معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی

با من به زبان حال می‌گفت سبو
من چون تو بدم تو نیز چون من باشی

سبو در این شعر نماد درگذشتگانی است که کاری از ایشان ساخته نیست و گوینده ی مست نشانگر مردمانی که در حال عیش یا زندگی هستند.

بنابراین گوینده در این جا کارهایی را که می تواند انجام دهد به رخ در گذشتگانی که دستشان از دنیا کوتاه است می کشد.

انجام فعل نماد زنده بودن است در مقابل خاک شدگان که نماد درگذشتگان هستند.

از ویژگی های بارز شعر خیام حضور مرگ است، این مرگ اندیشی براستی کیفیت زندگی آدمی را دگرگون می کند، مثل این است که شما نویسنده داستانی هستید که میدانید چطور باید تمام شود و عدم حضور مرگ در زندگی مثل این است که شما نویسنده داستانی باشید که نمی توانید پایان آن را بپذیرید!
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

هیچ کس نمی داند دلیل آمدن به این دنیا و سرانجام رفتنش از این دنیا چیست.

این آمدن و رفتن فقط یک آزمون است و در آزمون همه چیز مجهول.
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

در پرده ی اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست


هیچ کس از اسرار خلقت و آفرینش جان آگاه نیست، اما چیزی که روشن است اینکه همگی در نهایت خاک می شویم.

پس بهتر است که از فرصت های زندگی استفاده کرده و زندگی را به شادمانی بگذرانیم چرا که خیلی از چیزهایی که گفته می شوند افسانه ای بیش نیستند.
تُنگی میِ لَعل خواهم و دیوانی
سَدّ‌ِ رَمَقی باید و نصف نانی

وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُوَد آن ز مُلکَتِ سلطانى

#حکیم_عمر_خیام
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

حقیقتی در دست نیست تا بدانیم ابتدا و انتهای ما کجا بوده و کجا خواهد بود.

پنج = حواس پنچگانه
چهار = آب، باد، خاک، آتش
شش = شش جهت عالم
هفت = هفت آسمان
عالم روحانی تفت = باغ ملکوت

مولانا :

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم

جان که از عالم علوی است یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زانچه فروشند چه خواهند خرید

میگویند می عقل را زایل میکند، اما براستی عقل چیست؟

در فرهنگ عرب عقل به طنابی گفته میشود که دو زانوی شتر را با آن می بندند تا شتر را به اصطلاح قفل کنند.

عقل یک مهار است، اگر کسی مست شود آن مهار از بین می رود و شخص درون خود را آشکار می سازد.

چنانکه میگویند مستی و راستی.

شاید به همین دلیل است که خیلی ها از مستی می هراسند، چرا که نمی خواهند با مست شدن درونشان نمایان شود.
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم

تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم


وقتی ما برای همیشه در این جهان نیستیم، زندگی بدون می و معشوق چه ارزشی دارد.

تا کی در بیم و امید این باشیم که جهان حادث است یا قدیم، حادث بودن یا قدیم بودن جهان چه اهمیتی دارد زمانیکه ما نباشیم.
آن لعل در آبگینه ساده بیار
و آن محرم و مونس هر آزاده بیار

چون میدانی که مدت عالم خاک
باد است که زود بگذرد باده بیار

#حکیم_عمر_خیام
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم

تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم


وقتی ما برای همیشه در این جهان نیستیم، زندگی بدون می و معشوق چه ارزشی دارد.

تا کی در بیم و امید این باشیم که جهان حادث است یا قدیم، حادث بودن یا قدیم بودن جهان چه اهمیتی دارد زمانیکه ما نباشیم.
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند

ما با می و معشوقه از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند



#حکیم_عمر_خیام
قافله عمر
شیدا و مسعود جاهد
" قافله عمر "

#شیدا و #مسعود_جاهد

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیر فنا در گذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم !


#حکیم_عمر_خیام
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
   اندر دو جهان کرا بود زهره این؟!


#حکیم_عمر_خیام
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذرّه ز خاک کیقبادی و جمی است

احوال جهان و اصلِ این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

#حکیم عُمر خیام
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذرّه ز خاک کیقبادی و جمی است

احوال جهان و اصلِ این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

#حکیم عُمر خیام