#عشاق وفا پیشه اگر محرم مائید
#از خود به در آئید و در این بزم در آئید
#در بزم احد غیر یکی راه ندارد
#با کثرت موهوم در این بزم میائید
#تا نقش رخ دوست در آیینه ببینید
#زنگار خود از آیینه دل بزدائید
#چون صاف شد آیینه ز اغیار بدانید
#کایینه و هم ناظر و منظور شمائید
#کونین چه جسم است و شما جان مقدس
#عالم چو طلسم است و شما گنج بقائید
#مستور شد اندر صدف آن گوهر کمیاب
#گوهر بنماید چو صدف را بگشائید
#در کعبه دل عید تجلی جمالت
#ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
#سرگشته در آن بادیه تا چند بپوئید
#معشوق همین جاست بیائید بیائید
#چون مقصد اصلی ز حرم کعبه وصل است
#غافل ز چنین کعبه مقصود چرائید
#گفتار حسین است ز اسرارخدائی
#دانیدش اگر واقف اسرار خدائید
#حسین منصور حلاج
#از خود به در آئید و در این بزم در آئید
#در بزم احد غیر یکی راه ندارد
#با کثرت موهوم در این بزم میائید
#تا نقش رخ دوست در آیینه ببینید
#زنگار خود از آیینه دل بزدائید
#چون صاف شد آیینه ز اغیار بدانید
#کایینه و هم ناظر و منظور شمائید
#کونین چه جسم است و شما جان مقدس
#عالم چو طلسم است و شما گنج بقائید
#مستور شد اندر صدف آن گوهر کمیاب
#گوهر بنماید چو صدف را بگشائید
#در کعبه دل عید تجلی جمالت
#ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
#سرگشته در آن بادیه تا چند بپوئید
#معشوق همین جاست بیائید بیائید
#چون مقصد اصلی ز حرم کعبه وصل است
#غافل ز چنین کعبه مقصود چرائید
#گفتار حسین است ز اسرارخدائی
#دانیدش اگر واقف اسرار خدائید
#حسین منصور حلاج
اساس جهان آفرینش بر #عشق است؛ از خلقت آدم خاکی تا ملکوتیان مجرد،
«همه متحرک به عشقاند »
عشقِ حقیقی که «عشق اکبر» است شوق به «لقای حق» است و این است نیروی جاذبهی جهان
و این است مبدأ شور و شرهای آفرینش.
و آنچه حافظ و نگهبان موجودات جهان است «عشق عالی» است، عشقی که ساری در تمام موجودات است.
اگر عشق نمیبود موجودات
مضمحل میشدند.
همهی موجوداتِ جهان در سير بطرف #معشوق خود رنجها میکشند و دشواریها تحمل میکنند تا بوصال او برسند و از شرابِ #عشقی_ازلی سیراب شوند، غایت و نهایت این عشق، تَشبه به خداست...
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
#حکمت_الاشراق
«همه متحرک به عشقاند »
عشقِ حقیقی که «عشق اکبر» است شوق به «لقای حق» است و این است نیروی جاذبهی جهان
و این است مبدأ شور و شرهای آفرینش.
و آنچه حافظ و نگهبان موجودات جهان است «عشق عالی» است، عشقی که ساری در تمام موجودات است.
اگر عشق نمیبود موجودات
مضمحل میشدند.
همهی موجوداتِ جهان در سير بطرف #معشوق خود رنجها میکشند و دشواریها تحمل میکنند تا بوصال او برسند و از شرابِ #عشقی_ازلی سیراب شوند، غایت و نهایت این عشق، تَشبه به خداست...
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
#حکمت_الاشراق
#شاه_نعمت_الله_ولی
همه عالم جمال
حضرت اوست
او جمیل و جمال
دارد دوست
هم محب خود است
و هم محبوب
#عشق و
#معشوق و
#عاشق نیکوست
همه عالم جمال
حضرت اوست
او جمیل و جمال
دارد دوست
هم محب خود است
و هم محبوب
#عشق و
#معشوق و
#عاشق نیکوست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شاه_نعمت_الله_ولی
همه عالم جمال
حضرت اوست
او جمیل و جمال
دارد دوست
هم محب خود است
و هم محبوب
#عشق و
#معشوق و
#عاشق نیکوست
همه عالم جمال
حضرت اوست
او جمیل و جمال
دارد دوست
هم محب خود است
و هم محبوب
#عشق و
#معشوق و
#عاشق نیکوست
غیر معشوق ار تماشایی بود
عشق نبود هرزه سودایی بود
#مثنوی_مولانا
شرح:
اگر بجز معشوق حقیقی چیز دیگری در دل عاشق جلوه کند این جلوه ی عشق حقیقی نیست بلکه خیالاتی بی اساس است که به مغزش زده است.
#عشق
#معشوق
عشق نبود هرزه سودایی بود
#مثنوی_مولانا
شرح:
اگر بجز معشوق حقیقی چیز دیگری در دل عاشق جلوه کند این جلوه ی عشق حقیقی نیست بلکه خیالاتی بی اساس است که به مغزش زده است.
#عشق
#معشوق
غیر معشوق ار تماشایی بود
عشق نبود هرزه سودایی بود
#مثنوی_مولانا
شرح:
اگر بجز معشوق حقیقی چیز دیگری در دل عاشق جلوه کند این جلوه ی عشق حقیقی نیست بلکه خیالاتی بی اساس است که به مغزش زده است.
#عشق
#معشوق
عشق نبود هرزه سودایی بود
#مثنوی_مولانا
شرح:
اگر بجز معشوق حقیقی چیز دیگری در دل عاشق جلوه کند این جلوه ی عشق حقیقی نیست بلکه خیالاتی بی اساس است که به مغزش زده است.
#عشق
#معشوق
#عقل گویم ، از تهِ دریا حباب آید برون
#عشق گویم، از دلِ خاک آفتاب آید برون
چشم ما آیینه ی عشقِ جگرتابِ دل است
تا سرشک آید برون، یا خونِ ناب آید برون
چهره ی #معشوق، نتوان دیدهمچون جان پاک
الغرض گر پرده افتد، با نقاب آید برون
هر کسی آگاه گردد از رموز حرفِ #عشق
یک سخن خاموش ماند، صد کتاب آید برون
سینه دریای غم است وچشمِ #عاشق بی نم است
کی تواند از دلِ آیینه آب آید برون؟
یار ما در شب نمی آید برون از منزلش
آفتاب است او! چرا در ماهتاب آید برون؟
عمرها شد ، زنده ام با دیدن تصویر #دوست
بین که آب زندگانی از سراب آید برون
#احمد_شهریار
#عشق گویم، از دلِ خاک آفتاب آید برون
چشم ما آیینه ی عشقِ جگرتابِ دل است
تا سرشک آید برون، یا خونِ ناب آید برون
چهره ی #معشوق، نتوان دیدهمچون جان پاک
الغرض گر پرده افتد، با نقاب آید برون
هر کسی آگاه گردد از رموز حرفِ #عشق
یک سخن خاموش ماند، صد کتاب آید برون
سینه دریای غم است وچشمِ #عاشق بی نم است
کی تواند از دلِ آیینه آب آید برون؟
یار ما در شب نمی آید برون از منزلش
آفتاب است او! چرا در ماهتاب آید برون؟
عمرها شد ، زنده ام با دیدن تصویر #دوست
بین که آب زندگانی از سراب آید برون
#احمد_شهریار