معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.2K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
صهبای خرد.pdf

#جلال_آل_‌احمد در سال‌های دور از #سیمین_دانشور برایش نوشت : با هرکس حرف می‌زنم اولین کاری که می‌کنم این است که حلقه‌ام را طوری به رخش بکشم که او از من بپرسد که ازدواج کرده‌ای و من حرفم را به تو بکشانم و بعد عکس تو را نشان بدهم ...
ما درست از آن روز که مکان شهادت را رها کردیم

و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم دربان گورستانها از آب در آمدیم.



#جلال_آل_احمد

 

منبع: کتاب غرب زدگی اثر جلال آل احمد

(انتشارات آدینه سبز، چاپ چهارم، 1390) ص 44
ما درست از آن روز که مکان شهادت را رها کردیم

و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم دربان گورستانها از آب در آمدیم.



#جلال_آل_احمد

 

منبع: کتاب غرب زدگی اثر جلال آل احمد

(انتشارات آدینه سبز، چاپ چهارم، 1390) ص 44
زندگی برای آدم بی فکر همیشه راحت است. خورد و خواب است. و رفتار بهایم. اما وقتی پای فکر به میان آمد، توی بهشت هم که باشی آسوده نیستی. مگر چرا آدم ابوالبشر از بهشت گریخت؟ برای این که عقل به کله اش آمد و چون و چراش شروع شد. خیال می کنید بار امانتی که کوه از تحملش گریخت و آدم قبولش کرد چه بود؟ آدم زندگی چهارپایی را توی بهشت گذاشت و رفت به دنیای پر از چون و چرای عقل و وظیفه، به دنیای پر از هول و هراس بشریت.

#جلال_آل_احمد
"نون والقلم"
فرقی میان این حکومت و آن حکومت نمی‌بینم.

ما اصلاً زندگی بشری نمی‌‌کنیم. زندگی ما زندگی نباتی است. درست مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت می‌نشیند به انتظار بهار، تا برگ دربیاورد. بعد به انتظار تابستان، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران، بعد به انتظار کود، و همین‌جور؛ همه‌اش به انتظارِ تحولات.


#نون_و_القلم
#جلال_آل_احمد
فرقی میان این حکومت و آن حکومت نمی ‌بینم.

ما اصلاً زندگی بشری نمی‌ کنیم. زندگی ما زندگی نباتی است. درست مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت می ‌نشیند به انتظار بهار ، تا برگ در بیاورد. بعد به انتظار تابستان ، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران ، بعد به انتظار کود ، و همین جور؛ همه ‌اش به انتظار تحولات ...

#جلال_آل_احمد / نون و القلم
#زادروز
فرقی میان این حکومت و آن حکومت نمی ‌بینم.

ما اصلاً زندگی بشری نمی‌ کنیم. زندگی ما زندگی نباتی است. درست مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت می ‌نشیند به انتظار بهار ، تا برگ در بیاورد. بعد به انتظار تابستان ، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران ، بعد به انتظار کود ، و همین جور؛ همه ‌اش به انتظار تحولات ...

#جلال_آل_احمد / نون و القلم
#زادروز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#جلال_آل_احمد
#سیمین_دانشور
#پریسا_عشقی

مستند «خانه‌ی سیمین و جلال»

تهیه کننده پریسا عشقی
هر چقدر ما ایرانی‌ها شلنگ قلیان به دست داریم این غربی‌ها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است ... ما چوب حماقت‌مان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!

#جلال_آل_احمد
توی بهشت هم اگر بی رضایت خودت بروی برایت بدل می‌شود به جهنم.
چرا روزگار را به خودت سخت می‌کنی، آقا معلم؟ اگر دل ببندی، هر خراباتی یک بهشت است."

📗 #نفرین_زمین
#جلال_آل_احمد
هر چقدر ما ایرانی‌ها شلنگِ قلیان به دست داریم ، این غربی‌ها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است !
ما چوب حماقتمان را می‌خوریم ،
آن‌ها نان لیاقتشان را !

