شبِ چله یا شبِ یلدا و خُره روز یا خرم روز:
این شب را شب زایش مهر یا میترا دانند که به یادگار آن را جشن گیرند و شبی بوده که چشم به راه زاده شدن مهر یا خورشید بودهاند شبی که آن را درازتر از دیگر شبها دانسته و با شب زنده داری به جنگ تاریکی می رفتند و چشم به راه روز و دمیدن آفتاب یا زایش خورشید می شدند که به آن خُره روز یا خرم روز می گفته اند.ایرانیان دو شب را شب چله می نامیدند یکی کوچک و دیگری بزرگ و چون تا جشن نوروز ۹۰ روز مانده بوده جشن خرم روز را نود روز نیز می گفتند. (آثار الباقیه: ۲۲۵) چلهٔ بزرگ؛ چهل روز از روزهای زمستان که آغاز آن برابر یکم دی ماه ،(هفتم دی ماه جلالی) و پایانش دهم بهمن ماه (شانزدهم دی ماه جلالی) است.
-چله ٔ زمستان ؛ همان چله ٔ بزرگ است و گاه در گفتار مردم ، کنایه از سرمای سخت باشد. چله ٔ زمستون.
- چله ٔ کوچک؛ در گفتار ، بیست روز از فصل زمستان، بدین ترتیب که بیست روزه ٔ زمستان ، از دهم بهمن ماه (هفدهم بهمن ماه جلالی)آغاز شود و در پایان بهمن ماه (پنجم اسفند ماه جلالی) به پایان رسد. ناگفته نماند که در تابستان نیز چله بزرگ و کوچک نیز داریم. این روزها را ایرانیان از آن روی گرامی میداشتند که با داشتن حساب روزها کشاورزی و دامداری مینمودند. مردمان آریایی از هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن زایشِ آفتاب را در روز نخستِ دی می گرفتند، به ویژه ژرمنی ها اینچنین میکردند و آن ماه را ماهِ خدا می دانستند. دانشمند ایرانی ابوریحان در آثار الباقیه ص ۲۲۵ روز نخستِ دی را خور روز نامیده همچنین در کتاب قانون مسعودی که نسخه ایست دست نویس در موزه لندن آن را خرم روز نوشته است.(گاهشماری: ۵۸)این شب را شب زایشِ عیسی پیامبر نیز دانند.(ثمارالقلوب: ۴۷۸) در فرهنگ سریانی به انگلیسی،pyne_smith یلدا با Noel برابری شده است.خود یلدا سریانی است و رومی ها آن را Natalis گویند که همان تولد و زایش است.این واژه را مسیحیانِ سریانی به ایران آوردند و ماندگار شد.از کهن تا امروز همه ترسایان جهان این روزها را جشن گیرند و شادان هستند چون آن را روز زایش میترا و مهر یا مسیحای نجات بخش یا سوشیانت زردشتی است و بیشتر آیین های آنان گرفته از آیین مهر است.این شب و این روز در سروده های بزرگان با دید های گوناگون آمده است.
حافظ که این شب را شبی بلند دانسته و از جور آن گله داشته و چشم به راه زایش خورشید بوده:
صحبتِ حکّام، ظلمتِ شبِ يلدا است
نور ز خورشيد خواه بو که برآيد.(دیوان،انجوی: ۵۴)
گفتمش سلسلهی زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از شب یلدا می کرد(دیوان،نایینی و نذیراحمد: ۲۴۲)
سعدی:
هنوز با همه دردم اميد درمان است
که آخری بود آخر شبان يلدا را(غزل ها،غزل۵۷۵: ۲۵۸)
خاقانی:
گر آن کیخسروِ ایرانِ نور است
چرا بیژن شد این در چاهِ یلدا(دیوان،چامه ۸: ۴۱)
عنصری بلخی:
چون حلقه ربايند به نيزه، تو به نيزه
خال از رخ زنگی بربايی شب يلدا(دیوان: ۳۲۵)
مسعود سعد سلمان:
کرده خورشيد صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب يلدا(دیوان: ۴۰)
ناصرخسرو قبادیانی:
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا(دیوان،قصاید: ۱۱۹)
امير معزی:
ايزد دادار، مهر و کين تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومن
زانکه به کينت بود تفاخر ترسا(دیوان: ۴۱)
سنایی غزنوی:
به صاحبدولتی پيوند اگر نامی همی جويی
که از يک چاکری عيسی چنان معروف شد يلدا(دیوان: ۵۵)
ناگفته نماند در شعر سنایی یلدا به دو چَم آمده یکی شب یلدا و دیگری به گفتهی حسین خلفِ تبریزی در برهان قاطع و فرهنگ فرنودسار و فرهنگ مجمع الفرس یلدا نام یکی از یاران عیسی بوده است.
