معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.19K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
hale hamey ma khob ast
khosro shakibaei
شعر #سیدعلی_صالحی

دکلمه #خسرو_شکیبایی

سلام حال همه ی ما خوب است ...
#برای_استاد_شجریان

بسا درد که بی شفای تو....خاموش
بسا حرف که بی مگوی تو....پنهان
بسا حضور که بی پیدای تو....غایب.

داوود غریب ما !
دیری ست در این دردْ ستان
من واژه بسیار آورده ام به دعا
من دعا بسیار آورده ام به درد،
اما آدمی بی نامِ تو....تنهاست
اما عشق بی مزامیر تو....پرده پوش
اما جهان بی نی نوایِ تو....خاموش.

داوودا...!
شبانه غمگین به خوابِ سَحر
به آشیانه آفتاب برگردد،
اینجا مرغانِ گلو بریده به امیدِ یکی روزنه
رو به روز،
آوازت می دهند هنوز!


#سیدعلی_صالحی
باید کسی باشد که قبل از مرگ
برایت اشک بریزد و تو
جان بدهی برای دوست داشتن‌اش.

#سیدعلی_صالحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌توانم کنار تو باشم و
باز بی‌آواز از راز اين‌همه همهمه بگذرم

من از پیِ زبانِ پوسيدگان نخواهم رفت
تنها منم که در خواب اين هم زمستانِ لنگرنشين،
هی بهارْبهار... برای باغ،
بابونه آرزو می‌کنم

حالا همين شوقِ بی‌قيمت و قاعده
همين حدود رؤيا و رفتنِ از پیِ نور، ما را بس،
تا بر اقليم شقايق و
خيالِ پروانه پادشاهی کنيم


شعر #سیدعلی_صالحی
صدای #خسرو_شکیبایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزيزت را برای آينه تعبير کنی
معلوم است که سکوت علامت آرامش نيست.

آسوده باش، حالم خوب است
فقط در حيرتم
که از چه هوای رفتن به جایی دور
هی دل بی‌قرارم را پیِ آن پرنده می‌خواند!
به خدا من کاری نکرده‌ام
فقط لای نامه‌هایی به ری‌را
گلبرگ تازه‌‌ای کنار می‌بوسمت جا نهاده و
بسيار گريسته‌ام

چرا از اين که به رويای آن پرنده‌ی خاموش
خبر از باغات آينه آورده‌ام، سرزنشم می‌کنيد!؟
خب به فرض که در خواب اين چراغ هم گريه‌ام گرفت
بايد برويد تمام اين دامنه را تا نمی‌دانم آن کجا
پُر از سايه‌سارِ حرف و حديث کنيد،
يعنی که من فرقِ ميانِ دعای گريه و گيسو بُران باران را نمی‌فهمم؟!
خسته‌ام، خسته، ری‌را

#سیدعلی_صالحی
#خسرو_شکیبایی
#همایون_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه

 سلام! 
حال همه‌ی ما خوب است 
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور، 
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند 
با اين همه عمری اگر باقی بود 
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم 
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و 
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
تا يادم نرفته است بنويسم 
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود 

#سیدعلی_صالحی
🎙#خسرو_شکیبایی
برای احمد شاملو
از: #سیدعلی_صالحی


آخرین شانسِ این مردم نومید
آیا عبورِ بی‌هراس
از اتفاقِ یک استعاره‌ی مبهم نیست...؟

هنوز هم عده‌یی بر این باورند:
سپیده‌ی سَحَری
پشتِ همین پرده‌های پوسیده
پنهان است.

غُروبا... غُروبا !
به استعاره‌ی تاریکی اعتماد نکن؛
الف. بامداد
سرانجام
سر از گور برخواهد داشت
و از شاعرانِ به خوابْ‌اندر
خواهد پرسید:
ـ شما
مقابلِ خاموشیِ بی‌چرا مُردگان و
فراموشیِ بی‌چرا زندگان،
چه کرده‌اید...چه کرده‌اید
که استعاره‌ی بی‌حروفِ آزادی
همچنان
از رسیدن به کرانه‌ی کلمات می‌ترسد؟

۲ مرداد
درگذشت #احمد_شاملو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

تو ...
تو با من چه کرده‌ای
که از یادم نمی‌روی





تو را من چشم در راهم





#سیدعلی_صالحی #خسرو_شکیبایی
#نیما_یوشیج #احمد_شاملو
Ziba @Relaxmusic911
Khosro Shakibaie @Relaxmusic911
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا
زیبا
هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم...
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم تا تردی بالایت
در تند باد عشق نلرزد
زیبا آنقدر عاشقم که حرمت مجنون را احساس می‌کنم
آنقدر عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم
آنقدر عاشقم که هر نفسم شعر است
زیبا، چشم تو شعر چشم تو شاعر است
من دزد شعر‌های چشم تو هستم
زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشین مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم...
زیبا ستاره‌های کلامت را در لحظه‌های ساکت عشق من بیار
بر من ببار تا که برویم بهار وار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم
بر حول این مدار
زیبا
زیبا تمام حرف دلم این است:
من عشق را به نام تو آغاز کرده‌ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا..

