معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
زبس‌که غم به‌سینهء من بسته راه را
دیگر مجالِ آمد و شد نیست آه را

دانم چو دیده دید، دل از کف روَد ولی
نتْوان نگاه‌داشت ز خوبان نگاه را

زین بیشتر به‌ریختنِ خونِ مردمان
فرصت مباد مردمِ چشمِ سیاه را

ما را مخوان به‌کعبه که در کیشِ اهلِ دل
معنی یکی‌ست میکده و خانقاه را

هرشب ز عشقِ روی تو ای آفتاب‌روی
از دودِ آه تیره کنم روی ماه را

بگشای گوشِ هوش که در خلوتِ صبوح
خوش لذّتی‌ست زمزمهء صبحگاه را

تو مستِ خوابِ راحتی ای پادشاهِ حُسن
می‌نشنوی خروشِ دلِ دادخواه را.

محمد تقی فصیح‌الملک

#شوریده شیرازی
هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد
یعنی این مایه کسی راست که لایق باشد
نه هر آنکس که دم از یار زند مرد وفاست
بلکه آن کشته عذراست که وامق باشد
هر کسی محتمل کوه غم شیرین نیست
همچو فرهاد مگر عاشق صادق باشد
به قیامت همه در بند گنه خلق و مرا
همچنان دیده به دیدار تو شایق باشد
سالها باید کز دور خلایق گذرد
تا نگاری چو تو محبوب خلایق باشد
هر کسی سرو و شقایق به چمن جوید و من
سرو قدی که رخش رشک شقایق باشد
طعنه خلق و جفای فلک و جور رقیب
جمله هیچند اگر یار موافق باشد
من نه آنم که دل از یار موافق بکنم
گر جهانیم پر از خصم منافق باشد
هر چه سختی و تطاول که ز جور فلک است
همه سهل است اگر ترک علایق باشد
شو چو شوریده اعمی و دم از مردان زن
تا دلت مخزن اسرار حقایق باشد

#شوریده_شیرازی
زبس‌که غم به‌سینهء من بسته راه را
دیگر مجالِ آمد و شد نیست آه را

دانم چو دیده دید، دل از کف روَد ولی
نتْوان نگاه‌داشت ز خوبان نگاه را

زین بیشتر به‌ریختنِ خونِ مردمان
فرصت مباد مردمِ چشمِ سیاه را

ما را مخوان به‌کعبه که در کیشِ اهلِ دل
معنی یکی‌ست میکده و خانقاه را

هرشب ز عشقِ روی تو ای آفتاب‌روی
از دودِ آه تیره کنم روی ماه را

بگشای گوشِ هوش که در خلوتِ صبوح
خوش لذّتی‌ست زمزمهء صبحگاه را

تو مستِ خوابِ راحتی ای پادشاهِ حُسن
می‌نشنوی خروشِ دلِ دادخواه را.

محمد تقی فصیح‌الملک

#شوریده شیرازی
هرچه ڪُنے بُڪن، مَـڪُـن ترڪِ من اے نگار من
هرچه بَرے بِبَر، مَبَر سنگدلے به ڪار من

هرچه هِلے بــِهِـل، مَـهِـل پرده به روے چون قمر
هرچه دَرے بــِدَر، مَدر پرده اعتبار من

هرچه ڪــِشے بــِڪِش، مَڪــِش باده به بزم ِ مدعی
هرچه خورے بخور، مخور خونِ دلِ فگار من

هرچه دهے بده، مَده زلف به باد، اے صنم
هرچه نهے بنه، مَنــِـه دام به رهگذار من

هرچه ڪُشے بڪُـش، مَڪُـش صيد حرم ڪه نيست خوش
هرچه شَوے بــِشو، مَشو تشنه به خونِ زار من

