معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
 از سیمین بهبهانی جرأت را، 
 از احمد شاملو و شعرش به کار گرفتن ابعاد لایتناهی، 
از عباس کیارستمی ریتم در نقاشی را ،
 از محمود دولت آبادی فضاسازی و خلاصه گویی، 
از فریدون مشیری دوستی و رفاقت به معنای اخص کلمه، 
از فروغ فرخزاد شفافیتِ شکننده‌ی واژه ها، 
از سهراب سپهری فروتنی و خلاصه زیستن،
 از شفیعی کدکنی روانکاوی مردمان، از احمد محمود سادگی و صفا، 
از اخوان ثالث نیاز به زیبایی و زیبا زیستن را،
 و از پدرم عشق به ایران زمین را سرمشق و هدف زندگیم قرار دادم.

#ایران_درودی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆

راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

#حافظ

* #بانوی نور وعشق #ایران_درّودی
نخستین‌بار كه عشق به سراغم آمد ادعای مالكیت جهان را كردم و همه‌چیز و همه‌كس را متعلق به خود دانستم، امروز كه تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست، تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام میكنم. آری این است نظام عشق: "هیچكس نبودن".

✍🏽 #ایران_درودی
📕 در فاصله ی دو نقطه
امروز حس میکنم چیزی به زندگی بدهکار نیستم؛ چرا که بهترین و سخت‌ترین لحظات را لحظه به لحظه و به تمامی زندگی کرده‌ام.

زندگی درد را به من شناساند عشق را به من آموخت، شور و شیدایی خلاقیت را به من داد. و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختی به اندازهٔ عشقی است که ایثار می‌کند.

📕 در فاصله‌ دونقطه
#ایران_درودی


#زادروز_ایران_درودی... درّودی
(متولد ۱۱ شهریور ۱۳۱۵، دررود، نیشابور)
نقاش، نویسنده و کارگردان ایرانی
#شاملو و #ایران_درودی

احمد شاملو در سال ۱۳۵۱ با مخاطب قرار دادن خانم درودی این شعر زیبا را سروده است:

به #ایران_درودی

"پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزه‌ی برگ‌ها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایه‌یی
رمه‌یی
که شبان‌اش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مه‌آلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ می‌کشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.

سکوتِ آب
می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!

عصرِ مرا
در منحنی‌ تازیانه به نیش‌خطِ رنج؛
همسایه‌ی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیده‌اند و فروخته.

تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ـ آزادی!

ما نگفتیم
تو تصویرش کن!"

۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