دل طاقت حیرانی دیدار ندارد
آیینه ما جوهر این کار ندارد
یک ذره وفا را به دوعالم نفروشیم
هرچند درین عهد خریدار ندارد
#صائب_تبريزي
آیینه ما جوهر این کار ندارد
یک ذره وفا را به دوعالم نفروشیم
هرچند درین عهد خریدار ندارد
#صائب_تبريزي
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم
پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم
#صائب_تبريزي
.
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم
پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم
#صائب_تبريزي
.
پشت بر دیوار حیرت همچو ساحل داده ام
روز وشب چون موج در زنجیر خایی نیستم
می توانم خاک پای عارف رومی شدن
در سخن هر چند عطار و سنایی نیستم
#صائب تبريزي
روز وشب چون موج در زنجیر خایی نیستم
می توانم خاک پای عارف رومی شدن
در سخن هر چند عطار و سنایی نیستم
#صائب تبريزي
به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي
اعتمادی نیست بر شیرازهٔ موج سراب
دل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگی
یک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاست
خرج بیش از دخل باشد در دیار زندگی
#صائب_تبريزي
دل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگی
یک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاست
خرج بیش از دخل باشد در دیار زندگی
#صائب_تبريزي
به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي
#شعر_شب
پای شکسته گرچه به جایی نمی رسد
آه شکستگان به اثر زود می رسد
#صائب_تبريزي
التماس دعا
شبتون بخیر
پای شکسته گرچه به جایی نمی رسد
آه شکستگان به اثر زود می رسد
#صائب_تبريزي
التماس دعا
شبتون بخیر
به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي
نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم
به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم
#صائب_تبريزي