معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
انتظار

به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟

 نه عاشقی‌که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده‌نازی، از این‌دوکار، چه‌دانی؟

هنوز غنچه‌ی نشکفته‌ای به باغ وجودی
تو روزگار گلی را که گشته خوار چه دانی؟

 تو چون شکوفه‌ی خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نو بهار چه دانی؟

 چو روزگار به کام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشّاق روزگار چه دانی؟

 درون سینه نهانت کنم زدیده‌ی مردم
تو قدر این صدف از دُر شاهوار چه‌دانی؟

 تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی

 تو خود عنان کش عقلی و دل به کس نسپاری
زمن‌که نیست ز خود هیچم اختیار، چه‌دانی؟


#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#بزم هنر

ترانه ی رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه چهارگاه از سلیم فرزان
ارکستر گلها با تنظیم و رهبری جواد معروفی
اجرای بانو الهه

#سال (۱۳۴۳) خورشیدی

#این اثر در برنامه (۴۳۸)
#گلهای_رنگارنگ اجرا شده است

روزی اگر صاحب نظر بودم نبودم
گر عاشقی آشفته سر بودم نبودم

در سینه بمان ای شعله‌ی آشفته بختی
شمعی اگر از بزم هنر بودم نبودم

پوشیده بمان ای آرزوهای جوانی
جویای تو من روزی اگر بودم نبودم

در این صحرا سنگی نَبُوَد
تا سر بِنَهَم
بر سینه‌ی آن
شاید نفسی
راحت بخوابم

در این دریا موج بلا
ساکت نشود
تا چون صدفی
درپایِ خسی
راحت بخوابم

از تشنگی مُردم
در این صحرا
کو چشمه سار عشقم

پائیز عمر آمد
خُداوندا
پس کو بهار عشقم

از تشنگی مُردم
در این صحرا
کو چشمه سار عشقم

پائیز عمر آمد
خُداوندا
پس کو بهار عشقم

روزی اگر صاحب نظر بودم نبودم
گر عاشقی آشفته سر بودم نبودم

در سینه بمان ای شعله‌ی آشفته بختی
شمعی اگر از بزم هنر بودم نبودم

از کتاب حکایت نگفته

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی
#خواب_نوشین
#جواد_معروفی
Safar Kardeh, Moeini Kermanshahi, Delkash
Archieve of H Moeini Kermanshahi
سفر کرده

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه چهارگاه
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی


سفر کرده

کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی

اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی

پا1 از من چرا کشیدی
که پیش چشمم
ره 2 دگر رفتی

بیا  به  بالینم
که جان مسکینم

تاب غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد

جان  بی  تو  ثمر ندارد
مگر چه کردم
که  بی خبر رفتی

چه قصه ها تو از وفا گفتی بامن
تو  بی محبتی  کنون  جانا یا من

تو چنان شرر
به خدا خبر
ز خدا نداری

رود آتش از
سر آن سرا
که تو پا گذاری

سوز دلم را تو ندانی
آتش جانم ننشانی

با غمت درآمیزم
از  بلا  نپرهیزم

پیش از آن برم بنشین
کز  میانه  برخیزم
رو به تو کردم , به خدا خو به تو کردم
که هم آغوش3 تو باشم

دل به بستم , به امیدت بنشستم
که قدح نوش3 تو باشم

چه شود اگر
نفس  سحر
خبری ز تو آرد

به کس دگر
نکنم  نظر
که دلم نگذارد

رفتی و صبر و قرار مرا بردی
بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
بردی
 
( سال 1336 خورشیدی برابر 1376 هجری قمری و 1957 میلادی )
آهنگ در دستگاه چهارگاه از علی تجویدی ,
خواننده دلکش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعری زیبا از سخنسالار در بابِ فردوسی بزرگ در دانشگاه پرتلند سال ۱۹۹۸ میلادی

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Audio
🎵 نگران 🎵

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه ی بیات زند
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش


🎵نگران🎵

کامِ جهان از تو و این سوزِ نهان از من
عیشِ مُدام از تو و این اشکِ روان از من
ناله‌ی شب ها ز من و بزم طرب از تو
بختِ جوان از تو و غم های جهان از من

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Salaam Beh Piri, Bitaa,Moeini Kermanshahi
t.me/moeinikermanshahi
سلام به پیری
ترانه سرا: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در #دستگاه_ماهور
آهنگساز: #فضل_الله_توکل
تنظیم کننده: #واروژان
خواننده: #بیتا
سال ۱۳۵۲

