This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خـدایا !
آتش مقدس شک را
آنچنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را
که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پی تودهی این خاکستر
لبخند مهر او بر لبهای صبح یقین
شسته از هر غبار طلوع کند.
#دکترعلی_شریعتی
آتش مقدس شک را
آنچنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را
که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پی تودهی این خاکستر
لبخند مهر او بر لبهای صبح یقین
شسته از هر غبار طلوع کند.
#دکترعلی_شریعتی
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد.
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
* * *
معشوق من چنان لطیف است که خود را به #بودن نیالوده است.اگر که جامه ی وجود بر تن می کرد، نه معشوق من بود.
* * *
اگر عشق را بخواهند با حرکت بیان کنند این حرکت چگونه است؟
پروانه از دیر باز به ما آموخته است،کعبه نقطه عشق است وتو یک نقطه پرگاری ودر این دایره سرگردان!
۲۹خرداد سالروز درگذشت #دکترعلی_شریعتی
روحش شاد
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
* * *
معشوق من چنان لطیف است که خود را به #بودن نیالوده است.اگر که جامه ی وجود بر تن می کرد، نه معشوق من بود.
* * *
اگر عشق را بخواهند با حرکت بیان کنند این حرکت چگونه است؟
پروانه از دیر باز به ما آموخته است،کعبه نقطه عشق است وتو یک نقطه پرگاری ودر این دایره سرگردان!
۲۹خرداد سالروز درگذشت #دکترعلی_شریعتی
روحش شاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان #دکترعلی_شریعتی پیرامون رابطه «عشق و تنهایی»
#قلم خویشاوند آن من راستین من است،عطیه روح القدس من است،دفترهای خاکستری وسبز من است،همزاد آفرینش من،زاد هجرت من،همراه هبوط من وانیس غربت من و رفیق تبعید من و یادآور سرگذشت ویاد آور سرشت و بازگوی سرنوشت من است،روح من است که جسم یافته است.«آدم بودن من » است ،که شئی شده است.
آن امانت است که به من عرضه شده است.
#قلم توام من است،امانت روح القدس من است،ودیعه مریم پاک من است،طلیب مقدس من است،در وفای او،اسیر قیصر نمیشوم ،زر خرید یهود نمی شوم،تسلیم فریسیان نمی شوم،بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار #قلمم ،به صلیبم کشند.به چهار میخم کوبند،تا او که استوانه حیاتم بوده است،صلیب مرگم شود،شاهد رسالتم گردد،گواه شهادتم باشد.تا خدا ببیند که به نامجویی بر قلمم بالا نرفته ام تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام تومم ننشسته ام،تا زور زداند،زر بداند تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی توانند از من گرفت...
هر کسی را،هر قبیله ای را توتمی است،توتم من ،توتم قبیله من #قلم است.
#قلم زبان خداست.قلم امانت آدم است.قلم ودیعه عشق است،هرکسی را توتمی است...
و قلم توتم من است
و قلم توتم ماست.
#توتم_پرستی
#دکترعلی_شریعتی
آن امانت است که به من عرضه شده است.
#قلم توام من است،امانت روح القدس من است،ودیعه مریم پاک من است،طلیب مقدس من است،در وفای او،اسیر قیصر نمیشوم ،زر خرید یهود نمی شوم،تسلیم فریسیان نمی شوم،بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار #قلمم ،به صلیبم کشند.به چهار میخم کوبند،تا او که استوانه حیاتم بوده است،صلیب مرگم شود،شاهد رسالتم گردد،گواه شهادتم باشد.تا خدا ببیند که به نامجویی بر قلمم بالا نرفته ام تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام تومم ننشسته ام،تا زور زداند،زر بداند تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی توانند از من گرفت...
هر کسی را،هر قبیله ای را توتمی است،توتم من ،توتم قبیله من #قلم است.
#قلم زبان خداست.قلم امانت آدم است.قلم ودیعه عشق است،هرکسی را توتمی است...
و قلم توتم من است
و قلم توتم ماست.
#توتم_پرستی
#دکترعلی_شریعتی
ای #آزادی !
مرغک ورشکسته زیبای من!
کاش قفست را می شکستم
و در هوای پاک بی ابر بی غبار بامدادی
پروازت می دادم.
#دکترعلی_شریعتی
مرغک ورشکسته زیبای من!
کاش قفست را می شکستم
و در هوای پاک بی ابر بی غبار بامدادی
پروازت می دادم.
#دکترعلی_شریعتی
«از دوزخ این بهشت رهایی ام بخش»
... پروردگار مهربان من، از دوزخ این بهشت رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه ای بانگ عزایی و هر چشم اندازی سکوتِ گنگ و بی حاصل و رنجزای گسترده ای... در هراس دم می زنم، در بیقراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است! هیچ کس، هیچ چیز در اینجا "به خود" هیچ نیست.
