Bi Saranjam
Viguen
بی سرانجام... #زنده_یاد_ویگن
شعر #زنده_یاد_تورج_نگهبان
🎼بابک افشار
در حریرِ گیسوانت
دل زمانی خانه می کرد
شِکوه ها از بی قراری
با منِ دیوانه می کرد
با نگاهِ تو نگاهم
روزگاری آشنا بود
در سکوتِ مبهمِ ما
بر جهان فریادِ ما بود
می شکفت از خنده یِ تو
صد چمن گُل در خیالم
از دو چشمِ مستِ تو هر شب
می شد افسون شورِ حالم
هر سحَر با یادت از خواب
چشمِ خود را می گشودم
روزگاری با خیالِ تو
عاشقی دیوانه بودم
ای دو چشمِ مستِ شهلا
که تو را
دیده ام هر روز و هر شب
همه جا
بعد از این نازِ تو دیگر نکِشم
می کنم خود را زِ دامِ
تو رها
ای سراپا نقشِ نومیدی
ای سراسر بی وفایی
حیف از آن احساسِ پاکِ من
با تو، حیف از آشنایی.
#شبتون_دلارام........
شعر #زنده_یاد_تورج_نگهبان
🎼بابک افشار
در حریرِ گیسوانت
دل زمانی خانه می کرد
شِکوه ها از بی قراری
با منِ دیوانه می کرد
با نگاهِ تو نگاهم
روزگاری آشنا بود
در سکوتِ مبهمِ ما
بر جهان فریادِ ما بود
می شکفت از خنده یِ تو
صد چمن گُل در خیالم
از دو چشمِ مستِ تو هر شب
می شد افسون شورِ حالم
هر سحَر با یادت از خواب
چشمِ خود را می گشودم
روزگاری با خیالِ تو
عاشقی دیوانه بودم
ای دو چشمِ مستِ شهلا
که تو را
دیده ام هر روز و هر شب
همه جا
بعد از این نازِ تو دیگر نکِشم
می کنم خود را زِ دامِ
تو رها
ای سراپا نقشِ نومیدی
ای سراسر بی وفایی
حیف از آن احساسِ پاکِ من
با تو، حیف از آشنایی.
#شبتون_دلارام........