#چله_کوچک #خرم_روز #یلدا #خره_روز #چله_بزرگ #شب_چله
این شب را شب زایش مهر یا میترا دانند که به یادگار آن را جشن گیرند و شبی بوده که چشم به راه زاده شدن مهر یا خورشید بودهاند شبی که آن را درازتر از دیگر شبها دانسته و با شب زنده داری به جنگ تاریکی می رفتند و چشم به راه روز و دمیدن آفتاب یا زایش خورشید می شدند که به آن خُره روز یا خرم روز می گفته اند.ایرانیان دو شب را شب چله می نامیدند یکی کوچک و دیگری بزرگ و چون تا جشن نوروز ۹۰ روز مانده بوده جشن خرم روز را نود روز نیز می گفتند. (آثار الباقیه: ۲۲۵) چلهٔ بزرگ؛ چهل روز از روزهای زمستان که آغاز آن برابر یکم دی ماه ،(هفتم دی ماه جلالی) و پایانش دهم بهمن ماه (شانزدهم دی ماه جلالی) است.
-چله ٔ زمستان ؛ همان چله ٔ بزرگ است و گاه در گفتار مردم ، کنایه از سرمای سخت باشد. چله ٔ زمستون.
- چله ٔ کوچک؛ در گفتار ، بیست روز از فصل زمستان، بدین ترتیب که بیست روزه ٔ زمستان ، از دهم بهمن ماه (هفدهم بهمن ماه جلالی)آغاز شود و در پایان بهمن ماه (پنجم اسفند ماه جلالی) به پایان رسد. ناگفته نماند که در تابستان نیز چله بزرگ و کوچک نیز داریم. این روزها را ایرانیان از آن روی گرامی میداشتند که با داشتن حساب روزها کشاورزی و دامداری مینمودند. مردمان آریایی از هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن زایشِ آفتاب را در روز نخستِ دی می گرفتند، به ویژه ژرمنی ها اینچنین میکردند و آن ماه را ماهِ خدا می دانستند. دانشمند ایرانی ابوریحان در آثار الباقیه ص ۲۲۵ روز نخستِ دی را خور روز نامیده همچنین در کتاب قانون مسعودی که نسخه ایست دست نویس در موزه لندن آن را خرم روز نوشته است.(گاهشماری: ۵۸)این شب را شب زایشِ عیسی پیامبر نیز دانند.(ثمارالقلوب: ۴۷۸) در فرهنگ سریانی به انگلیسی،pyne_smith یلدا با Noel برابری شده است.خود یلدا سریانی است و رومی ها آن را Natalis گویند که همان تولد و زایش است.این واژه را مسیحیانِ سریانی به ایران آوردند و ماندگار شد.از کهن تا امروز همه ترسایان جهان این روزها را جشن گیرند و شادان هستند چون آن را روز زایش میترا و مهر یا مسیحای نجات بخش یا سوشیانت زردشتی است و بیشتر آیین های آنان گرفته از آیین مهر است.این شب و این روز در سروده های بزرگان با دید های گوناگون آمده است.
