عالم تاج قائم مقامی با تخلص "ژاله" شاعر ایرانی؛ مادر #حسین_پژمان_بختیاری بود
#حسین_پژمان_بختیاری (۱۳۵۳ – ۱۲۷۹) محقق، مترجم و شاعر معاصر اهل ایران است
در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در محله حسنآباد تهران به دنیا آمد. پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی خان سردار اسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسید.
پژمان نخستین بار در روستای دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنتگرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت او به ادبیات کهن انگیزهساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژهای برخوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد
در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در محله حسنآباد تهران به دنیا آمد. پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی خان سردار اسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسید.
پژمان نخستین بار در روستای دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنتگرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت او به ادبیات کهن انگیزهساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژهای برخوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد
آتـــشی در سینــــه دارم جاودانی
عمــر من مرگی است نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم
بیش از اینم طاقت هجران ندارم
#حسین_پژمان_بختیاری
عمــر من مرگی است نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم
بیش از اینم طاقت هجران ندارم
#حسین_پژمان_بختیاری
متن تصنیف #آتش دل
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم
کی نهی برسرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری
نو گلی زیبا بود حسن جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شکستن
رشته ی الفت و یاری گسستن
کی کنی ای پری ترک ستمگری
می فکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم
گر چه ناز دلبران اندازه دارد
ناز هم در دل من اندازه دارد
حیف اگر
نمی کنی بر حال زارم
جز دمی که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اما
آن زمان که برکشد گیاه غم
سر از مزارم
#حسین_پژمان_بختیاری
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم
کی نهی برسرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری
نو گلی زیبا بود حسن جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شکستن
رشته ی الفت و یاری گسستن
کی کنی ای پری ترک ستمگری
می فکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم
گر چه ناز دلبران اندازه دارد
ناز هم در دل من اندازه دارد
حیف اگر
نمی کنی بر حال زارم
جز دمی که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اما
آن زمان که برکشد گیاه غم
سر از مزارم
#حسین_پژمان_بختیاری
دیـــــوانـــه محبت جـــانـــانه ام هنـــوز
دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز
عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام
و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز
در خانه ای کـــه دولت وصل تو یافتـــم
چون حلقه بسته بر در خانه ام هنـــوز
زین خــانه رم مکن ز آهو شان شهــر
کز جـــز تو ره نجسته بکاشانه ام هنوز
ای دوست قصه ای ز محبت بگو که من
طفلم بطبع و طالب افسانـــــه ام هنـــوز
#حسین پژمان بختیاری
دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز
عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام
و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز
در خانه ای کـــه دولت وصل تو یافتـــم
چون حلقه بسته بر در خانه ام هنـــوز
زین خــانه رم مکن ز آهو شان شهــر
کز جـــز تو ره نجسته بکاشانه ام هنوز
ای دوست قصه ای ز محبت بگو که من
طفلم بطبع و طالب افسانـــــه ام هنـــوز
#حسین پژمان بختیاری
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد
#حسین_پژمان_بختیاری
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد
#حسین_پژمان_بختیاری