به قَدَم چو آفتابم، به خرابهها بتابم
بگریزم از عمارت، سخن خراب گویم
#حضرت_مولانا
سماعگر: #صوفی_مولانا
من به دنبال ویرانهها میروم. آنجا که کسی چراغی روشن نکرده است. آنجا که خانهای نیست. بیصاحب است.
من مانند آفتاب پا به آن ویرانهها میگذارم. آنها را آباد میکنم. معمور میکنم و نقش ما در این جهان این است که دست بگیریم از آنها که افتاده اند. از آنها که در مانده اند.
بگریزم از عمارت، سخن خراب گویم
#حضرت_مولانا
سماعگر: #صوفی_مولانا
من به دنبال ویرانهها میروم. آنجا که کسی چراغی روشن نکرده است. آنجا که خانهای نیست. بیصاحب است.
من مانند آفتاب پا به آن ویرانهها میگذارم. آنها را آباد میکنم. معمور میکنم و نقش ما در این جهان این است که دست بگیریم از آنها که افتاده اند. از آنها که در مانده اند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صوفی آن باشد که
دائم سعی کند در تزکیه نفس
و تصفیه دل و تجلیه روح
چنان که لحظه ای از آن فارغ نشود
و اگر یک ساعت از آن غافل شود به حجاب های بسیار محجوب شود.
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
دائم سعی کند در تزکیه نفس
و تصفیه دل و تجلیه روح
چنان که لحظه ای از آن فارغ نشود
و اگر یک ساعت از آن غافل شود به حجاب های بسیار محجوب شود.
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست ..
#صوفی_عمر، سرچوپی(هدایت کننده و جلودار دسته رقص) رقصندەای کە زیباترین و صحیحترین درک را از رقص کوردی دارد
و بهترین ارتباط را با آن برقرار نمودە و بینظیرترین حس را به تماشاگر منتقل میکند،
او در قسمت کوردنشین کشور ترکیه زندگی میکند و با تمام وجودش لمس کردە است کە رقص کوردی خود بە تنهایی یک زبان کامل است کە میتوان بە وسیلەی آن با تمام موجودات حرف زد،
او با جزء بە جزء حرکات دستها، پاها و تمامی بدنش و چرخاندن چۆپیاش با کل کائنات و دنیای ماورایش ارتباط برقرار میکند انگار چیزی بە کائنات میدهد و یا چیزی میگیرد،
رقص او یک نمایش کاملا هارمونیک تمام و کمال است چنانکه از رقص او میتوان حس شادی، اندوه، آزادی، مهرورزی، ذکر و سماع و چیزهای بسیار دیگری دریافت کرد،
او قامتش استوار است به صلابت کوههای کوردستان.
کاک عمر کاملا آگاهانه حرکات رقص را به نمایش میگذارد و او راه ارتباط با مخاطب را به درستی درک کرده است.
رقص این مرد دوست داشتنی ست و ابدا تصنعی نيست.
او برای به پرواز کشیدن روحی که در بند جسم اسیر است تلاش میکند و هارمونی حرکت در بدن را به درستی درک کرده است ..
#صوفی_عمر، سرچوپی(هدایت کننده و جلودار دسته رقص) رقصندەای کە زیباترین و صحیحترین درک را از رقص کوردی دارد
و بهترین ارتباط را با آن برقرار نمودە و بینظیرترین حس را به تماشاگر منتقل میکند،
او در قسمت کوردنشین کشور ترکیه زندگی میکند و با تمام وجودش لمس کردە است کە رقص کوردی خود بە تنهایی یک زبان کامل است کە میتوان بە وسیلەی آن با تمام موجودات حرف زد،
او با جزء بە جزء حرکات دستها، پاها و تمامی بدنش و چرخاندن چۆپیاش با کل کائنات و دنیای ماورایش ارتباط برقرار میکند انگار چیزی بە کائنات میدهد و یا چیزی میگیرد،
رقص او یک نمایش کاملا هارمونیک تمام و کمال است چنانکه از رقص او میتوان حس شادی، اندوه، آزادی، مهرورزی، ذکر و سماع و چیزهای بسیار دیگری دریافت کرد،
او قامتش استوار است به صلابت کوههای کوردستان.
کاک عمر کاملا آگاهانه حرکات رقص را به نمایش میگذارد و او راه ارتباط با مخاطب را به درستی درک کرده است.
رقص این مرد دوست داشتنی ست و ابدا تصنعی نيست.
او برای به پرواز کشیدن روحی که در بند جسم اسیر است تلاش میکند و هارمونی حرکت در بدن را به درستی درک کرده است ..
حتی اگر همهی درها هم به رویت بسته شود، در پایان…
او ( #خداوند ) از جایی که هیچکس نمی داند،
پنجره ای می گشاید….
هر چند تو ابتدا نمی توانی آن را ببینی، اما پشت روزنه های تنگ، چه #بهشت هایی که #پنهان است….
پس #شکر_کن….!!!!
وقتی به مراد خود رسیده باشی،
شکر کردن آسان است….
اما #صوفی کسی ست که حتی زمان برآورده نشدن آرزویش هم میتواند #شاکر باشد….
#الیف_شافاک
او ( #خداوند ) از جایی که هیچکس نمی داند،
پنجره ای می گشاید….
هر چند تو ابتدا نمی توانی آن را ببینی، اما پشت روزنه های تنگ، چه #بهشت هایی که #پنهان است….
پس #شکر_کن….!!!!
وقتی به مراد خود رسیده باشی،
شکر کردن آسان است….
اما #صوفی کسی ست که حتی زمان برآورده نشدن آرزویش هم میتواند #شاکر باشد….
#الیف_شافاک
دوستم دشمنِ جان پندارد
آنچه هستم نه چنان پندارد
آنکه این گریهی من در غمِ اوست
گریه را آبِ روان پندارد...
#صوفی_مازندرانی
در آمل تولد یافت و در جوانی بنای جهانگردی گذاشت. چندی در شهرهای ایران به سیاحت گذرانید و در کازرون از محضر شیخ ابوالقاسم کازرونی، از مشایخ صوفیان مرشدیۀ آن روزگار، بهرهمند شد. بعد از آن قصد حج کرد و گویند پانزده سال در مکه ماند و سپس به هند رفت. تقیالدین اوحدی و ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی او را در هند ملاقات کردهاند و نظیری نیشابوری با وی معاشر بوده است. در هند جلالالدین صدر متخلص به رضایی، از میان رجال و مشاهیر هند، بیشتر با وی انس داشت و از وی کسب فیض میکرد، ولی با این حال او در هند مسافرتهای بسیار کرده و ظاهر در احمدآباد گجرات از دنیا رفته است
آنچه هستم نه چنان پندارد
آنکه این گریهی من در غمِ اوست
گریه را آبِ روان پندارد...
#صوفی_مازندرانی
در آمل تولد یافت و در جوانی بنای جهانگردی گذاشت. چندی در شهرهای ایران به سیاحت گذرانید و در کازرون از محضر شیخ ابوالقاسم کازرونی، از مشایخ صوفیان مرشدیۀ آن روزگار، بهرهمند شد. بعد از آن قصد حج کرد و گویند پانزده سال در مکه ماند و سپس به هند رفت. تقیالدین اوحدی و ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی او را در هند ملاقات کردهاند و نظیری نیشابوری با وی معاشر بوده است. در هند جلالالدین صدر متخلص به رضایی، از میان رجال و مشاهیر هند، بیشتر با وی انس داشت و از وی کسب فیض میکرد، ولی با این حال او در هند مسافرتهای بسیار کرده و ظاهر در احمدآباد گجرات از دنیا رفته است