بی لعلِ لبت ، وصفِ شِکَر ، مینتوان کرد ،
بی عکسِ رُخَت ، فهمِ قمر ، مینتوان کرد ،
چون صدقهستانیست شِکَر ،،، لعلِ لبت را ،
وصفِ لبِ لعلت به شِکَر ، مینتوان کرد ،
در واقعهی عشقِ رُخَت ،،، از همه نوعی ،
کردیم بسی حیله ،،، دگر مینتوان کرد ،
#عطار
سلام
صبح بخیر
بی عکسِ رُخَت ، فهمِ قمر ، مینتوان کرد ،
چون صدقهستانیست شِکَر ،،، لعلِ لبت را ،
وصفِ لبِ لعلت به شِکَر ، مینتوان کرد ،
در واقعهی عشقِ رُخَت ،،، از همه نوعی ،
کردیم بسی حیله ،،، دگر مینتوان کرد ،
#عطار
سلام
صبح بخیر
ای ساقیِ ماهروی ، برخیز ،
کآن آتشِ تیزِ توبه ، بشکست ،
در دِه مِیِ کهنه ،،، ای مسلمان ،
کاین کافرِ کهنه ،،، توبه بشکست ،
#عطار
کآن آتشِ تیزِ توبه ، بشکست ،
در دِه مِیِ کهنه ،،، ای مسلمان ،
کاین کافرِ کهنه ،،، توبه بشکست ،
#عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و گفت: همه چیز اندر دو چیز یافتم؛ یکی مرا، و یکی نه مرا.
آن که مراست اگر بسیار از آن گریزم همی سوی من آید،و آن که نه مراست اگر بسی جهد کنم به جهد خویش هرگز در دنیا نیابم.
#تذکره_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
آن که مراست اگر بسیار از آن گریزم همی سوی من آید،و آن که نه مراست اگر بسی جهد کنم به جهد خویش هرگز در دنیا نیابم.
#تذکره_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی
اول به وصل خویش بسی وعده دادیم
واخر چو شمع در غم آنم بسوختی
چون شمع نیم کشته و آورده جان به لب
در انتظار وصل، چنانم بسوختی
جانم بسوخت برمن مسکین دلت نسوخت
آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی
گفتم که از غمان تو آهی بر آورم.
آن آه در درون دهانم بسوختی
گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را
پیدا نیامدی و نهانم بسوختی
#عطار_نیشابوری
گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی
اول به وصل خویش بسی وعده دادیم
واخر چو شمع در غم آنم بسوختی
چون شمع نیم کشته و آورده جان به لب
در انتظار وصل، چنانم بسوختی
جانم بسوخت برمن مسکین دلت نسوخت
آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی
گفتم که از غمان تو آهی بر آورم.
آن آه در درون دهانم بسوختی
گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را
پیدا نیامدی و نهانم بسوختی
#عطار_نیشابوری
هر زمان عشق تو در کارم کشد
وز در مسجد به خمارم کشد
چون مرا در بند بیند از خودی
در میان بند زنارم کشد
دردییی بر جان من ریزد ز درد
پس به مستی سوی بازارم کشد
#عطار_نیشابوری
وز در مسجد به خمارم کشد
چون مرا در بند بیند از خودی
در میان بند زنارم کشد
دردییی بر جان من ریزد ز درد
پس به مستی سوی بازارم کشد
#عطار_نیشابوری
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
#عطار_نیشابوری
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
#عطار_نیشابوری