حافظ که این شب را شبی بلند دانسته و از جور آن گله داشته و چشم به راه زایش خورشید بوده:
صحبتِ حکّام، ظلمتِ شبِ يلدا است
نور ز خورشيد خواه بو که برآيد.(دیوان،انجوی: ۵۴)
گفتمش سلسلهی زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از شب یلدا می کرد(دیوان،نایینی و نذیراحمد: ۲۴۲)
سعدی:
هنوز با همه دردم اميد درمان است
که آخری بود آخر شبان يلدا را(غزل ها،غزل۵۷۵: ۲۵۸)
خاقانی:
گر آن کیخسروِ ایرانِ نور است
چرا بیژن شد این در چاهِ یلدا(دیوان،چامه ۸: ۴۱)
عنصری بلخی:
چون حلقه ربايند به نيزه، تو به نيزه
خال از رخ زنگی بربايی شب يلدا(دیوان: ۳۲۵)
مسعود سعد سلمان:
کرده خورشيد صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب يلدا(دیوان: ۴۰)
ناصرخسرو قبادیانی:
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا(دیوان،قصاید: ۱۱۹)
امير معزی:
ايزد دادار، مهر و کين تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومن
زانکه به کينت بود تفاخر ترسا(دیوان: ۴۱)
سنایی غزنوی:
به صاحبدولتی پيوند اگر نامی همی جويی
که از يک چاکری عيسی چنان معروف شد يلدا(دیوان: ۵۵)
ناگفته نماند در شعر سنایی یلدا به دو چَم آمده یکی شب یلدا و دیگری به گفتهی حسین خلفِ تبریزی در برهان قاطع و فرهنگ فرنودسار و فرهنگ مجمع الفرس یلدا نام یکی از یاران عیسی بوده است.
#چله_کوچک #خرم_روز #یلدا #خره_روز #چله_بزرگ #شب_چله
شِکَمبِهشورون
در اراک آخرین روزِ پاییز را که کوتاهترین روزهای پاییز است، "شِکَمبِهشورون" (šekambê šurun ،شکمبه شوران) میگویند، در زمانِ قدیم خانوادهای روزِ آخرِ پاییز شکمبهای خریده بود. زنِ خانه صبحِ زود میرود لبِ نَهر تا شکمبه را بشوید. همین که شکمبه را میشوید و میآید خانه، شب میشود. اهلِ خانه میگویند شام چی داریم؟ بانوی خانه میگوید: "چیزی نداریم امروز، امروز شکمبهشورون بوده و کوتاهترین روزِ پاییز بوده است، نرسیدم غذا درست کنم."
از آن روز به این سبب به آخرِ پاییز "شکمبهشورون" میگویند و آخرین روزِ پاییز شبِ چله یا شبِ یلدا و بلندترین شبِ سال است.
#یلدا #پاییز #شبچله #شکمبهشورون #اراک
جشنها و آداب و معتقداتِ زمستان؛ سیّدابوالقاسم انجوی شیرازی؛ امیرکبیر؛ ۱۳۸۹؛ ج۱: ۴۱تا۴۲.
در اراک آخرین روزِ پاییز را که کوتاهترین روزهای پاییز است، "شِکَمبِهشورون" (šekambê šurun ،شکمبه شوران) میگویند، در زمانِ قدیم خانوادهای روزِ آخرِ پاییز شکمبهای خریده بود. زنِ خانه صبحِ زود میرود لبِ نَهر تا شکمبه را بشوید. همین که شکمبه را میشوید و میآید خانه، شب میشود. اهلِ خانه میگویند شام چی داریم؟ بانوی خانه میگوید: "چیزی نداریم امروز، امروز شکمبهشورون بوده و کوتاهترین روزِ پاییز بوده است، نرسیدم غذا درست کنم."
از آن روز به این سبب به آخرِ پاییز "شکمبهشورون" میگویند و آخرین روزِ پاییز شبِ چله یا شبِ یلدا و بلندترین شبِ سال است.
#یلدا #پاییز #شبچله #شکمبهشورون #اراک
جشنها و آداب و معتقداتِ زمستان؛ سیّدابوالقاسم انجوی شیرازی؛ امیرکبیر؛ ۱۳۸۹؛ ج۱: ۴۱تا۴۲.
"یلدا" می رسد تا با نفس هایِ زمستانی و سردش ،
آدم ها را برایِ گرم شدن ،
به هم نزدیک کند ،
که کینه ها را بشوید
و دل ها را صاف تر از همیشه کند .
و چه می چسبد
نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ ،
در شبی سرد و برفی ،
وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات
کنارت نشسته اند و با تماشا
و همصحبتیِ شان ، عشق می کنی.
وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه ،
یک عمر خاطره ی خوب برایِ
روزهای دلگیری ات پسانداز می کنی
و هرکجا که تنها و بی پناه شدی ،
یادت می افتد ؛ تو کسانی را داری
که به اندازه ی تمامِ دانه هایِ برف ،
برایت آرزوهایِ خوب دارند ،
و دلگرم می شوی به
حمایتِ آنهایی که دورند
و از هرچه نزدیک است ،
به تو نزدیک تر ...
