معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟

نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده ى نازی، از این دو کار ، چه دانی؟

تو چون شکوفه ى خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟

چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگار چه دانی؟

درون سینه نهانت کنم زدیده ى مَردم
تو قدر این صدف ای دُرّ شاهوار، چه دانی؟

تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی؟

تو خود عنان کش عقلی و دل بکس نسپاری
زمن که نیست ز خود هیچم اختیار، چه دانی؟


#رحيم_معينى_كرمانشاهى
قانون تولد و مرگ
گنجينه كيهانی، دوره سه
🔆🔅

#قانون_تولد_و_مرگ

منظور از "ذلک الكتاب" چيست؟

#ترس از مرگ
#رحيم بودن خداروند

گر #مرگ رسد چرا هراسم؟ کان راه به توست می شناسم
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟

نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده ى نازی، از این دو کار ، چه دانی؟

تو چون شکوفه ى خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟

چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگار چه دانی؟

درون سینه نهانت کنم زدیده ى مَردم
تو قدر این صدف ای دُرّ شاهوار، چه دانی؟

تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی؟

تو خود عنان کش عقلی و دل به کس نسپاری
زمن که نیست ز خود هیچم اختیار، چه دانی؟
#رحيم_معينى_كرمانشاهى
.
سايه بي ادبي خيمـه چو زد بر سـر مـا
خارها رست ز گـلـزار ادب پـرور مــــــا
دلقكان تكـيه چـو بر مسند ساقي بزدند
پـر شد از بـاده آلـوده به سم ساغر مــا
بسكه با صورت حق سيرت باطل ديديم
جلوه نور خدا هم نشود باور مـا...

#رحيم_معيني_كرمانشاهي(سالمرگ)
تو با یک چشم با خلق و به دیگر چشـم با مایی
بدین منظور گم کردن، مشوّش‌سازِ دل‌هایی

نمی‌گویی و می‌سوزی، نمی‌جویی و می‌خواهی
به باطن تشنهٔ عشق و به ظاهر غرقِ حاشایی

درون‌سوز و برون‌آرا، زبان‌خاموش و دل‌گویا
برون خاکسترِ سرد و درون آتش سراپایی

حکایت می‌کند چشمت، ز مِی‌خوارانِ هُشیاری
گواهی می‌دهد قلبت، ز خاموشانِ گویایی

نگاهی گر مرا باشد، تو پا تا سر نظر بازی
نیـازی گر مرا سوزد، تو سر تا پا تمـنّایی

تو می‌خواهی مرا اما، ز دل بر لب نمی‌آری
تو می‌جویی مرا اما، به هر بزمی نمی‌آیی

ز چشمِ من اگر پرسی، که مجنون تر ز مجنونم
اگر زشت و اگر زیبا، تو لیلا تر ز لیلایی

سخن با من بگو تا من، بگویم از چه غمگینی
نظر بر من فکن تا خود، بدانی در چه رؤیایی!

منم کاهی که با آهی، بلرزد دامنِ صبرم
تویی سنگ و به طوفان‌ها شکیبایی، شکیبایی

#رحيم_معينی_كرمانشاهی