معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#درباره_ی_شاهنامه

شاهنامه حماسه ملی است و در آن از یک ایران که دیگر در آن زمان فردوسی وجود نداشته یعنی ایران پیش از اسلام با حسرت یاد می‌شود.
به یاد ملیتی که دیگر در آن زمان در دست نبوده و از همدیگر پاشیده شده بوده و این ملیت را فردوسی ازش یاد می‌کند.
البته زبان پارسی را فردوسی زنده به این معنی نکرده. بلکه پیش از او کسان دیگری درباره زبان پارسی کوشش‌هایی کرده‌اند، از یعقوب لیث شروع می‌شود تا به زمان فردوسی می‌رسد. ولی فردوسی در پابرجا ساختن زبان فارسی نقش مهمی دارد.

#جلال_خالقی_مطلق
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت

که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی
شگفتی فرومانده از بخت اوی

به جمشید‌بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فوردین
برآسوده از رنجْ تن، دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار

#شاهنامه_فردوسی
به کوشش #جلال_خالقی_مطلق
دورهٔ چهارجلدی
دفتر یکم
پادشاهی جمشید
ب ۴۹_۵۶
گفتار اندر پیدایش نوروز
#بزرگداشت_فردوسی


#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است

از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت

فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف می‌کند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بی‌پاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.

📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
Forwarded from حمید
#بزرگداشت_فردوسی


#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی به کسی می ماند که بر باروی ویران شهری سوخته ایستاده است

از ایران همی یاد کرد و بسوخت
بکردارِ آتش همی برفروخت

فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف می‌کند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن. ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است. فردوسی با این پرسشِ بی‌پاسخ شرابِ بی غش همهٔ سخنوران پس از خود را از دَردِ ایران دُردآلود کرده است.

📚جلال خالقی مطلق، سخن های دیرینه، ایران در گذشتِ روزگاران ص۲۰۷
”بسیاری از ما چنان تا سیب آدم در زیر نفوذ شاهنامه های سنّتی هستیم كه به سختی میتوانیم به دلایلی كه در الحاقی بودن برخی از بیتها و قطعات شاهنامه آورده میشود بدون پیشداوری گوش و هوش دهیم. از سوی دیگر هزار سال آسمان ریسمان بافی قصیده سرایان چنان در پرورش ذوق ادبی ما مؤثر بوده است كه هرچند زیاد دم از صنعت ایجاز میزنیم، ولی در عمل به سخنان فراخ و لفاظیهای بی سر و ته و تخیلات پیچیده و دور از ذهن برخی قصیده سرایان بیشتر گرایش داریم ...“

«استاد #جلال_خالقی_مطلق»

جلال خالقی مطلق (زاده ۲۰ شهریور ۱۳۱۶) ادیب، زبان‌شناس، ایران‌شناس و شاهنامه‌پژوه ایرانی است. عمده کارهای پژوهشیِ او، در زمینه شاهنامه و حماسه‌سرایی در ایران بوده است. دوستداران فرهنگ ایران، خالقی مطلق را بزرگ‌ترین شاهنامه‌پژوهِ همه ادوار می‌دانند؛ زیرا این باور به صورت عام وجود دارد که او توانسته بهترین تصحیحِ شاهنامه را ارائه کند. وی عضو هیئت امنا و قائم مقام بنیاد فردوسی است و سال‌ها در دانشگاه هامبورگ، آلمان تدریس کرده است.