فرا رسیدن #یلدا مبارک❤️
آدم ها را برایِ گرم شدن ،
به هم نزدیک کند ،
که کینه ها را بشوید
و دل ها را صاف تر از همیشه کند .
و چه می چسبد
نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ ،
در شبی سرد و برفی ،
وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات
کنارت نشسته اند و با تماشا
و همصحبتیِ شان ، عشق می کنی.
وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه ،
یک عمر خاطره ی خوب برایِ
روزهای دلگیری ات پسانداز می کنی
و هرکجا که تنها و بی پناه شدی ،
یادت می افتد ؛ تو کسانی را داری
که به اندازه ی تمامِ دانه هایِ برف ،
برایت آرزوهایِ خوب دارند ،
و دلگرم می شوی به
حمایتِ آنهایی که دورند
و از هرچه نزدیک است ،
به تو نزدیک تر ...
فرا رسیدن #یلدا مبارک❤️
#یلدا
#حافظ
ای خرَّم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده ، گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطهٔ دهان تو باشد مدار عمر
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
بی عمر زندهام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر؟
حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
#حافظ
ای خرَّم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده ، گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطهٔ دهان تو باشد مدار عمر
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
بی عمر زندهام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر؟
حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
"ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب #یلدا به درازی مشهور"
#عبید_زاکانی
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب #یلدا به درازی مشهور"
#عبید_زاکانی
"مهرهٔ مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب #یلدا بنمود"
شاهد مهوش طبعش بشکر گفتاری
ای بسا شور که از لعل شکر خا بنمود
#خواجوی_کرمانی
ماه من طلعت صبح از شب #یلدا بنمود"
شاهد مهوش طبعش بشکر گفتاری
ای بسا شور که از لعل شکر خا بنمود
#خواجوی_کرمانی
#یلدا_در_اشعار_شاعران
#سعدی: روز رویش چون برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست.
#حافظ: صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جو بو که بر آید
#اوحدی_مراغهای: شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
#سنایی: به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
#سعدی: باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#خواجوی_کرمانی: مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
#عبید_زاکانی: با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
.#سلمان_ساوجی :شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمیبینم، خود این شبهای یلدا را
#فیض_کاشانی: چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
#وحشی_بافقی:شام هجران تو تشریف به هرجا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
#عرفی_شیرازی: آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن.
صد شب یلداست در هر گوشهٔ زندان مرا
#فروغی_بسطامی:من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
#خواجوی_کرمانی:. هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک.
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#سعدی:هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#امیر_خسرو_دهلوی: بر رخ تو کآفت جان من است
از شب یلدا سپه آوردهای!
#قاآنی: بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
#پروین_اعتصامی:دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
#عطار: چو درد من سری پیدا ندارد
شب یلدای من فردا ندارد
#اقبال_لاهوری:چشم جانرا سرمه اش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#امیر_خسرو_دهلوی:
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
#سعدی: روز رویش چون برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست.
#حافظ: صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جو بو که بر آید
#اوحدی_مراغهای: شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
#سنایی: به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
#سعدی: باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#خواجوی_کرمانی: مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
#عبید_زاکانی: با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
.#سلمان_ساوجی :شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمیبینم، خود این شبهای یلدا را
#فیض_کاشانی: چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
#وحشی_بافقی:شام هجران تو تشریف به هرجا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
#عرفی_شیرازی: آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن.
صد شب یلداست در هر گوشهٔ زندان مرا
#فروغی_بسطامی:من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
#خواجوی_کرمانی:. هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک.
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#سعدی:هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#امیر_خسرو_دهلوی: بر رخ تو کآفت جان من است
از شب یلدا سپه آوردهای!
#قاآنی: بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
#پروین_اعتصامی:دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
#عطار: چو درد من سری پیدا ندارد
شب یلدای من فردا ندارد
#اقبال_لاهوری:چشم جانرا سرمه اش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#امیر_خسرو_دهلوی:
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
دلبران اخترند و تو ماهی
نیکوان لشکرند و تو شاهی
چند گویی دلت چگونه بُوَد؟
تو درون دلی خود آگاهی
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی...