#جلال_آل_احمد
.

#زندگینامه

#جلال_آل_احمد در محله پاچنار تهران زاده شد و پدرش روحانی بود. نام خانوادگی او در شناسنامه «سادات آل احمد» است.

#تحصیلات

جلال پس از پایان دوره دبستان در دوره شبانه دبیرستان دارالفنون به تحصیل ادامه داد و به کارهایی از قبیل تعمیر ساعت، سیم‌کشی و چرم‌فروشی می‌پرداخت. در ۱۳۲۲ش دوره دبیرستان را به پایان برد و به خواست پدر، برای تحصیل در حوزه علمیه، به نجف سفر کرد، ولی چند ماه بعد بازگشت و در گروه ادبیات دانشسرای عالی مشغول تحصیل شد. او در ۱۳۲۵ش دوره دانشسرای عالی را به پایان برد.

#فعالیت_آموزشی_و_علمی

پس از پایان تحصیل، در مدارس تهران معلّم شد. سپس چندی در «مؤسسه تحقیقات اجتماعی»، وابسته به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کار کرد و چندی نیز در دانشسرای عالی، دانشسرای مامازان، دانشکده علوم تربیتی و هنرسرای عالی نارمک به تدریس ادبیات پرداخت.

جلال در سال ۱۳۴۱ش از سوی وزارت فرهنگ، برای مطالعه در زمینه نشر کتب درسی، به اروپا سفر کرد و در تابستان همین سال در هفتمین کنگره بین‌المللی مردم‌شناسی در اتحاد شوروی شرکت کرد. او تابستان سال بعد، به دعوت سمینار بین المللی ادبی سیاسی دانشگاه هاروارد به آمریکا رفت.

جلال به مسافرت علاقه داشت. او مدتی به گردش در گوشه و کنار کشور پرداخت و مشاهدات خود را در دفاتری زیر عنوان اورازان، تات‌نشین‌های بلوک(بوئین) زهرا و جزیره خارک، درّ یتیم خلیج فارس به نگارش درآورد.

او در فروردین ۱۳۴۳ش به حج رفت و شرح سفر حج خود را نگاشت که با عنوان خسی در میقات چندین بار چاپ شده است. این شرح نشان می‌دهد که عواطف مذهبی که نویسنده از کودکی با آن خو گرفته بوده، در طی مراسم حج، بار دیگر در او زنده شده است.

جلال آل احمد در ۱۳۲۸ش با سیمین دانشور ازدواج کرد، اما هرگز فرزندی نداشت.
گاهی چنان آرام و آهسته در مرداب ابتذال فرو میروی و آن گنداب چنان عادتت میشود که حتی دیگر نه میخواهی و نه میتوانی فریاد بزنی !

#جلال_آل_احمد

2 آذر زادروز زنده یاد جلال آل احمد
هر چقدر ما ایرانی‌ها
شلنگ قلیان به دست داریم
این غربی‌ها کتاب در دست دارند
و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است
ما چوب حماقت‌مان را میخوریم
آنها نان
لیاقتشان را ...!

#جلال_آل_احمد
    توی بهشت هم اگر بی‌رضایت خودت 
     بروی برایت بدل می‌شود به جهنم.

چرا روزگار را به خودت سخت می‌کنی،
"                   آقا معلم؟

         اگر دل ببندی، هر خراباتی
             یک بهشت است  ...

               #جلال آل احمد
‍ تهمت مثلِ ذغال است.
اگر نسوزاند.; سیاه می کند

#جلال_آل_احمد

۱۱ آذر زادروز  جلال آل احمد 

سیدجلال‌الدین سادات آل احمد روشنفکر سوسیالیست،نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی بود. وی همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت.

جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به‌دنیا آمد. وی پسرعموی سید محمود طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سیداحمد طالقانی، به او اجازهٔ درس‌خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.

جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در ۴۵ سالگی در اَسالِم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی به‌سرعت تشییع و به‌خاک سپرده شد.