
آهنگساز: #فضل_الله_توکل
تنظیم کننده: #واروژان
خواننده: #بیتا
سال ۱۳۵۲
آئینهی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن
آمد زمانِ اسیریِ من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن
زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو محالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی
من آن بید پیرم
که میترسم اکنون
شکسته شوم
ز نوازش بادی
من آن مرغ عشقم
که لب نگشودم
میان چمن
به ترانهی شادی
تو ای نشاط
زندگی کجایی
مگر بخوابم
تا به خوابم آیی
زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی
آئینهی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن
آمد زمان اسیری من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن
از کتاب حکایت نگفته
#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
ویرانه_گلپا
@bazmemousighi
«ویرانه»
خواننده: #گلپا
شعر و آهنگ: #فضل_الله_توكل
آنجا که روزی خانه عشق و صفا بود
سقفی که بامش سایه لطف خدا بود
دیگر بجا نیست
دیگر بجا نیست
از آتش ما غیر خاکستر نمانده
این خانه ویران گشته جز یک در نمانده
آن هم دری نیست
ره گستری نیست
اول که من رامت شدم
وابسته دامت شدم
عاشقترین بودی برایم
حالا خرینم بهر تو
رنج آفرینم بهر تو
کم خنده کن بر گریههایم
از آتش ما غیر خاکستر نمانده
این خانه ویران گشته جز یک در نمانده
آن هم دری نیست
ره گستری نیست
چون آینه با من نشستی
نقش مرا در خود شکستی
همچون سرابی در بیابان
تنها امید من تو هستی
خواننده: #گلپا
شعر و آهنگ: #فضل_الله_توكل
آنجا که روزی خانه عشق و صفا بود
سقفی که بامش سایه لطف خدا بود
دیگر بجا نیست
دیگر بجا نیست
از آتش ما غیر خاکستر نمانده
این خانه ویران گشته جز یک در نمانده
آن هم دری نیست
ره گستری نیست
اول که من رامت شدم
وابسته دامت شدم
عاشقترین بودی برایم
حالا خرینم بهر تو
رنج آفرینم بهر تو
کم خنده کن بر گریههایم
از آتش ما غیر خاکستر نمانده
این خانه ویران گشته جز یک در نمانده
آن هم دری نیست
ره گستری نیست
چون آینه با من نشستی
نقش مرا در خود شکستی
همچون سرابی در بیابان
تنها امید من تو هستی
تکنوازان ۵۱۱ همایون
@Jane_oshaagh
تکنوازان ۵۱۱
دستگاه همایون
نوازندگان :
#پرویز_یاحقی
ویولن
#فرهنگ_شریف
تار
#فضل_اله_توکل
سنتور
#جهانگیر_ملک
تمبک
دستگاه همایون
نوازندگان :
#پرویز_یاحقی
ویولن
#فرهنگ_شریف
تار
#فضل_اله_توکل
سنتور
#جهانگیر_ملک
تمبک
@Adabvaavayparsi
TN 221 مخالف سه گاه
موسیقی ایرانی
#تکنوازان
برنامه شماره 221
دستگاه #سه_گاه #مخالف
#ویولن : #پرویز_یاحقی
#تار : #جلیل_شهناز
#سنتور #فضل_الله_توکل
#تنبک : #جهانگیر_ملک
#تکنوازان
برنامه شماره 221
دستگاه #سه_گاه #مخالف
#ویولن : #پرویز_یاحقی
#تار : #جلیل_شهناز
#سنتور #فضل_الله_توکل
#تنبک : #جهانگیر_ملک
دلم تنگه_گلپا
@bazmemousighi
،
«دلم تنگه»
خواننده:#گلپا
آهنگسازوترانهسرا:
#فضل اله توکل
تکنواز ویولن :
#اسدالله ملک
دستگاه/آواز:
شور/ابوعطا
تصورهای باطل نقش زد آیندهی ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینهی ما را
رفاقتها، محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم باز التماست میکنم تا وقت دیدار ..
دو چشمم فرش پایت میکنم جانم فدایت میکنم من را میازار ..
برای خندههایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه
برای سر نهادنهای تو بر گوش و بالینم دلم تنگه
برای با تو بودنها دلم تنگه
نفس با تو کشیدنها دلم تنگه
شکستنهای قلب پر غرورم تحمل کردن روح صبورم
شمردنهای تکرار شب و روز غم شب تلخی و تنهایی روز
برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا با بیوفایی
برای بوسهی هنگام دیدار وداع تلخمان با چشم نمدار
شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی
دم سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی
هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی
کشانیدی به ویرانی مرا از هم تو پاشیدی
🎼🎼💠🎼🎼
«دلم تنگه»
خواننده:#گلپا
آهنگسازوترانهسرا:
#فضل اله توکل
تکنواز ویولن :
#اسدالله ملک
دستگاه/آواز:
شور/ابوعطا
تصورهای باطل نقش زد آیندهی ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینهی ما را
رفاقتها، محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم باز التماست میکنم تا وقت دیدار ..
