💠۲۶ آذر سالروز درگذشت #مولانا
#جلال_الدین_محمد_بلخی معروف به #مولوی و #مولانا و #رومی متولد ۶ربیعالاول ۶۰۴، #بلخ یا #وخش از مشهورترین شاعران #ایرانی_تبار پارسیگوی است.
او در دوران حیات به القاب #جلالالدین، #خداوندگار و #مولانا خداوندگار نامیده میشد. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب #مولوی، #مولانا، #مولوی_رومی و #ملای_رومی برای وی به کار رفته است. خاموش و خَموش و خامُش همچنین #شمس و #شمس_تبریزی تخلص هایی ست که از سروده های او به دست می آید.
در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در #قونیه در دیار #روم_شرقی (به اصطلاح آن روزگاران) میزیست.اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه
جهانى است و با این كه آثار #جلال_الدين_بلخى به زبان فارسى منظوم شده ليكن مردم #عثمانى ديروز و #تركيه امروز ، او را از خود مى دانند. اگرچه مجموعه آثار او به همه جهانيان تعلق دارد زيرا در یكى از سايت هاى وزارت خارجه #امريكا مثنوى او را بعد از يكى دو اثر، پر تيراژ ترين كتاب در سراسر ايالت متحده به شمار می آورد.
بیشتر اشعار #مولوی با زبان #فارسی به رشته نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سروده های وی به زبان های #ترکی و چند بیت نیز به زبان #یونانی که در #قونیه رواج داشته به رشته نظم کشیده شده است.
آرایه #ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار ایشان به فراوانی دیده می شود که این خود در آن روزگار مرسوم بوده است.
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
پسر مولانا بنا به اعتراف خودش چندان به زبانهای ترکی و یونانی مسلط نبوده است:
بگذر از گفت ترکی و رومی
که از این اصطلاح محرومی
گوی از پارسی و از تازی
که در این دو چه خوش همی خوش تازی
آثار #مولانا به علاوه مناطق #فارسی_زبان, تاثیر فراوانی در #هند و #پاکستان و #ترکیه و #آسیای_میانه گذاشته است. همچنین سروده هایش تأثیر فراوانی در #ادب_و_فرهنگ_ترکی نیز داشته است.
دلیل این امر آن است که اکثر جانشینان او که در طریق #مولویه_سلوک می کردند از شهر #قونیه برخاسته بودند. آرامگاه وی نیز در #قونیه، مطاف اهل دل به شمار می آید.
ای بسا هندو و ترک همزبان
وی بسا دو ترک چون بیگانگان
باید بگویم برخی از محققان از جمله دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب برآناند که در دوران #مولوی، زبان مردم کوچه و بازار #قونیه، زبان #فارسی بوده است. #جلال_الدین_همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا اشاره میکند.
فارسی گو که جمله دریابند
گرچه زین غافل اند و در خوابند
درگذشت #مولانا :
#مولانا، پس از مدتها بیماری در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت.
در آن روز سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند.
#افلاکی میگوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود:
بعد چل روز سوی خانه شدند
همه مشغول این فسانه شدند
روز و شب بود گفتشان همه این
که شد آن گنج زیر خاک دفین
#جلال_الدین_محمد_بلخی معروف به #مولوی و #مولانا و #رومی متولد ۶ربیعالاول ۶۰۴، #بلخ یا #وخش از مشهورترین شاعران #ایرانی_تبار پارسیگوی است.
او در دوران حیات به القاب #جلالالدین، #خداوندگار و #مولانا خداوندگار نامیده میشد. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب #مولوی، #مولانا، #مولوی_رومی و #ملای_رومی برای وی به کار رفته است. خاموش و خَموش و خامُش همچنین #شمس و #شمس_تبریزی تخلص هایی ست که از سروده های او به دست می آید.