هر چه بُرے بِبُر، مَبُر رشته الفتِ مرا
هرچه ڪَنے بِڪَن، مَڪَن خانه‌ اختيار من

هرچه خرے بخر مخر عشوه ے حاسد مرا
هر چه تنے بتن، متن با تنِ خاڪسار من

هرچه رَوے بُرو، مَرو راه ِخلافِ دوستے
هرچه زَنے بِزَن، مَزَن طعنه به روزگار من

#شوریده_شیرازی
هر چه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من
هر چه بری ببر مبر سنگدلی به کار من

هر چه روی برو مرو راه خلاف دوستی
هر چه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من

#شوریده_شیرازی

هرچه ک‍ُنی بکن، مکن تَرکِ من ای نگار من
هرچه بَری بِبَر، مَبَر سنگ‌دلی به کارِ من

هرچه هِلی بِهل، مَهل پرده به روی چون قمر
هرچه دَری، بِدر مَدر پردهٔ اعتبار من

هرچه کِشی بِکش، مَکش باده به بزم مدعی
هرچه خوری بخور، مخور خون من ای نگار من

هرچه دَهی بِده، مَده زلف به باد ‌ای صنم
هرچه نَهی بِنه، مَنه پای به رهگذار من

هرچه‌کُشی‌ بُکش‌، مَکُش صیدِحرم که نیست‌خوش
هرچه شَوی بِشو، مَشو تشنه به خون زار من

هر چه بُری بِبُر، مَبُر رشته‌ٔ الفت مرا
هرچه کَنی بکَن، مَکن خانه‌ٔ اختیار من

هرچه رَوی بُرو، مَرو راه خلاف دوستی
هرچه زَنی بِزَن، مَزَن طعنه به روزگار من


#شوریده_شیرازی
از بس که غم به سینه من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شُد نیست آه را

دانم چو دیده دید دل از کف رود ولی
نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را

#شوریده_شیرازی
مست مِی ‌باش كه درعالم مستی با دوست
رمزها هست كه در عالم هشیاری نیست

#شوریده_شیرازی
هرچه کُنی بکن مکن ترک من ای نگار من
هرچه بَری ببَر مبر سنگدلی به ‌کار من

هرچه هلی بهل مهل پرده به ‌روی چون قمر
هرچه دری بدر مدر پردهٔ اعتبار من

هرچه کشی بکش مکش باده به‌ بزم مدّعی
هرچه خوری بخور مخور خون من ای نگار من

هرچه دهی بده مده زلف به ‌باد ای صنم
هرچه نهی بنه منه پای به رهگذار من

هرچه کُشی بکش مکش صید حرم که نیست خوش
هرچه شَوی بشو مشو تشنه به خون زار من

هرچه بُری ببر مبر رشتهٔ الفت مرا
هرچه کَنی بکن مکن خانهٔ اختیار من

هرچه روی برو مرو راه خلاف دوستی
هرچه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من

#شوریده_شیرازی
هرچه کنے بکن مکن ترڪ من اے نگار من
هرچه برے ببر مبر سنگدلے به کار من

هرچه هلے بهل مهل پرده به روے چون قمر
هرچه درے بدر مدر پردۀ اعتبار من

هرچه کشے بکش مکش باده ببزم مدعی
هرچه خورے بخور مخور خون من اے نگار من

هرچه دهے بده مده زلف به باد اے صنم
هرچه نهے بنه منه پاے به رهگذار من

هرچه کشے بکش مکش صید حرم که نیست خوش
هرچه شوے بشو مشو تشنه بخون زار من

هر چه برے ببر مبر رشتۀ الفت مرا
هرچه کنے بکن مکن  خانۀ اختیار من

هرچه روے برو مرو راه خلاف دوستے
هرچه زنے بزن مزن طعنه به روزگار من

#شوریده_شیرازی
🕊
هرچه کُنی بُکن، مَـکُـن ترکِ من ای نگار من
هرچه بَری بِبَر، مَبَر سنگدلی به کار من

