به عشقت دل نهادم زین
جهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را
ز تن آهسته آهسته
ز بس بستم خیال تو
تو گشتم پای تا سر من
تو آمد خرده خرده
رفت من آهسته آهسته
#فیض_کاشانی
جهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را
ز تن آهسته آهسته
ز بس بستم خیال تو
تو گشتم پای تا سر من
تو آمد خرده خرده
رفت من آهسته آهسته
#فیض_کاشانی
سپردم جان و دل نزد تو
و خود از میان رفتم
کشیدم پای از کوی تو
من آهسته آهسته
جهان پر شد ز حرف فیض
و رندیهای پنهانش
شدم افسانهٔ هر
انجمن آهسته آهسته
#فیض_کاشانی
و خود از میان رفتم
کشیدم پای از کوی تو
من آهسته آهسته
جهان پر شد ز حرف فیض
و رندیهای پنهانش
شدم افسانهٔ هر
انجمن آهسته آهسته
#فیض_کاشانی
این چه چشمست و چه ابرو و چه لب
این چه قدست و چه رفتار عجب
این چه خطست و چه خالست و چه حسن
این چه تمکین چه جا و چه ادب
هر یکی از دگری شیرین تر
لب و دندان و دهان و غبغب
جلوههایت همه آرایش ناز
غمزههایت همه اسباب و طرب
حرکاتت همه موزون و بجا
سکناتت همه مطبوع و عجب
پای تا سر همه شیرین و لطیف
این چه نخلست سراپای رطب
#فیض_کاشانی
محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰هجری قمری در کاشان) (۹۷۷_۱۰۵۸ هجری شمسی) فقیه، محدث، حکیم، و عارف شیعه مذهب دوره صفوی بود و در اواخر عمر خود توبه نامه و رسالاتی را به رشته تحریر در آورد و اخباری مسلک شد.. نام او محمد محسن، مشهور به ملا محسن، و تخلص ایشان فیض بودهاست.از جمله رسالات او در زمینه اخباری و اصولی، سفینة النجاة است
زادهٔ ۴ مهر ۹۷۷ کاشان ایران صفوی
درگذشته ۲ خرداد ۱۰۵۹ (۸۲ سالگی)
کاشان
مدفن کاشان
محل زندگی قمصرملیت ایرانی
دیگر نامهاملا محسن فیض کاشانی
این چه قدست و چه رفتار عجب
این چه خطست و چه خالست و چه حسن
این چه تمکین چه جا و چه ادب
هر یکی از دگری شیرین تر
لب و دندان و دهان و غبغب
جلوههایت همه آرایش ناز
غمزههایت همه اسباب و طرب
حرکاتت همه موزون و بجا
سکناتت همه مطبوع و عجب
پای تا سر همه شیرین و لطیف
این چه نخلست سراپای رطب
#فیض_کاشانی
محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰هجری قمری در کاشان) (۹۷۷_۱۰۵۸ هجری شمسی) فقیه، محدث، حکیم، و عارف شیعه مذهب دوره صفوی بود و در اواخر عمر خود توبه نامه و رسالاتی را به رشته تحریر در آورد و اخباری مسلک شد.. نام او محمد محسن، مشهور به ملا محسن، و تخلص ایشان فیض بودهاست.از جمله رسالات او در زمینه اخباری و اصولی، سفینة النجاة است
زادهٔ ۴ مهر ۹۷۷ کاشان ایران صفوی
درگذشته ۲ خرداد ۱۰۵۹ (۸۲ سالگی)
کاشان
مدفن کاشان
محل زندگی قمصرملیت ایرانی
دیگر نامهاملا محسن فیض کاشانی
#شعر_شب
ای فیض بیا که عزم می خانه کنیم
پیمان شکنیم و می بپیمانه کنیم
دل در ره عشوههای ساقی فکنیم
جان در سر غمزهای جانانه کنیم
#فیض_کاشانی
ای فیض بیا که عزم می خانه کنیم
پیمان شکنیم و می بپیمانه کنیم
دل در ره عشوههای ساقی فکنیم
جان در سر غمزهای جانانه کنیم
#فیض_کاشانی
دِلْ به دِلَْبر دادم و دلدار، دلْ را، دلْ ندید
دلْ به دلبر دلْ سپرد، دلْدار، پا از دلْ کشید
دلْ به دنبال دِلَشْ، دلْ دلْ کنان، دلْخونِ دل
دلْ ز دلبر خواستم، دلبر، دلْ از این دلْ برید....