دو چشمم فرش پایت میکنم جانم فدایت میکنم من را میازار ..
برای خندههایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه
برای سر نهادنهای تو بر گوش و بالینم دلم تنگه
برای با تو بودنها دلم تنگه
نفس با تو کشیدنها دلم تنگه
شکستنهای قلب پر غرورم تحمل کردن روح صبورم
شمردنهای تکرار شب و روز غم شب تلخی و تنهایی روز
برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا با بیوفایی
برای بوسهی هنگام دیدار وداع تلخمان با چشم نمدار
شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی
دم سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی
هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی
کشانیدی به ویرانی مرا از هم تو پاشیدی
🎼🎼💠🎼🎼
۱۷ آبان سالروز درگذشت فضلاله مهتدی "صبحی"
(زاده سال ۱۲۷۶ کاشان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۴۱ تهران) داستانسرای معروف و پایهگذار سنت قصهگویی برای کودکان در رادیو
او سالیان درازی را در قفقاز، عشقآباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و مرو گذراند و سپس به ایران آمد و پس از پایان جنگ جهانی اول، از راه بادکوبه و استانبول و بیروت به حیفا رفت.
او در بازگشت مدتی در عشق آباد زندگی کرد و سپس در سال ۱۲۹۸ به تهران آمد.
وی در سال ۱۳۱۹ وارد رادیو شده و در آنجا قصه ظهر جمعه را اجرا میکرد که سنت قصهگویی برای کودکان توسط وی در ایران پایهریزی شد.
صادق هدایت نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی درباره مهتدی مطالبی منفی نوشت و او را به سرقت ادبی از آثارش متهم کرده کرد.
آرامگاه وی در گورستان ظهیرالدوله است.
بر سنگ گور او، این عبارات به چشم میخورد:
یا علی، قصهگوی شهر شما،
بشنو از نی چون حکایت میکند، از جداییها شکایت میکند، آرامگاه ابدی شادروان فضلاله مهتدی صبحی، داستانسرای معروف، که در سپیده دم یک روز خزانی، داستان زندگیاش بهپایان رسید.
این عبارت به بیت نخست مثنوی معنوی مولوی اشاره دارد که صبحی همیشه در آغاز داستانهایش در رادیو میخواند.
آثار:
کتاب صبحی (۱۳۱۲–۱۳۴۲)
افسانهها ( دوجلد ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵)
داستانهای ملل (۱۳۲۷)
حاج میرزا زلفلی (۱۳۲۶)
افسانههای کهن (۱۳۲۸ و ۱۳۳۱)
دژ هوشربا (۱۳۳۰)
داستانهای دیوان بلخ (۱۳۳۱)
افسانههای باستان ایران و مجار (۱۳۳۲)
افسانههای بوعلی سینا (۱۳۳۳)
پیام پدر (۱۳۳۵)
عمو نوروز (۱۳۳۹)
#فضل_اله_مهتدی #صبحی
(زاده سال ۱۲۷۶ کاشان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۴۱ تهران) داستانسرای معروف و پایهگذار سنت قصهگویی برای کودکان در رادیو
او سالیان درازی را در قفقاز، عشقآباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و مرو گذراند و سپس به ایران آمد و پس از پایان جنگ جهانی اول، از راه بادکوبه و استانبول و بیروت به حیفا رفت.
او در بازگشت مدتی در عشق آباد زندگی کرد و سپس در سال ۱۲۹۸ به تهران آمد.
وی در سال ۱۳۱۹ وارد رادیو شده و در آنجا قصه ظهر جمعه را اجرا میکرد که سنت قصهگویی برای کودکان توسط وی در ایران پایهریزی شد.
صادق هدایت نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی درباره مهتدی مطالبی منفی نوشت و او را به سرقت ادبی از آثارش متهم کرده کرد.
آرامگاه وی در گورستان ظهیرالدوله است.
بر سنگ گور او، این عبارات به چشم میخورد:
یا علی، قصهگوی شهر شما،
بشنو از نی چون حکایت میکند، از جداییها شکایت میکند، آرامگاه ابدی شادروان فضلاله مهتدی صبحی، داستانسرای معروف، که در سپیده دم یک روز خزانی، داستان زندگیاش بهپایان رسید.
این عبارت به بیت نخست مثنوی معنوی مولوی اشاره دارد که صبحی همیشه در آغاز داستانهایش در رادیو میخواند.
آثار:
کتاب صبحی (۱۳۱۲–۱۳۴۲)
افسانهها ( دوجلد ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵)
داستانهای ملل (۱۳۲۷)
حاج میرزا زلفلی (۱۳۲۶)
افسانههای کهن (۱۳۲۸ و ۱۳۳۱)
دژ هوشربا (۱۳۳۰)
داستانهای دیوان بلخ (۱۳۳۱)
افسانههای باستان ایران و مجار (۱۳۳۲)
افسانههای بوعلی سینا (۱۳۳۳)
پیام پدر (۱۳۳۵)
عمو نوروز (۱۳۳۹)
#فضل_اله_مهتدی #صبحی