هرچه هِلی بــِهِـل، مَـهِـل پرده به روی چون قمر

هرچه دَری بــِدَر، مَدر پرده اعتبار من

هرچه کــِشی بــِکِش، مَکــِش باده به بزم ِ مدعی

هرچه خوری بخور، مخور خونِ دلِ فگار من

هرچه دهی بده، مَده زلف به باد، ای صنم

هرچه نهی بنه، مَنــِـه دام به رهگذار من

هرچه کُشی بکُـش، مَکُـش صيد حرم که نيست خوش

هرچه شَوی بــِشو، مَشو تشنه به خونِ زار من

هر چه بُری بِبُر، مَبُر رشته الفتِ مرا

هرچه کَنی بِکَن، مَکَن خانه‌ اختيار من

هرچه خری بخر مخر عشوه ی حاسد مرا

هر چه تنی بتن، متن با تنِ خاکسار من

هرچه رَوی بُرو، مَرو راه ِخلافِ دوستی

هرچه زَنی بِزَن، مَزَن طعنه به روزگار من

#شوریده_شیرازی
۲۱ مهر سالروز درگذشت شوریده شیرازی

(زاده سال ۱۲۷۶ق شیراز -- درگذشته ۲۱ مهر ۱۳۰۵، ۱۳۴۵ق شیراز )

او که از بازماندگان اهلی شیرازی، شاعر معروف عهد قاجار است، در هفت‌سالگی به علت بیماری آبله از هردو چشم نابینا و چهره‌اش آبله‌گون شد. وی از نابینا بودن و آبله‌رویی خود به حسرت یاد می‌کرد:
با علت بی‌دیدگی از عیش مزن لاف   
این حسرت دیدار که داری تو، که دارد
و در توصیف چهره خود چنین سروده‌است:
وه از این گونه‌ام، ماشاالله   
دیده‌ام نیست که در آینه خود را نگرم
خلق خندند چومن وصف رخ خویش کنم   
خود بگوشم شنوم، آخر کورم، نه کرم
گو بخندید که گر زشتم در چشم شما   
در بر مادر خود، خوب چو قرص قمرم
گاه سوزد همی اسپند و دعایم گوید   
که هماره به عزیزی زی، زیبا پسرم.
وی در ۹ سالگی پدرش را از دست داد و به سرپرستی دایی‌اش در آمد. با این حال، در کسب فضایل پیشرفت شایان کرد و به سبب مکاتبه و مشاعره با شاعران نامدار معاصر مانند: صبوری خراسانی، ملک‌الشعرای بهار، ایرج میرزا، و وحید دستگردی، مشهور شد.
او به همراهی میرزاعلی‌اصغر صدراعظم، به دربار ناصرالدین‌شاه راه یافت و از جانب شاه به فصیح‌الملک ملقب شد و به‌خاطر سرودن قصیده مدحیه، قریه بورنجان واقع در بلوک کوهمره فارس را به او بخشید.
او در سرودن انواع شعر به‌ویژه قصیده و قطعه، استاد بود و در بکار بردن اصطلاحات عامیانه مهارت داشت. چند بیت از او را ببینید:
روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی
توچه شوخی که دل از مردم بی‌دیده ربایی
حسن،گویند که چون دیده شود دل برباید
تو بدین حسن دل از دیده و نادیده ربایی
تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل«شوریده» روانیست که دزدیده ربایی
آرامگاه او در کنار آرامگاه سعدی است..


#شوریده_شیرازی
.

تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی

#روزنگار ۲۱ مهر، درگذشت
#شوریده_شیرازی
روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی
تو چه شوخی که دل از مردم بی‌دیده ربایی

تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی


#شوریده_شیرازی
مــن مستــم و این مستــی من
مستی مِی ‌نیست

چـــون یاد جمـال تــــو ڪنم،
مست شوم من

#شوریده_شیرازی
پرده رها کن که صورتِ تو ببینم
گرچه به صورت کسی ندیده پری را

#روزنگار، ۲۱ مهر، درگذشت

#شوریده_شیرازی