#جعلی
از ملا محسن #فیض_کاشانی نیست
دلْ به دلبر دلْ سپرد، دلْدار، پا از دلْ کشید
دلْ به دنبال دِلَشْ، دلْ دلْ کنان، دلْخونِ دل
دلْ ز دلبر خواستم، دلبر، دلْ از این دلْ برید....
#جعلی
از ملا محسن #فیض_کاشانی نیست
خوش آن شوریدهٔ شیدای بیدل
که مدهوش تماشای تو باشد
دلم با غیر تو کی گیرد آرام
مگر مستی که شیدای تو باشد
#فیض_کاشانی
که مدهوش تماشای تو باشد
دلم با غیر تو کی گیرد آرام
مگر مستی که شیدای تو باشد
#فیض_کاشانی
فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم
بر درگه تو بهر عطای تو آمدیم
در گوش ما فتاد بنا گه ندای کن
جستیم از عدم بندای تو آمدیم
ما را نبود هیچ مهمی در آب و خاک
در آتش بلا به هوای تو آمدیم
ما از کجا و خون جگر خوردن از کجا
بر خوان این جهان بصلای تو آمدیم
این آمدن برای تو بود و برای تو
بهر تو آمدیم و برای تو آمدیم
هم راه را بما تو نمودی ز ابتدا
هم گام گام را بهدای تو آمدیم
با پای سعی خود بکجا میتوان رسید
این راهرا تمام بپای تو آمدیم
این راه پرنشیب و فراز خطیر را
در آرزوی وصل و لقای تو آمدیم
ما را تو میسری و توئی آب روی ما
ما خاکیان ولی نه سزای تو آمدیم
امر امر تست هرچه تو گوئی چنان کنیم
در دایره قدر بقضای تو آمدیم
کاری برای خود نکنیم و هوای خود
فرمان بران رای و هوای تو آمدیم
هرجا که رفتهایم ز بهر تو رفتهایم
هرجا که آمدیم برای تو آمدیم
تو آن خویش باشی و ما نیز آن تو
ما مای خود نهایم که مای تو آمدیم
بیفیض تو ز فیض نیاید نفس زدن
در فن شاعری برضای تو آمدیم
#فیض_کاشانی
بر درگه تو بهر عطای تو آمدیم
در گوش ما فتاد بنا گه ندای کن
جستیم از عدم بندای تو آمدیم
ما را نبود هیچ مهمی در آب و خاک
در آتش بلا به هوای تو آمدیم
ما از کجا و خون جگر خوردن از کجا
بر خوان این جهان بصلای تو آمدیم
این آمدن برای تو بود و برای تو
بهر تو آمدیم و برای تو آمدیم
هم راه را بما تو نمودی ز ابتدا
هم گام گام را بهدای تو آمدیم
با پای سعی خود بکجا میتوان رسید
این راهرا تمام بپای تو آمدیم
این راه پرنشیب و فراز خطیر را
در آرزوی وصل و لقای تو آمدیم
ما را تو میسری و توئی آب روی ما
ما خاکیان ولی نه سزای تو آمدیم
امر امر تست هرچه تو گوئی چنان کنیم
در دایره قدر بقضای تو آمدیم
کاری برای خود نکنیم و هوای خود
فرمان بران رای و هوای تو آمدیم
هرجا که رفتهایم ز بهر تو رفتهایم
هرجا که آمدیم برای تو آمدیم
تو آن خویش باشی و ما نیز آن تو
ما مای خود نهایم که مای تو آمدیم
بیفیض تو ز فیض نیاید نفس زدن
در فن شاعری برضای تو آمدیم
#فیض_کاشانی