معرفی عارفان
1.08K subscribers
32.5K photos
11.7K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کودکی‌ام را دوست داشتم
روزهایی که به جای دلم
سرِ زانوهایم زخم بود ...!

#حسین_پناهی
Mardom
Moein
برادری کنید و بگویید
به چه گناهی مرا از قرن آرام چهارم هجری،
به قرن پرتنش بیستم میلادی تبعید کرده اید؟
به چه گناهی؟
آیا کسی سلامی گفته است
که محکوم سکوت جوابش باشم؟

#حسین_پناهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میدونی همه ی اتفاقای بزرگ
از اونجایی شروع میشن که ذهن ما تموم میشه!!

#حسین_پناهی
ما راه می‌رفتیم
و زندگی نشستن بود
ما می‌دویدیم و
زندگی راه رفتن بود
ما می‌خوابیدیم
و زندگی دویدن بود
انسان
هیچ گاه
برای خود
مأمن خوبی نبوده است!

#حسین_پناهی
ما هیچ‌گاه
هم‌ دیگر را به تأمل نمی‌نگریم!
زیرا مجال نیست...

این‌ گونه است که عزیزترین کسانمان را
در چشم‌ به هم زدنی
به حوصله‌ٔ زمان
از یاد می‌بریم...

#حسین_پناهی
خورشید جاودانه می‌درخشد
در مدار خویش
ماییم که پا جای پایِ خود می‌نهیم
و #غروب می‌کنیم هر پسین
آن روشنای خاطر آشوب
در افق‌های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می‌کشاند؟

ای راز !
ای رمز !
ای همه روزهای عمرِ مرا اولین و آخرین ...!


#حسین_پناهی

لنگه های چوبی درب حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیرجیر میکنند
ولی خوش به حالشان که لنگهٔ همند…

#حسین_پناهی
‏ما كه از هر چیز ترسیدیم ،

‏سرِمان آمد ...!

‏بیا تمرین كنيم ،

‏كمی از خوشبختی بترسیم☺️☺️

‏⁧ #حسین_پناهی
بیوگرافی #حسین_پناهی
حسین پناهی دژکوه (زادهٔ ۱۳۳۵ (با محاسبه از روی DNA سال ۱۳۳۹) دژکوه – درگذشتهٔ ۱۳۸۳ تهران) شاعر،نویسنده، کارگردان و بازیگر ایرانی بود

زمینه فعالیت شعر، نویسندگی، بازیگری، کارگردانی
تولد۶ شهریور ۱۳۳۵ (با محاسبه از روی دی‌ان‌ای سال ۱۳۳۹)
بخش سوق، شهرستان کهگیلویه،ایران
والدین ماه کنیز، علی‌پناه پناهی مرگ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ (۴۸ ساله)تهران
محل زندگی تهران
مدفن سوق،کهگیلویه و بویر احمد،ایران
ملیت ایرانی
پیشه بازیگر،کارگردان،نویسنده،شاعر
سال‌های فعالیت۱۳۶۰ تا ۱۳۸۳
#فرزندان
#لیلا_پناهی
#آنا_پناهی
#سینا_پناهی

#زندگی

جوانی حسین پناهی در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد زاده شد. پس از اتمام تحصیل دربهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیت‌الله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسئله‌ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می‌آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده‌اش را باید تأمین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی‌رغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری ونمایشنامه‌نویسی را گذراند.

#دوران_حرفه‌ای

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه‌های خودش ساخت که مدت‌ها در محاق ماند.

با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می‌کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش‌های تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.

نمایش‌های دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می‌بارید و طنز تلخش بازیگر نقش‌های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود؛ و این شاعرانگی در ذره‌ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌است

وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ در سن ۴۸ سالگی درگذشت و در قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد) به وصیت خود ایشان به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شده است به خاک سپرده شد