در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در #قونیه در دیار #روم_شرقی (به اصطلاح آن روزگاران) میزیست.اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه
جهانى است و با این كه آثار #جلال_الدين_بلخى به زبان فارسى منظوم شده ليكن مردم #عثمانى ديروز و #تركيه امروز ، او را از خود مى دانند. اگرچه مجموعه آثار او به همه جهانيان تعلق دارد زيرا در یكى از سايت هاى وزارت خارجه #امريكا مثنوى او را بعد از يكى دو اثر، پر تيراژ ترين كتاب در سراسر ايالت متحده به شمار می آورد.
بیشتر اشعار #مولوی با زبان #فارسی به رشته نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سروده های وی به زبان های #ترکی و چند بیت نیز به زبان #یونانی که در #قونیه رواج داشته به رشته نظم کشیده شده است.
آرایه #ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار ایشان به فراوانی دیده می شود که این خود در آن روزگار مرسوم بوده است.
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
پسر مولانا بنا به اعتراف خودش چندان به زبانهای ترکی و یونانی مسلط نبوده است:
بگذر از گفت ترکی و رومی
که از این اصطلاح محرومی
گوی از پارسی و از تازی
که در این دو چه خوش همی خوش تازی
آثار #مولانا به علاوه مناطق #فارسی_زبان, تاثیر فراوانی در #هند و #پاکستان و #ترکیه و #آسیای_میانه گذاشته است. همچنین سروده هایش تأثیر فراوانی در #ادب_و_فرهنگ_ترکی نیز داشته است.
دلیل این امر آن است که اکثر جانشینان او که در طریق #مولویه_سلوک می کردند از شهر #قونیه برخاسته بودند. آرامگاه وی نیز در #قونیه، مطاف اهل دل به شمار می آید.
ای بسا هندو و ترک همزبان
وی بسا دو ترک چون بیگانگان
باید بگویم برخی از محققان از جمله دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب برآناند که در دوران #مولوی، زبان مردم کوچه و بازار #قونیه، زبان #فارسی بوده است. #جلال_الدین_همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا اشاره میکند.
فارسی گو که جمله دریابند
گرچه زین غافل اند و در خوابند
درگذشت #مولانا :
#مولانا، پس از مدتها بیماری در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت.
در آن روز سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند.
#افلاکی میگوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود:
بعد چل روز سوی خانه شدند
همه مشغول این فسانه شدند
روز و شب بود گفتشان همه این
که شد آن گنج زیر خاک دفین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزلی از مولانا با صدای احمد شاملو
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمهٔ صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منم
اگر چراغدلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
#غزلیات_شمس
#مولانا
#صدای_احمد_شاملو
#احمد_شاملو
#قونیه
#آرامگاه_مولانا
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمهٔ صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منم
اگر چراغدلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
#غزلیات_شمس
#مولانا
#صدای_احمد_شاملو
#احمد_شاملو
#قونیه
#آرامگاه_مولانا
Forwarded from رند عالم سوز
۲۶ _۲۷آذر ماه را شب عُرُس حضرت مولانا می نامند
هرسال عاشقان اندیشه های #مولانا #جلال_الدین_بلخی به یاد رفتن او از دیار خاکی ،که چون عروسی برای روح عاشق می باشد بر مزار او در #قونیه جمع می شوند
#عُرُس به معنای وصال به معشوق است
🔆🔆🔆
📚
بخشی از #کتاب_باغ_سبز_عشق
#داستان_زندگی_مولانا
(کوچ مولانا)
نویسنده :#زهراغریبیان_لواسانی
غروب یکشنبه پنجم جمادی الآخر سال 672 بود که به یکباره ،بر بلند آسمان ،ابرها بهم پیچیدند .ای کاش همه مردم کودک بودند و از طعم اندوه بی خبر بودند .
رودخانه و آسمان تا دوردست در تاریکی فرو رفتند. زمین ثروت بی پایانش را بلعید ،زمین آرام شد. خبری از زلزله ای که چهل روز تن قونیه را لرزانده بود ،نبود. راستی که گفته است که خاک ،جان ندارد؟ زمین افتخارش به آسمان را پیش خود برده بود و انوار سرخِ خورشید از پنجره، اتاق را سرخرنگ نموده بود.
