خوش آن مستی که از میخانه در بازارم اندازد
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی
خوش آن مستی که از میخانه در بازارم اندازد
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی
خوش آن مستی که از میخانه در بازارم اندازد
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی
یکی گیرد گریبان،دیگری دستارم اندازد
همآغوشِ خیالِ کیست باز امشب،نمیدانم
که غیرت هر دم آتش در دلِ افگارم اندازد
شوَم گر مرغ و بنشینم به دیوارِ سرای او
نسیمِ ناامیدی از سرِ دیوارم اندازد
اگر خواهم به آن بدخو کنم عرضِ نیازِ خود
فسونِ لعلِ او از قوّتِ گفتارم اندازد.
#اسیری_رازی