"بودن من" بی مخاطب مانده است. من در این بهشت، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم! تو قلب بیگانه را می شناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای! کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم...
#دکترعلی_شریعتی
... پروردگار مهربان من، از دوزخ این بهشت رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه ای بانگ عزایی و هر چشم اندازی سکوتِ گنگ و بی حاصل و رنجزای گسترده ای... در هراس دم می زنم، در بیقراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است! هیچ کس، هیچ چیز در اینجا "به خود" هیچ نیست.
"بودن من" بی مخاطب مانده است. من در این بهشت، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم! تو قلب بیگانه را می شناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای! کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم...
#دکترعلی_شریعتی
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید دَهها رنگینکمان در دهان ما نطفه میبست و بیرنگی کمیابترین چیزها بود. اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت، عاشقان سکوت شب را ویران میکردند. اگر به راستی خواستن توانستن بود محال نبود وصال و عاشقان که همیشه خواهانند همیشه میتوانستند تنها نباشند. اگر گناه وزن داشت هیچکس را توان آن نبود که قدمی بردارد! تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی و من شاید کمر شکستهترین بودم...
#دکترعلی_شریعتی
#دکترعلی_شریعتی
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر، گرسنگی نیست ،عریانی هم نیست
فقر، چیزی را " نداشتن "است ولی آن چیز پول نیست. طلا و غذا نیست ....
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی مینشیند ....
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ....
فقر، كتیبهٔ سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر ،شب را بی غذا سر كردن نیست فقر ،روز را بی اندیشه سر كردن است
#دکترعلی_شریعتی
فقر، گرسنگی نیست ،عریانی هم نیست
فقر، چیزی را " نداشتن "است ولی آن چیز پول نیست. طلا و غذا نیست ....
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی مینشیند ....
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ....
فقر، كتیبهٔ سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر ،شب را بی غذا سر كردن نیست فقر ،روز را بی اندیشه سر كردن است
#دکترعلی_شریعتی
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر، گرسنگی نیست ،عریانی هم نیست
فقر، چیزی را " نداشتن "است ولی آن چیز پول۴ نیست. طلا و غذا نیست ....
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی مینشیند ....
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ....
فقر، كتیبهٔ سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر ،شب را بی غذا سر كردن نیست فقر ،روز را بی اندیشه سر كردن است
#دکترعلی_شریعتی
فقر، گرسنگی نیست ،عریانی هم نیست
فقر، چیزی را " نداشتن "است ولی آن چیز پول۴ نیست. طلا و غذا نیست ....
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی مینشیند ....
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ....
فقر، كتیبهٔ سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر، همه جا سر میكشد ...
فقر ،شب را بی غذا سر كردن نیست فقر ،روز را بی اندیشه سر كردن است
#دکترعلی_شریعتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدای من ﻧﻪ ﺩﻭﺭ ڪﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﺩﺭ ڪﻠﻴﺴﺎ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺳﺖ
ڪﻨﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ بغضها و خندهﻫﺎﻳﻢ
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ نمیﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ
ﺍما میﺗﺮﺳﺎند از ﺷڪﺴﺘﻦ ﺩلی
و ﻧﺎﺣﻖ ڪﺮﺩﻥ حق مظلومی
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ می ﺑﻴﻨﺪ ﻣﺮﺍ
ﻫﺮ ڪجا ڪه ﺑﺎﺷﻢ
می ﻓﻬﻤﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺑﺎن
ڪﻪ با او ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻢ
خدای ﻣﻦ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ نمیﺗﺮﺳﺎﻧﺪ
ﺟﺰ بی فڪر ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ،
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ خدای ﻣﻬﺮﺑﺎنیست ...
"#دکترعلی_شریعتی"
ﻧﻪ ﺩﺭ ڪﻠﻴﺴﺎ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺳﺖ
ڪﻨﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ بغضها و خندهﻫﺎﻳﻢ
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ نمیﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ
ﺍما میﺗﺮﺳﺎند از ﺷڪﺴﺘﻦ ﺩلی
و ﻧﺎﺣﻖ ڪﺮﺩﻥ حق مظلومی
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ می ﺑﻴﻨﺪ ﻣﺮﺍ
ﻫﺮ ڪجا ڪه ﺑﺎﺷﻢ
می ﻓﻬﻤﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺑﺎن
ڪﻪ با او ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻢ
خدای ﻣﻦ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ نمیﺗﺮﺳﺎﻧﺪ
ﺟﺰ بی فڪر ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ،
ﺧﺪﺍی ﻣﻦ خدای ﻣﻬﺮﺑﺎنیست ...
"#دکترعلی_شریعتی"