#قاآنی_شیرازی
#یلدا
نیکوان لشکرند و تو شاهی
چند گویی دلت چگونه بُوَد؟
تو درون دلی خود آگاهی
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی...
#قاآنی_شیرازی
#یلدا
با تاسف به اطلاع همگان میرسانم که به دلایل پارهای مشکلات در آلمان انتقال پدرم به ایران تعویق افتاده است.
#یلدا_ابتهاج
#یلدا_ابتهاج
"مفهوم شب #یلدا"
یلدا از دو بخش "یل" به اضافه "دا" تشکیل شده است؛
« یل + دا = یلدا »
در زبان لری که از بازمانده های زبان
هخامنشیان است.
"یل" را به معنای بزرگ دانند و به مادر "دا " گویند.
هخامنشیان اعتقاد داشتند که شب اول زمستان دانه های گیاهان در زیر خاک جوانه میزنند و شروع به روییدن میکنند و به همین سبب اولین ماه زمستان را دی می گویند!
پس یلدا به معنی رویش و زایش است
یلدا = رویش بزرگ
🎈❄️یلداتون پیشاپیش مبارک❄️🎈🍉⚘
یلدا از دو بخش "یل" به اضافه "دا" تشکیل شده است؛
« یل + دا = یلدا »
در زبان لری که از بازمانده های زبان
هخامنشیان است.
"یل" را به معنای بزرگ دانند و به مادر "دا " گویند.
هخامنشیان اعتقاد داشتند که شب اول زمستان دانه های گیاهان در زیر خاک جوانه میزنند و شروع به روییدن میکنند و به همین سبب اولین ماه زمستان را دی می گویند!
پس یلدا به معنی رویش و زایش است
یلدا = رویش بزرگ
🎈❄️یلداتون پیشاپیش مبارک❄️🎈🍉⚘
شب یلدا در شیراز :
#یلدا_شیراز_آداب
شیرازی ها به شب یلدا شب چله میگویند و در این شب که طولانیترین شب سال است مراسمی خاص دارند، شیرازیها زمستان را بدین ترتیب قسمت می کنند:
از اول دی تا دهم بهمن را چله بزرگ از دهم بهمن تا اول اسفند را چله کوچک و از اول اسفند تا آخر اسفند را چله پیرزن میگویند. همچنین چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را (چهار چهار) میگویند که اوج سرما را دراین 8 روز میبینیم .
در شیراز در شب چله چه چیزهایی میخورند؟
آدمی را در شیراز دارای دو طبع میدانند حرارتی و رطوبتی که بدان گرم مزاج و سرد مزاج میگویند.
معمولا در شب چله سرد مزاج ها اگر بخواهند طبعشان برگردد باید چیزهای گرم بخورند، گرم مزاج ها هم باید برعکس چیزهای سرد بخورند.
در شب چله خوردن ارده شیره، ارده و خرما و رنگینک رواج کاملی دارد این خوراکها همه گرم هستند.
خوردن آجیل شیرین در شب چله:
خوردن آجیل شیرین متداول است آجیل شیرین مخلوطی است از انجیر - قصبک -نخودچی کشمش- توت خشک - مویز - مغز بادام- مغز گردو - قیصی- شکرپنیر - خرک- برنجک و برگه هلو . بساط میوه های فصل هم پهن است.
حکیم سوری میگوید:
میوه های شب یلدای تو بس خوشمزه بود
از همه خوشمزه تر هندونه و خربزه بود
خوردن هندوانه در شب یلدا در گستره ایران اسلامی بین خانوادهها رواج دارد. در شیراز هم در شب چله شیرازی ها حتما هندوانه رامی خورند.
در شب چله در شیراز چه مراسمی دارند؟
تفال به دیوان حضرت حافظ
گرفتن فال کلوک (کوزه)
گفتن قصه و متلک
فال کلوک در شیراز:
در شب چله بعضی از خانوادهها فال کلوک میگیرند کلوک کوزههای دهن گشادی است که در آن روغن شیره، رب انار و یا ترشی میریزند. روی کوزه بالعابی سبز پوشیده شده است.
این فال ویژه خانم ها است، رسم است که کلوکی به میان مجلس آورده وهر یک از زنان نشانهای درکلوک میاندازند، آنگاه دختر بچهای جلوآمده دست درکلوک کرده یکی از اشیاء داخل کلوک را بیرون میآورد و به دیگران نشان میدهد.
