در این عالَم جهت نظاره آمده بودم؛
و هر سخنی میشنیدم،
بیحرف سین و خا و نون.
کلامی،
بیکاف و لام، الف و میم.
و از این جانب سخنها میشنیدم.
میگفتم:
که ای سخنِ بیحرف اگر تو سخنی پس اینها چیست؟
گفت:
نزد من بازیچه.
گفتم:
پس مرا به بازیچه فرستادی؟
گفت:
نی، تو خواستی.
خواست تو که تو را خانه باشد در آب و گِل و من ندانم و نبینم.
اکنون هر سخنی میشنیدم و نظاره میکردم و مرتبۀ هر سخنی.
#مقالات
شمس_الحق_تبریزی
و هر سخنی میشنیدم،
بیحرف سین و خا و نون.
کلامی،
بیکاف و لام، الف و میم.
و از این جانب سخنها میشنیدم.
میگفتم:
که ای سخنِ بیحرف اگر تو سخنی پس اینها چیست؟
گفت:
نزد من بازیچه.
گفتم:
پس مرا به بازیچه فرستادی؟
گفت:
نی، تو خواستی.
خواست تو که تو را خانه باشد در آب و گِل و من ندانم و نبینم.
اکنون هر سخنی میشنیدم و نظاره میکردم و مرتبۀ هر سخنی.
#مقالات
شمس_الحق_تبریزی
عالم آینه است:
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
#مقالات مولانا فیه مافیه
#فیه_ما_فیه
#مولانا
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
#مقالات مولانا فیه مافیه
#فیه_ما_فیه
#مولانا
عالم آینه است:
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
#مقالات مولانا فیه مافیه
#فیه_ما_فیه
#مولانا
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
#مقالات مولانا فیه مافیه
#فیه_ما_فیه
#مولانا
هر که را خلق و خوی فراخ دیدی،
و سخن گشاده،
و فراخ حوصله، که دعای خیر همه عالم کند،
که از سخن او، تو را گشاد دل حاصل میشود،
و این عالم و تنگی او بر تو فراموش میشود ...
آن فرشته است و بهشتی؛
و آنکه اندر او و اندر سخن او قبضی میبینی و تنگی و سردی، آن شیطان است و دوزخی؛
که افسون خواند در گوشت که ابرو پُرگره داری
نگفتم با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟
#مقالات_شمس
و سخن گشاده،
و فراخ حوصله، که دعای خیر همه عالم کند،
که از سخن او، تو را گشاد دل حاصل میشود،
و این عالم و تنگی او بر تو فراموش میشود ...
آن فرشته است و بهشتی؛
و آنکه اندر او و اندر سخن او قبضی میبینی و تنگی و سردی، آن شیطان است و دوزخی؛
که افسون خواند در گوشت که ابرو پُرگره داری
نگفتم با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟
#مقالات_شمس
متابعتِ محمّد آن است که او به معراج رفت، تو هم بر بروی در پیِ او.
#مقالات شمس تبریزی
ملولان همه رفتند، در خانه ببندید!
بر آن عقلِ ملولانه همه جمع بخندید!
به معراج برآیید چو از آلِ رسولاید
رُخِ ماه ببوسید چو بر بامِ بلندید
چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟!
چو او چست و ظریفست، شما چون هَلَپَندید؟
#مولانا
.
ای نادره مهمانِ ما،
بُردی قَرار از جانِ ما
آخِر کجا میخوانیاَم،
گفتا بُرون از جان و جا
از پایِ این زندانیان،
بیرون کُنم بَنْدِ گِران
بر چَرخ بِنْهَم نردبان،
تا جان بَرآیَد بر عُلا...
مقالات شمس:
«اگر چنان توانی کردن که ما را سفر نباید کردن، جهت کار تو و جهتِ مصلحت تو، و کار هم بدین سفر که کردیم برآید، نیکو باشد. زیرا که من در معرض آن نیستم که تو را سفر فرمایم. من بر خود نهم رنج سفر را جهت صلاح کار شما. زیرا فراق پزنده است. در فراق گفته میشود که آنقدر امر و نهی چه بود، چرا نکردم؟ آن سهل چیزی بود در برابر این مشقت فراق...من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم. سفر من برای برآید کار توست. اگر نه مرا چه تفاوت؟ از روم تا به شام، در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الا آن است که البته فِراق پخته میکند و مهذب میکند.»
#مقالات_شمس
#مولانا #شمس_تبریزی
بُردی قَرار از جانِ ما
آخِر کجا میخوانیاَم،
گفتا بُرون از جان و جا
از پایِ این زندانیان،
بیرون کُنم بَنْدِ گِران
بر چَرخ بِنْهَم نردبان،
تا جان بَرآیَد بر عُلا...
مقالات شمس:
«اگر چنان توانی کردن که ما را سفر نباید کردن، جهت کار تو و جهتِ مصلحت تو، و کار هم بدین سفر که کردیم برآید، نیکو باشد. زیرا که من در معرض آن نیستم که تو را سفر فرمایم. من بر خود نهم رنج سفر را جهت صلاح کار شما. زیرا فراق پزنده است. در فراق گفته میشود که آنقدر امر و نهی چه بود، چرا نکردم؟ آن سهل چیزی بود در برابر این مشقت فراق...من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم. سفر من برای برآید کار توست. اگر نه مرا چه تفاوت؟ از روم تا به شام، در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الا آن است که البته فِراق پخته میکند و مهذب میکند.»
#مقالات_شمس
#مولانا #شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلل از این است
که خدا را به نظرِ محبت نمی نگرند،
به نظرِ علم می نگرند
و به نظرِ معرفت
و به نظرِ فلسفه!
نظرِ محبّت کارِ دیگر است.
#مقالات
#شمس_تبريزي
که خدا را به نظرِ محبت نمی نگرند،
به نظرِ علم می نگرند
و به نظرِ معرفت
و به نظرِ فلسفه!
نظرِ محبّت کارِ دیگر است.
#مقالات
#شمس_تبريزي