معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب

میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب

در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
وقت فرصت مکن اهمال و غنیمت دریاب

من نیارم کم یک هفته برون شد زین کنج
که درون نعمت و ناز است وبرون برف و گِلاب

گر میسر شودم عیش و طرب خواهم کرد
تا معلق بود این خیمه ی بی تیر و طناب

خلوت خویشتن آراسته می خواهم داشت
به حریف و به ندیم و به شراب و به کباب

مذهب ما نبود نسیه مگر نقد الوقت
من نه آنم که سر آب ندانم ز سراب

می حرام است به نزدیک فقیه آب حلال
می نه هم آب زر است آخر و هم آتش ناب

بر خلیل الله چون گشت ریاحین آتش
باز بر قوم نجی الله طوفان شد آب

نازکان را نبود مرتبه ی حرقت می
ریسمان را نبود طاقت آهن در تاب

در جهان گرچه خراب است چه نقصان آخر
من چه هشیار و چه معمور و چه مست و چه خراب

عاشقی چیست عذابی که درو راحت نیست
دوستی چیست محیطی که بود بی پایاب

راستی لطف سخن موجز و پر معنی راست
بیشتر زین نتوان کرد در این باب اطناب

مونسی ساقی و مجلس ز رقیبان خالی
درد نوشی چو نزاری و امینی بوّاب

مقطع شرط غزل ختم کنم بر مطلع
روز برف است بیایید و بیارید شراب


#حکیم_نزاری قهستانی
#حکیم_بیرجند
دل ببرد از من بتی زیبا نگاری
ماه‌رویی سرو قدّی گل عذاری
عاشقم عاشق بگفتم آشکارا
عاشقی چندین گناهی نیست باری
کارِ من بر رویِ نیکو حال کردن
هر کسی حالی دگر دارند و کاری
یار با ما در میان آید چه باشد
سرزنش گو می کنید از هر کناری
چون امیدِ وصل خواهد بود شاید
گر بباید برد یک چند انتظاری
هر که را بر خرمنِ گل دست باید
گو مکش انگشت باز از زخمِ خاری
گو در این دریا مرو بد دل که زان پس
نیست بیرون آمدن را اختیاری
هر که بر جان لرزد از عشقش چه حاصل
مستِ عرفان را نباشد اعتباری
در وفایِ عهدِ یاری چون نزاری
تا به دست آید بباید روزگاری

#حکیم_نزاری_قهستانی
#حکیم_بیرجند
گر شبکی نشستمی با بُتِ خویش رو به رو
وه که چه عیش کردمی تازه به تازه نو به نو

گه لبکش مزیدمی گه زنخش گزیدمی
گه گلِ وصل چیدمی رنگ به رنگ بو به بو

گه شکرش ربودمی گه کمرش گشودمی
گاه ز وصل سودمی سینه به سینه رو به رو

هم چو قدش ندیده ام سرو به هیچ بوستان
گر چه بسی بگشته ام باغ به باغ جو به جو

چند ترا طلب کنم خانه به خانه در به در
چند گریزی از برم کوچه به کوچه کو به کو

« #حکیم_نزاری »
#حکیم_بیرجند
#غزل
مرا شدن به تماشای یار مصلحت است
ز هر مصالحم این اختیار مصلحت است

عقوبتم مکن ای یار مهربان به گناه
که یار اگر بکشد حیف یار مصلحت است

به باغ رفتن و می خوردن وطرب کردن
به موسم گل و فصل بهار مصلحت است

ز روی خوب چرا منع می کنند مرا
که احتراز ز پرهیزگار مصلحت است

گناه نیست به فتوی عشق اگر خوبان
رضا دهند به بوس و کنار مصلحت است

خوشا شبی که دلم میدهی و می گویی
بیار باده که دفع خمار مصلحت است

کنار و بوسه و لمس و نظر به مذهب عشق
اگر غرض نبود هر چهار مصلحت است

به زینهار تو باز آمدم که مجرم را
چو توبه باز کند زینهار مصلحت است

به یک نظر سخنی بر نمی توانم گفت
بیا که با تو به خلوت هزار مصلحت است

اگر به خون منت رغبت است و می دانی
که بر دلت ننشیند غبار مصلحت است

نزاریا شب قدرست قدرشب دریاب
که داد بستدن از روزگار مصلحت است


#حکیم_نزاری قهستانی
#حکیم_بیرجند
#بهار