#شیراز
به قلم زنده یاد استاد #محمد_بهمن_بیگی
در خانه نشسته ام و از پنجره اتاقم بیرون را می نگرم. باران دو شب پیش خاک ها را رفته و گردها را زدوده است.
نارنج ها و نارنگی های سرخ و زرد در میان برگ های سبز و خرم شعله می کشند.
هوا آنچنان زلال و شفاف است که می توانم سنگریزه های کوه روبرویم را بشمارم.
مدهوش هوای حیات بخش این شهرم. شهر نیست، یک پارچه بهشت است و بدون شک برای سجع و قافیه نبوده است که #شیراز را #جنت_طراز گفته اند.
#شیراز، زنان و دختران زیبا دارد ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است.
نه فقط #اردیبهشت شیراز آبروی بهشت را می برد بلکه همه ماه هایش چنین سودایی در سر دارند.
#شیراز فصل بندی های متداول سال ها را بر هم زده است. تقویمش با تقویم های دیگر فرق دارد . زمستان و تابستان نمی شناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگ پریده نیست.
آسمان #شیراز به رنگ های گوناگون در می آید،از نیلی سیر تا لاجوردی روشن، کبود شفاف و آبی کم رنگ.
ستاره های این آسمان همان ستاره های آسمان دیگرند ولی در این دیار فروغ و دلبری دیگری دارند.
آب و هوای #شیراز گل می پرورد، سرو آزاد می رویاند، گردو را در کنار لیمو می نشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و نارون می پیچد، بادام بن را در بهمن ماه به شکوفه می کشد و از همه این ها بالاتر، آتش زبانه کش ذوق را دامن می زند و در خاطرها شعر تر می انگیزد.
بیهوده نیست که این همه شاعر نغمه پرداز از خاک دلاویز این خطه بر می خیزد و در میان آنان، دو تن تا اوج قله های افسانه ای صعود می کنند، دو تن که فقط با یکدیگر رقابتی دارند و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب راه نمی دهند، دو پهلوان نامدار که یکی زمین را با همه پهناوری و دیگری آسمان را با همه بلندی فتح می کنند.
یکی از این دو تن با غزل های شورانگیز خود بر سریر سلطنت ملک سخن جای می گیرد. زبانی به نرمی حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پراشک به سراغ برگ های پژمرده می رود. با لبی مشتاق چهره درماندگان را می بوسد. با لحنی به مهربانی بوسه مادر احوال یتیمان را می پرسد، برای آزادی دربندان می کوشد. به زمین و دردمندان روی زمین وفادار می ماند و در طریق تسکین آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم می شود که کمتر می تواند گریزی بزند و از مردم دنیا جدا شود...
لیکن آن دیگر، بی پروا به این گرفتاری ها، بال و پر می گیرد، با شهپر نیرومندش قله های مه گرفته و ستاره های دور دست را پشت سر می گذارد، به اوج فلک می رسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سر هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است فرود می آورد. با مدعیان ظاهر پرست می ستیزد، پرده های ریب و ریا را می درد، پشمینه های آلوده را به آتش می کشد و آن گاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرح بخش عشق را سر می دهد و درهای آسمان را می گشاید...
#محمد_بهمن_بیگی
📙 « اگر قره قاج نبود»
#روز_شیراز
به قلم زنده یاد استاد #محمد_بهمن_بیگی
در خانه نشسته ام و از پنجره اتاقم بیرون را می نگرم. باران دو شب پیش خاک ها را رفته و گردها را زدوده است.
نارنج ها و نارنگی های سرخ و زرد در میان برگ های سبز و خرم شعله می کشند.
هوا آنچنان زلال و شفاف است که می توانم سنگریزه های کوه روبرویم را بشمارم.
مدهوش هوای حیات بخش این شهرم. شهر نیست، یک پارچه بهشت است و بدون شک برای سجع و قافیه نبوده است که #شیراز را #جنت_طراز گفته اند.
#شیراز، زنان و دختران زیبا دارد ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است.
نه فقط #اردیبهشت شیراز آبروی بهشت را می برد بلکه همه ماه هایش چنین سودایی در سر دارند.
#شیراز فصل بندی های متداول سال ها را بر هم زده است. تقویمش با تقویم های دیگر فرق دارد . زمستان و تابستان نمی شناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگ پریده نیست.
آسمان #شیراز به رنگ های گوناگون در می آید،از نیلی سیر تا لاجوردی روشن، کبود شفاف و آبی کم رنگ.
ستاره های این آسمان همان ستاره های آسمان دیگرند ولی در این دیار فروغ و دلبری دیگری دارند.
آب و هوای #شیراز گل می پرورد، سرو آزاد می رویاند، گردو را در کنار لیمو می نشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و نارون می پیچد، بادام بن را در بهمن ماه به شکوفه می کشد و از همه این ها بالاتر، آتش زبانه کش ذوق را دامن می زند و در خاطرها شعر تر می انگیزد.
بیهوده نیست که این همه شاعر نغمه پرداز از خاک دلاویز این خطه بر می خیزد و در میان آنان، دو تن تا اوج قله های افسانه ای صعود می کنند، دو تن که فقط با یکدیگر رقابتی دارند و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب راه نمی دهند، دو پهلوان نامدار که یکی زمین را با همه پهناوری و دیگری آسمان را با همه بلندی فتح می کنند.
یکی از این دو تن با غزل های شورانگیز خود بر سریر سلطنت ملک سخن جای می گیرد. زبانی به نرمی حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پراشک به سراغ برگ های پژمرده می رود. با لبی مشتاق چهره درماندگان را می بوسد. با لحنی به مهربانی بوسه مادر احوال یتیمان را می پرسد، برای آزادی دربندان می کوشد. به زمین و دردمندان روی زمین وفادار می ماند و در طریق تسکین آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم می شود که کمتر می تواند گریزی بزند و از مردم دنیا جدا شود...
لیکن آن دیگر، بی پروا به این گرفتاری ها، بال و پر می گیرد، با شهپر نیرومندش قله های مه گرفته و ستاره های دور دست را پشت سر می گذارد، به اوج فلک می رسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سر هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است فرود می آورد. با مدعیان ظاهر پرست می ستیزد، پرده های ریب و ریا را می درد، پشمینه های آلوده را به آتش می کشد و آن گاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرح بخش عشق را سر می دهد و درهای آسمان را می گشاید...
#محمد_بهمن_بیگی
📙 « اگر قره قاج نبود»
#روز_شیراز