میپنداشتم منتظر منم تا کلام بیاید و بر زبانم جاری شود. دانستم منتظر کلام است. کلام منتظر است تا من به وادی او فراز آیم و دهانم پر شکر کند. پنداشته بودم کلام نازل میشود و تمام این زندگیها نمیدانستم که من تا کلام برمیخیزم.
سخن سپیده است و آسمان است. سخن زمین است و چرخش دوّار، و عروج بیانتهاست. سخن حریر کشمیر است و انگور تاکستان. سخن زعفران خراسان است و شراب شیراز است و گردوی شهمیرزاد. سخن کنیاک یروان است به سپیدهدمی که هیچ معلوم نیست از کجا سرمیریزد و جان آینهی بیداری میکند. این بیتاریخ، بیجغرافیا، سخن!
آه!
کلمه منم در همه سو روان. مستی منم و بیحاصل است به جستجوی آغاز و پایانم برخاستن. سوغاتی آسمانهام و برکت زمینام.
میپنداشتم منتظر منم،
دانستم جهان در انتظار من است.
ای شکوفهی دانایی!
زمان به خود جنبیدن است.
حلمی | کتاب آزادی
#تا_کلام_برمیخیزم
#عروج_بیانتها
#آه
سخن سپیده است و آسمان است. سخن زمین است و چرخش دوّار، و عروج بیانتهاست. سخن حریر کشمیر است و انگور تاکستان. سخن زعفران خراسان است و شراب شیراز است و گردوی شهمیرزاد. سخن کنیاک یروان است به سپیدهدمی که هیچ معلوم نیست از کجا سرمیریزد و جان آینهی بیداری میکند. این بیتاریخ، بیجغرافیا، سخن!
آه!
کلمه منم در همه سو روان. مستی منم و بیحاصل است به جستجوی آغاز و پایانم برخاستن. سوغاتی آسمانهام و برکت زمینام.
میپنداشتم منتظر منم،
دانستم جهان در انتظار من است.
ای شکوفهی دانایی!
زمان به خود جنبیدن است.
حلمی | کتاب آزادی
#تا_کلام_برمیخیزم
#عروج_بیانتها
#آه