معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
به روایت افلاکی ،‌در کتاب "‌مناقب "‌،‌روزی منتقدان و حساد قونیه از سر انکار و عناد از حضرت مولانا پرسیدند که شراب حلال است یا حرام و غرض ایشان از عداوت فراوان ،‌عرض پاک شمس تبریزی بود .جلال الدین به کنایت جلال فرمود :

تا که خورد ،‌چه اگر مشکی شراب را در دریا بریزند ،‌متغیر نشود و او را مکدر نگرداند و از آن آب وضو ساختن و نوشیدن جایز باشد .اما حوضک کوچک را قطره ای شراب بی گمان که نجس کند و همچنان هرچه در بحر نمک افتد حکم نمک گیرد و جواب صریح آن است که اگر مولانا شمس الدین می نوشد "‌که این کار رانمی کرد "‌او را همه چیز مباح باشد که حکم دریا دارد و اگر چون تو غر خواهری کند ،‌نان جوینت هم حرام است .

بروایت سپهسالار و افلاکی وقتی که اهالی قونیه از کسالت جلال الدین محمد آگاه شدند ،‌دسته دسته به عیادتش می شتافتند .از جمله شیخ صدرالدین قونوی از دانشمندان و صاحبنظران شهر به دیدار مولانا َآمد .مولانا را سخت رنجور دید .متاثر شد و گفت : مولانا جان عالمیان است ، امید است که بزودی شفا یابد و در میان مشتاقان و علاقمندانش به وعظ و راهنمائی مشغول شود و فرمود : "‌شفاک الله عاجلا "‌مولانا کمی ناراحت شد و پاسخ داد :بعد از این "‌شفا ک الله "‌شما را باد . مگر نمی دانید در میان عاشق و معشو ق و حبیب و محبوب پیراهنی از شعر بیش نماند .نمی خواهید که نور به نور متصل شود . در این موقع قطرات اشک از دیدگان مولانا سرازیر شد و شیخ با یارانش گریستند و مولانا سرود :

چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنیشین دارم

رخ زرین من منگر که    پای   آهنین        دارم

#قصد_حاسدان_شمس_مولانا
#حلال_بودن_شراب