#سیدعلی_صالحی

🍂🍂🍂🍂🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

آن سالها کسی نمی‌دانست
خوشه‌ی انگور
در فرصتِ کدام پاييزِ نيامده ... شراب خواهد شد!
ما پياله‌شکستگانِ ترس‌خورده‌ی خاموش
از وحشتِ وزيدنِ باد حتی
به کوچه نمی‌آمديم.

می‌گفتند تمامِ پنجره‌های رو به رويا را
يکی‌يکی به احتياط و بهانه بسته‌اند،
همه جا را بوی بَدِ سنگپاره وُ
صدای شکستن گرفته بود.

شنيده بوديم
ديگر هيچ کسی از کلماتِ سوخته
به فهمِ‌ زيارتِ ممنوع‌ترين نامهای آينه نخواهد رسيد.
تا شبی که خبر آوردند
کسانی از خوابِ کبوترانِ سَربُريده آمده‌اند
از بالای دامنه‌های مِه‌گرفته گذشته‌اند
رفته‌اند تا برای مردگانِ غمگينِ ما
خبر از رستاخيزِ رويا و ستاره بياورند.

حالا ديديد!
اشتباه شما همين بود که گمان کرده بوديد
ما آوازهای ناشنيده‌ی اين بيشه را
به گور خواهيم بُرد!
شما نمی‌دانستيد
شبنمِ خُردی که بر خواب نسترن نشسته است
چه ترانه‌ها که از دفترِ سربسته‌ی باران از بَر دارد!


#سیدعلی_صالحی
#سید‌علی_صالحی

از صبح‌های دور از تو نگویم
که مانند است به شب
که مانند است به اوجِ چله‌ی زمستان

ابدی جان
هر شب
غمت در دل است و عشقت در سر
و هر صبح
عشقت در دل و خاطره‌ات در سر

طلوع کن صبحم را
که عمری‌ست بی خورشید
روزهایم شب می شود
و بی مهتاب
شب‌هایم روز....

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌

#شبتون_دلارام

🌺🍃🌴
:
                     یار! هی یار!
                  اینجا اگرچه گاه
     گل به زمستان خسته، خار می‌شود؛
              اینجا اگرچه روز، گاه
            چون شب تار می‌شود...

                 اما بهار می‌شود
            من دیده‌ام که می‌گویم!

              #سیدعلی_صالحی
:
                     یار! هی یار!
                  اینجا اگرچه گاه
     گل به زمستان خسته، خار می‌شود؛
              اینجا اگرچه روز، گاه
            چون شب تار می‌شود...

                 اما بهار می‌شود
            من دیده‌ام که می‌گویم!

              #سیدعلی_صالحی
:
                     یار! هی یار!
                  اینجا اگرچه گاه
     گل به زمستان خسته، خار می‌شود؛
              اینجا اگرچه روز، گاه
            چون شب تار می‌شود...

                 اما بهار می‌شود
            من دیده‌ام که می‌گویم!

              #سیدعلی_صالحی
:
                     یار! هی یار!
                  اینجا اگرچه گاه
     گل به زمستان خسته، خار می‌شود؛
              اینجا اگرچه روز، گاه
            چون شب تار می‌شود...

                 اما بهار می‌شود
            من دیده‌ام که می‌گویم!

              #سیدعلی_صالحی

 
‍ مأوای ما گلبرگ کوچکی‌ست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستان دیوانه‌‌اش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانی‌ست
که در انعکاس تکلم شب جاری‌ست.
خدایا از آن پرنده‌ی کوچک سبز اگر خبر داری
#بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.

#سيدعلى_صالحى
زاده  ۱ فروردین ۱۳۳۴ خوزستان 
#شاعر و #نویسنده

#باشد_که_تا_هست_هول‌نباشد_هراس‌نباشد #تنها_عشق_آدمی_آزادی_امید_و_بازهم_امید.!

#سیدعلی_صالحی
آمده از جایی دور
اما زاده زمین ام 

آمده از جایی دور،
اما زاده زمین ام.
امانت دار آب و گیاه،
آورنده آرامش و
اعتبار امیدم.

من به نام اهل زمین است
که زنده ام.

زمین
با سنگ ها و سایه هایش،
من
با واژه ها و ترانه هایم،
هر دو 
زیستن در باران را
از نخستین لذت بوسه آموخته ایم.

زمین
در تعلق خاطر من و
من در تعلق خاطر تو
کامل ام.
ما
همه
اگرچه زاده سرزمین تخیل و ترانه ایم،
اما سرانجام
به آغوش و بوسه های مگوی باز خواهیم گشت.

#سیدعلی_صالحی
جُلبکِ سایه‌نشینِ سنگ
به ماهیِ لغزانِ دریاها می‌اندیشد،
ماهی به پرنده‌ٔ هفت‌آسمانِ بلند،
پرنده به آهو،
وَ آهو به آدمی ...

وَ آدمی
به چه می‌اندیشد؟

وَ آدمی
عشق را آفرید
تا جُلبک و ماهی و پرنده و آهو
آسوده زندگی کنند...

#سیدعلی_صالحی