شهرت، افتخار،احترام، همه ی اینها خوب ، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش می خواهد گاهی میان جمعیت گم شود. می خواهد میان مردم بلولد. لذتهای آنها را بچشد،دلهره ی آنها به سرش بیاید. آنوقت رفاه و آسایش برایش لذت بخش تر است. اما وقتی همه کس او را می شناسد و همه ی مردم او را با انگشت نشان می دهند، دیگر آزاد نیست. آنوقت شهرت دردسر آدم می شود.
چشمهایش
#بزرگ_علوی
چشمهایش
#بزرگ_علوی
نمی توانی هنرمند بشوی!
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده،
کسی که از سرما نلرزیده،
کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده،
چگونه ممکن است از سیری،
از گرما، از پرتو آفتاب لذت ببرد.
#بزرگ_علوی
#داستان نویس و از #روشنفکران_مشروطه_خواه
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده،
کسی که از سرما نلرزیده،
کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده،
چگونه ممکن است از سیری،
از گرما، از پرتو آفتاب لذت ببرد.
#بزرگ_علوی
#داستان نویس و از #روشنفکران_مشروطه_خواه
💠آرزو داشتم با هنر خودم درددل کنم و آنچه را که ناگفتنی است، بیرون بریزم. دلم میخواست میتوانستم به خود بگویم که چرا هیچ چیز در زندگی مرا خشنود نمیکند. دلم میخواست به کسی دل میباختم و همه چیزم را فدای او میکردم. اقلا آرزو داشتم آنچه را که برای شخصیت من نایافتنی است، بتوانم در یک پردهی نقاشی بیان کنم.
این آن مصیبتی است که گفتنش در چند کلمه سهل و روان است. با یک جمله تمام میشود. اما انسان عمری آن را میچشد و این درد هر روز به صورت تازهای در میآید...
#بزرگ_علوی
📚 #چشمهایش
این آن مصیبتی است که گفتنش در چند کلمه سهل و روان است. با یک جمله تمام میشود. اما انسان عمری آن را میچشد و این درد هر روز به صورت تازهای در میآید...
#بزرگ_علوی
📚 #چشمهایش
از زمانی که اینها آمدهاند دیگر جوانمردی، مردی، مهر و راستی مُرد. دروغ رواج گرفت. دیو و دد چیره گشتند. کشتزارها ویران شدند، باغها خشکیدند. ببینید دیگر از همدان چه باقی مانده است یک تل خاک، خراب، ویران ...
هر زشتی و بدی که تا دیروز روا نبود، امروز به اسم رسمهای گوناگون باب شده است.
دیو...دیو
#بزرگ_علوی
هر زشتی و بدی که تا دیروز روا نبود، امروز به اسم رسمهای گوناگون باب شده است.
دیو...دیو
#بزرگ_علوی
ببینید، خیلی بلاها آدم در زندگی به سرش می آید و خودش مسبب همه ی آنهاست. منتها ادراک نمیکند، یا وقتی به ریشه ی آنها پی میبرد که دیگر کار از کار گذشته است.
📘 چشمهایش
#بزرگ_علوی
📘 چشمهایش
#بزرگ_علوی
💠 هنری که خود را "بیطرف" میخواند،
سرانجام به اهریمن کمک میکند.
#بزرگ_علوی
آرامگاه #بزرگ_علوی در #آلمان
سرانجام به اهریمن کمک میکند.
#بزرگ_علوی
آرامگاه #بزرگ_علوی در #آلمان
می دانید آتشی که زیر خاکستر می ماند چه دوام و ثباتی دارد ؟ عشق پنهانی ، عشقی که انسان جرات نمی کند هرگز با هیچکس درباره آن گفت و گو کند ، به زبان بیاورد ، به هر دلیلی که بخواهید - از لحاظ قیود اجتماعی ، از نظر طبقاتی ، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی کند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می خورد و می سوزاند و آخرش مانند نقره گذاخته شفاف و صیقلی می شود .
#چشمهایش
#بزرگ_علوی
#چشمهایش
#بزرگ_علوی
میزان اهمیت ما به شکم و مغزهامون از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمون مشخص میشه.
افسوسِ قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت میدیم تو کله پاچه فروشیه
اونم نه برای فکر کردن، بلکه برای خوردن!
📕 #گیله_مرد
#بزرگ_علوی
افسوسِ قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت میدیم تو کله پاچه فروشیه
اونم نه برای فکر کردن، بلکه برای خوردن!
📕 #گیله_مرد
#بزرگ_علوی
کانال تلگرامیsmsu43@
بانو مرضیه - خوابم نمیبره
قطعه《خوابم نبره》
خواننده: بانو #مرضیه
آهنگساز : #بزرگ_لشکری
دو سه شبه که چشمام به دره خدا کنه
که خوابم نبره تو این قفس که زندونه منه
ایرج_جنتی_عطایی
خواننده: بانو #مرضیه
آهنگساز : #بزرگ_لشکری
دو سه شبه که چشمام به دره خدا کنه
که خوابم نبره تو این قفس که زندونه منه
ایرج_جنتی_عطایی
به من میگفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز انداخت.
اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمیدیدی كه چشم بر زمين مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
📗 #چشمهایش
#بزرگ_علوی
"چشم هاى تو مرا به اين روز انداخت.
اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمیدیدی كه چشم بر زمين مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
📗 #چشمهایش
#بزرگ_علوی
به من میگفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز انداخت.
اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمیدیدی كه چشم بر زمين مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
📕 #چشمهایش
#بزرگ_علوی
"چشم هاى تو مرا به اين روز انداخت.
اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمیدیدی كه چشم بر زمين مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
📕 #چشمهایش
#بزرگ_علوی
بعضی خیلی زود پشیمان میشوند و بعضی خیلی دیر. پشیمانی از کاری که مردود بوده و بد، خیلی خوب است. امّا خیلیها از کار خوب هم پشیمان میشوند، دلیلش به نظر من این است که به آن کار خوب، راه درست، عقیده و باور نداشتند و وقتی عمر و سرمایهشان را سر آن کار میگذارند با اندک مخالفتی یا برخورد تندی، یا تبعید و رنجی پشیمان میشوند.
📒 چشمهایش
✍🏽 #بزرگ_علوی
#سید مجتبی آقابزرگ علوی (زاده ۱۳ بهمن ۱۲۸۳، تهران – درگذشته ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ برلین) شهرتیافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی نویسندهٔ واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت.او را همراه با صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند
📒 چشمهایش
✍🏽 #بزرگ_علوی
#سید مجتبی آقابزرگ علوی (زاده ۱۳ بهمن ۱۲۸۳، تهران – درگذشته ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ برلین) شهرتیافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی نویسندهٔ واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت.او را همراه با صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند
یاسمین _ بیا به شیراز
@baritonmosighi
"بیا به شیراز"
خواننده: بانو #یاسمین
شعر : #سیمین_بهبهانی
آهنگساز: #بزرگ_لشکری
دستگاه #همایون شوشتری
تو که سرو ناز شیراز مرا ندیده ای
تو که یک گل از گلستان
ارم نچیده ای
بخدا که خار حسرت
به دلم شکسته ای
که چو غنچه در سراپرده ی
غم نشسته ای
گذری به شهر ما کن،گذری خدا را
که نوازشی کنی خاطر آشنا را
تو ز شور عشق و مستی خبری نداری
که به سوی خاک سعدی گذری نداری
خواننده: بانو #یاسمین
شعر : #سیمین_بهبهانی
آهنگساز: #بزرگ_لشکری
دستگاه #همایون شوشتری
تو که سرو ناز شیراز مرا ندیده ای
تو که یک گل از گلستان
ارم نچیده ای
بخدا که خار حسرت
به دلم شکسته ای
که چو غنچه در سراپرده ی
غم نشسته ای
گذری به شهر ما کن،گذری خدا را
که نوازشی کنی خاطر آشنا را
تو ز شور عشق و مستی خبری نداری
که به سوی خاک سعدی گذری نداری
با مدرک، با پول، با شوهر، با این چیزها؛
آدم خوشبخت نمیشود ...!
باید درد زندگی را تحمل کرد،
تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند...
چشمهایش
#بزرگ_علوی
آدم خوشبخت نمیشود ...!
باید درد زندگی را تحمل کرد،
تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند...
چشمهایش
#بزرگ_علوی
نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر؛ لحظاتی گذشت ... وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم ، لبخند تلخی زد.
گفتم: گیله مرد! توی سبزهها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت: به این دونههای سبز شده نگاه کن؛ چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ...
گفتم: خب !
گفت: سیصد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ، افت هم کرده باشم!
دونهای که نخواد رشد کنه؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ...
#بزرگ_علوی
کتاب: گیله مرد
گفتم: گیله مرد! توی سبزهها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت: به این دونههای سبز شده نگاه کن؛ چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ...
گفتم: خب !
گفت: سیصد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ، افت هم کرده باشم!
دونهای که نخواد رشد کنه؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ...
#بزرگ_علوی
کتاب: گیله مرد
در زندگی آموختم که
لازم نیست #انسان بزرگی باشم
#انسان بودن خود نهایت بزرگیست..
#بزرگ باشیم "اما انسان بزرگی باشیم "
#دکترمحمود_انوشه
لازم نیست #انسان بزرگی باشم
#انسان بودن خود نهایت بزرگیست..
#بزرگ باشیم "اما انسان بزرگی باشیم "
#دکترمحمود_انوشه
خزان_مرضیه
@bazmemusighi
"خزان"
خواننده: #مرضیه
آهنگ: #بزرگ_لشگری
ترانه سرا: #معینی_کرمانشاهی
دستگاه: ماهور
فصل خزان شد آفت جان شد بهر گل ها
لاله گران شد دل نگران شد وای از دل ها
راز و نیازم سوز و گدازم دور از رویش
این دل پژمرده با که گوید
ای لاله ی زیبا شد خزان وای از من
در دامــن صـحـــــرا در کنار تو دگـر
عاشقی همچو من چون کند شکوه ی لاله رویان را
ای نامهربان آه عاشقان چون سوز خزان سوزاند جهان
ترسم آه من ســــوزد دامنت ناگـــهان
عمر من در خزان طی شد چرا چنین
پس چه شد آن بهار عمر نازنین، نازنین
دیگر عمرم کی وفا کند
جانان با من کی صفا کند
در این خزان عاشقی همچو من
چون کند شکوه ی لاله رویان را
خواننده: #مرضیه
آهنگ: #بزرگ_لشگری
ترانه سرا: #معینی_کرمانشاهی
دستگاه: ماهور
فصل خزان شد آفت جان شد بهر گل ها
لاله گران شد دل نگران شد وای از دل ها
راز و نیازم سوز و گدازم دور از رویش
این دل پژمرده با که گوید
ای لاله ی زیبا شد خزان وای از من
در دامــن صـحـــــرا در کنار تو دگـر
عاشقی همچو من چون کند شکوه ی لاله رویان را
ای نامهربان آه عاشقان چون سوز خزان سوزاند جهان
ترسم آه من ســــوزد دامنت ناگـــهان
عمر من در خزان طی شد چرا چنین
پس چه شد آن بهار عمر نازنین، نازنین
دیگر عمرم کی وفا کند
جانان با من کی صفا کند
در این خزان عاشقی همچو من
چون کند شکوه ی لاله رویان را