شرح تک غزلی از دیوان شمس مولانا
#سر_عشق؛ یعنی یگانگی عاشق و معشوق
این یکی از آن حرفهایی است که مولانا به ما میگوید، اسراری است که شخص تا خودش به آن مرتبه نرسد نمیتواند بفهمد که چگونه میتوان با دیگری یکی شد. و این یکی از اسرار عشق است.
رابطهی عشق؛ عاشق و معشوق را یکی میکند.
مولوی در خطاب به شمس همین را میگوید :
چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
آنقدر ما با هم یکی هستیم که هر چی در ذهن تو میگذرد در ذهن من هم میگذرد.
مولوی اصنافی از تمثیلات را به کار برده است برای اینکه #یگانگی را به ما بگوید، که چطور در اثر عشق، دو موجود یک موجود میشوند، یک اندیشه پیدا میکنند. یک درد پیدا میکنند.
#حافظ هم اشاره میکند:
گویند سرِ عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر میکنند
سر عشق یعنی همین.
یعنی آن رازی که به شما میگوید بین دو کس میتواند یگانگی بر قرار بشود، در عین اینکه دوگانگی است...
چون ازیشان مجتمع بینی دو یار
هم یکی باشند و هم ششصد هزار
#سر_عشق؛ یعنی یگانگی عاشق و معشوق
این یکی از آن حرفهایی است که مولانا به ما میگوید، اسراری است که شخص تا خودش به آن مرتبه نرسد نمیتواند بفهمد که چگونه میتوان با دیگری یکی شد. و این یکی از اسرار عشق است.
رابطهی عشق؛ عاشق و معشوق را یکی میکند.
مولوی در خطاب به شمس همین را میگوید :
چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
آنقدر ما با هم یکی هستیم که هر چی در ذهن تو میگذرد در ذهن من هم میگذرد.
مولوی اصنافی از تمثیلات را به کار برده است برای اینکه #یگانگی را به ما بگوید، که چطور در اثر عشق، دو موجود یک موجود میشوند، یک اندیشه پیدا میکنند. یک درد پیدا میکنند.
#حافظ هم اشاره میکند:
گویند سرِ عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر میکنند
سر عشق یعنی همین.
یعنی آن رازی که به شما میگوید بین دو کس میتواند یگانگی بر قرار بشود، در عین اینکه دوگانگی است...
چون ازیشان مجتمع بینی دو یار
هم یکی باشند و هم ششصد هزار
Serre Eshgh (Edameye Saz Va Avaz 2)
Mohammadreza Shajarian
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
#مولانا
#شجریان
#سر_عشق
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
#مولانا
#شجریان
#سر_عشق