آئینه‌ی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن

آمد زمانِ اسیریِ من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن

زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو محالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی

من آن بید پیرم
که میترسم اکنون
شکسته شوم
ز نوازش بادی
من آن مرغ عشقم
که لب نگشودم
میان چمن
به ترانه‌ی شادی

تو ای نشاط
زندگی کجایی
مگر بخوابم
تا به خوابم آیی

زمان لحظه لحظه
شود ماه و سالی
زمانی به خوابی
دمی با خیالی
به آسوده بودن
ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی
که باشد محالی

آئینه‌ی من شکسته چرا
به چهره غبارم نشسته چرا
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن

آمد زمان اسیری من
که گوید سلامی به پیری من

مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن

از کتاب حکایت نگفته

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
جهان ترکیبی از داد است و بیداد
من و تو حاصلِ این جمع اضداد

گهی در آتش نمرود دودیم
زمانی زهرپاشِ تیغِ شداد

شبانگه باده ریزِ بزمِ شیرین
سحرگه تیشه بندِ فرقِ فرهاد

بر آنسو چون رویم اینسو در آتش
در اینسو چون قرار آنسوی بر باد

به بی پائی، نظر بر دست موعود
به پُر دستی، ز ما انکار میعاد

من دیوانه را بنگر در این بند
که امّیدم به یک پروازِ آزاد

دو رَه در پیش پا بینم، دگر هیچ
در این ویرانسرای محنت آباد

ز ظلم غیر، حافظ وار خاموش
ز دست خویش، سعدی وار فریاد


#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعری زیبا از سخنسالار در بابِ فردوسی بزرگ در دانشگاه پرتلند سال ۱۹۹۸ میلادی

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
Audio
🎵 نگران 🎵

شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
آهنگ در نغمه ی بیات زند
آهنگساز: #علی_تجویدی
خواننده: #دلکش


🎵نگران🎵

کامِ جهان از تو و این سوزِ نهان از من
عیشِ مُدام از تو و این اشکِ روان از من
ناله‌ی شب ها ز من و بزم طرب از تو
بختِ جوان از تو و غم های جهان از من

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
MoeiniKermanshahi_marofi.elahe.salimfarzan
moeinikermanshahi
بزم هنر

#شاعر:رحیم_معینی_کرمانشاهی
#آهنگ در دستگاه چهارگاه
#از سلیم_فرزان
#ارکستر گلها با تنظیم و رهبری #جواد_معروفی
#اجرای بانو الهه

#سال(۱۳۴۳) خورشیدی

#این اثر در برنامه (۴۳۸)
#گلهای_رنگارنگ اجرا شده است

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی
ز بس‌خوردم‌فریبِ‌شوخ‌چشمان‌را در این‌محفل
دلم از سینه بگریزد چو بینم دلبری ها را

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی
محفل مستی
ترانه ی رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگ در دستگاه شور
از مجید وفادار
اجرا از داریوش رفیعی
سال اجرا ۱۳۳۶ خورشیدی

کو آن محفل مستی
کو ان باده پرستی
همچون خُم بشکسته
افتاده ز جوشم من

کو آن سوز دل من
کو آن پرتو روشن
در گوشه‌ی تنهایی
چون شمعِ خموشم من

کو آن دلبر فتنه گرم
کو آن سینه ی پر شررم
کو آن مستی و بی خبری
کو آن دیده‌ی پر گوهرم

چون یاد آرم
ز عتاب جانان
دل من لرزد

چون  آن بحرم
که به یاد طوفان
دل من لرزد

آه
کو آن شب ها و بیداری ها
کو آن می و می‌خواری ها
کو آن شب بی سحرم

کو اشک سحرگاه من
کو آن غم جانکاه من
کو دل پر شررم

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
#معینی_کرمانشاهی
#خواب_نوشین
مرغ محبتم من ، کی آب و دانه خواهم
با من یگانگی کن ، یار یگانه خواهم
افسانه ی محبت هرچند کس نخواند
من سرگذشت‌خودراپر زین‌فسانه خواهم

#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
هرچه بینا چشم، رنج آشنایی بیشتر
هرچه سوزان‌عشق، درد بی وفایی‌بیشتر

هرچه تن‌در رنج و زحمت،ناامیدی‌عاقبت
هرچه با یاران وفا، بی اعتنایی بیشتر


#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی