نقش "خود" گیرم زدل بیرون کنم
عشق چون جوید مرا من چون کنم؟
چون زند آتش به سر تا پای من
گر نسوزم پای تا سر، وای من
بس که راز دل درون پرده ماند
پرده داری را درون پرده خواند
زخمه ی زهره به جانم نغمه ریخت
خود بسان نغمه از چنگم گریخت
تا به خود باز آمدم ای وای من
محو گشت از دیده آن رویای من
ماند ازو در دل چو شد او ناپدید
نقش رویا یک بغل یاس سپید
دیده اکنون بر رخ ساقی است باز
وین حکایت همچنان باقی است باز
مرحبا ای پرده دار پرده در
راز دل کی با تو مانَد پرده در
با تو من پاک از خودی بیگانه ام
نیستم من نغمه ام افسانه ام
زنگ بزدای از رخم ای روشنی
تا بدانم من توام یا تو منی!
#دکتر_زرین_کوب
عشق چون جوید مرا من چون کنم؟
چون زند آتش به سر تا پای من
گر نسوزم پای تا سر، وای من
بس که راز دل درون پرده ماند
پرده داری را درون پرده خواند
زخمه ی زهره به جانم نغمه ریخت
خود بسان نغمه از چنگم گریخت
تا به خود باز آمدم ای وای من
محو گشت از دیده آن رویای من
ماند ازو در دل چو شد او ناپدید
نقش رویا یک بغل یاس سپید
دیده اکنون بر رخ ساقی است باز
وین حکایت همچنان باقی است باز
مرحبا ای پرده دار پرده در
راز دل کی با تو مانَد پرده در
با تو من پاک از خودی بیگانه ام
نیستم من نغمه ام افسانه ام
زنگ بزدای از رخم ای روشنی
تا بدانم من توام یا تو منی!
#دکتر_زرین_کوب
سماع
مولانا سماع را وسیله یی برای تمرین رهایی و گریز می دید. چیزی که به روح کمک میکرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید.
#سماع
#پله_پله_تاملاقات_خدا
#دکتر_زرین_کوب
مولانا سماع را وسیله یی برای تمرین رهایی و گریز می دید. چیزی که به روح کمک میکرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید.
#سماع
#پله_پله_تاملاقات_خدا
#دکتر_زرین_کوب