سپس زنی باسواد ترانههای محلی را میخواند و هرکسی از ترانه مخصوص به خودش نتیجهای میگیرد، به جای ترانههای محلی بعضی از اشعار حافظ استفاده میکنند.
خوشا امشو که مهمون شمایم
کبوتر وار در بوم شمایم
ترشرویی مکن بر روی مهمون
خدا دوند که فرداشو کجایم
#یلدا_شیراز_آداب
شیرازی ها به شب یلدا شب چله میگویند و در این شب که طولانیترین شب سال است مراسمی خاص دارند، شیرازیها زمستان را بدین ترتیب قسمت می کنند:
از اول دی تا دهم بهمن را چله بزرگ از دهم بهمن تا اول اسفند را چله کوچک و از اول اسفند تا آخر اسفند را چله پیرزن میگویند. همچنین چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را (چهار چهار) میگویند که اوج سرما را دراین 8 روز میبینیم .
در شیراز در شب چله چه چیزهایی میخورند؟
آدمی را در شیراز دارای دو طبع میدانند حرارتی و رطوبتی که بدان گرم مزاج و سرد مزاج میگویند.
معمولا در شب چله سرد مزاج ها اگر بخواهند طبعشان برگردد باید چیزهای گرم بخورند، گرم مزاج ها هم باید برعکس چیزهای سرد بخورند.
در شب چله خوردن ارده شیره، ارده و خرما و رنگینک رواج کاملی دارد این خوراکها همه گرم هستند.
خوردن آجیل شیرین در شب چله:
خوردن آجیل شیرین متداول است آجیل شیرین مخلوطی است از انجیر - قصبک -نخودچی کشمش- توت خشک - مویز - مغز بادام- مغز گردو - قیصی- شکرپنیر - خرک- برنجک و برگه هلو . بساط میوه های فصل هم پهن است.
حکیم سوری میگوید:
میوه های شب یلدای تو بس خوشمزه بود
از همه خوشمزه تر هندونه و خربزه بود
خوردن هندوانه در شب یلدا در گستره ایران اسلامی بین خانوادهها رواج دارد. در شیراز هم در شب چله شیرازی ها حتما هندوانه رامی خورند.
در شب چله در شیراز چه مراسمی دارند؟
تفال به دیوان حضرت حافظ
گرفتن فال کلوک (کوزه)
گفتن قصه و متلک
فال کلوک در شیراز:
در شب چله بعضی از خانوادهها فال کلوک میگیرند کلوک کوزههای دهن گشادی است که در آن روغن شیره، رب انار و یا ترشی میریزند. روی کوزه بالعابی سبز پوشیده شده است.
این فال ویژه خانم ها است، رسم است که کلوکی به میان مجلس آورده وهر یک از زنان نشانهای درکلوک میاندازند، آنگاه دختر بچهای جلوآمده دست درکلوک کرده یکی از اشیاء داخل کلوک را بیرون میآورد و به دیگران نشان میدهد.
سپس زنی باسواد ترانههای محلی را میخواند و هرکسی از ترانه مخصوص به خودش نتیجهای میگیرد، به جای ترانههای محلی بعضی از اشعار حافظ استفاده میکنند.
خوشا امشو که مهمون شمایم
کبوتر وار در بوم شمایم
ترشرویی مکن بر روی مهمون
خدا دوند که فرداشو کجایم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یلدا و عاشقانه های سعدی
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان #یلدا را
#دکتر_رشید_کاکاوند
#کتاب_باز
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان #یلدا را
#دکتر_رشید_کاکاوند
#کتاب_باز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه میپراکند
شب را به دوش میبرد
همراه عطر عنبر و سارا...
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمهی آب
میگذشت
با اختران به نجوا...
همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
میگذشت
پشت دریچهها
چشم جهانیان به تماشا...
میرفت با شکوهتر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا:
#یلدا
#فریدون_مشیری
بر شانه میپراکند
شب را به دوش میبرد
همراه عطر عنبر و سارا...
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمهی آب
میگذشت
با اختران به نجوا...
همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
میگذشت
پشت دریچهها
چشم جهانیان به تماشا...
میرفت با شکوهتر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا:
#یلدا
#فریدون_مشیری