کجا رسد به تو مکتوب گریهآلودم
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد
تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمیدانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری
چنان به فکرِ تو در خویشتن فرورفتیم
که خشک شد چو سبو دست ِ زیر سر ما را
پیوسته است سلسله موجها به هم
خود را شکسته
هر که دل ما شکسته است
دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه، پر است
عشق در هر گذری، رنگ دگر میریزد
لطافت آنقدر دارد که هنگام خرامیدن
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را
بازآ که از جدایی تیغ تو زخمها
چون ماهیانِ تشنه دهن باز کردهاند
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالیست
جای تو
حلقهی دام گرفتاری دهن وا کردن است
ماهی لببسته را قلاب نتواند گرفت
چندشاهبیت : از صائب
سبک هندی/
#بزرگداشت_صائب_تبریزی
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد
تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمیدانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری
چنان به فکرِ تو در خویشتن فرورفتیم
که خشک شد چو سبو دست ِ زیر سر ما را
پیوسته است سلسله موجها به هم
خود را شکسته
هر که دل ما شکسته است
دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه، پر است
عشق در هر گذری، رنگ دگر میریزد
لطافت آنقدر دارد که هنگام خرامیدن
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را
بازآ که از جدایی تیغ تو زخمها
چون ماهیانِ تشنه دهن باز کردهاند
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالیست
جای تو
حلقهی دام گرفتاری دهن وا کردن است
ماهی لببسته را قلاب نتواند گرفت
چندشاهبیت : از صائب
سبک هندی/
#بزرگداشت_صائب_تبریزی