آن شب ،صدایی در تپه ها می پیچید، صدایی که به ستایش انسانی بر می خاست که از نیزاری کوچک به نیستانی بزرگ هجرت کرده بود، امیری از هشت پُل آسمان گذر می کرد، صدای نوشیدن جامی از مِی وصال خدا به گوش می رسید که پایان آوارگی در زمین بود.
باران تمام شب در قونیه می بارید .نوای باران بر رود ،چونان فلوت ،مردمان را به سوی ماه می خواند .آنجا کنار ماه، توی آسمان خبری بود؟ و مولانا به نظاره تمامی رازهای جهان ،از پلکان آسمان بالا می رفت.
باد، صفیر زنان در این سوی جهان می گذشت، دانه ی سرد باران به او گفت که تا صبح ،راهی دراز است وجسم مردی که دوستش داریم ،برای همیشه اینجا این پایین خواهد ماند ،اما روحش فرسنگ هاست که از اینجا رفته است و باد
خواست که به سفر دور رود .به جستجوی مردی که هر صبح ،صورتش را نوازش می کرد .اما قطره باران به او گفت: دروازه های آسمان از این پس ،تا سفر بزرگ مردی دیگر ،بسته خواهد ماند، شاید تا ابد.
هرسال عاشقان اندیشه های #مولانا #جلال_الدین_بلخی به یاد رفتن او از دیار خاکی ،که چون عروسی برای روح عاشق می باشد بر مزار او در #قونیه جمع می شوند
#عُرُس به معنای وصال به معشوق است
🔆🔆🔆
📚
بخشی از #کتاب_باغ_سبز_عشق
#داستان_زندگی_مولانا
(کوچ مولانا)
نویسنده :#زهراغریبیان_لواسانی
غروب یکشنبه پنجم جمادی الآخر سال 672 بود که به یکباره ،بر بلند آسمان ،ابرها بهم پیچیدند .ای کاش همه مردم کودک بودند و از طعم اندوه بی خبر بودند .
رودخانه و آسمان تا دوردست در تاریکی فرو رفتند. زمین ثروت بی پایانش را بلعید ،زمین آرام شد. خبری از زلزله ای که چهل روز تن قونیه را لرزانده بود ،نبود. راستی که گفته است که خاک ،جان ندارد؟ زمین افتخارش به آسمان را پیش خود برده بود و انوار سرخِ خورشید از پنجره، اتاق را سرخرنگ نموده بود.
آن شب ،صدایی در تپه ها می پیچید، صدایی که به ستایش انسانی بر می خاست که از نیزاری کوچک به نیستانی بزرگ هجرت کرده بود، امیری از هشت پُل آسمان گذر می کرد، صدای نوشیدن جامی از مِی وصال خدا به گوش می رسید که پایان آوارگی در زمین بود.
باران تمام شب در قونیه می بارید .نوای باران بر رود ،چونان فلوت ،مردمان را به سوی ماه می خواند .آنجا کنار ماه، توی آسمان خبری بود؟ و مولانا به نظاره تمامی رازهای جهان ،از پلکان آسمان بالا می رفت.
باد، صفیر زنان در این سوی جهان می گذشت، دانه ی سرد باران به او گفت که تا صبح ،راهی دراز است وجسم مردی که دوستش داریم ،برای همیشه اینجا این پایین خواهد ماند ،اما روحش فرسنگ هاست که از اینجا رفته است و باد
خواست که به سفر دور رود .به جستجوی مردی که هر صبح ،صورتش را نوازش می کرد .اما قطره باران به او گفت: دروازه های آسمان از این پس ،تا سفر بزرگ مردی دیگر ،بسته خواهد ماند، شاید تا ابد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف #مرا_در_دل
استاد #شهرام_ناظری
آهنگساز #فرید_الهامی
شاعر #مولانا
مقام #بیات_اصفهان
گروه #مولوی
ضبط زنده از کنسرت #قونیه بهسال 2011
استاد #شهرام_ناظری
آهنگساز #فرید_الهامی
شاعر #مولانا
مقام #بیات_اصفهان
گروه #مولوی
ضبط زنده از کنسرت #قونیه بهسال 2011
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM