به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
خروش سیل حوادث بلند میگوید
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
#صائب_تبریزی
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
خروش سیل حوادث بلند میگوید
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
#صائب_تبریزی
غیر کی پیش تو پیغام مرا می گوید؟
غرض آلود کجا حرف بجا می گوید؟
وعده هایی که ز عشاق نهان می داری
یک به یک را گره بند قبا می گوید
#صائب_تبریزی
غرض آلود کجا حرف بجا می گوید؟
وعده هایی که ز عشاق نهان می داری
یک به یک را گره بند قبا می گوید
#صائب_تبریزی
باده تلخ کجا، حوصله مور کجا؟
به دو دشنام دگر غیر دعا می گوید
صحبت خوش نفسان می برد از دل تنگی
غنچه درد دل خود را به صبا می گوید
#صائب_تبریزی
به دو دشنام دگر غیر دعا می گوید
صحبت خوش نفسان می برد از دل تنگی
غنچه درد دل خود را به صبا می گوید
#صائب_تبریزی
گوش ناز تو گران است، وگرنه سر زلف
موبمو حال پریشان مرا می گوید
پر ز پنبه است ترا گوش چو مینا، ورنه
همه شب پیر خرابات صلا می گوید
#صائب_تبریزی
موبمو حال پریشان مرا می گوید
پر ز پنبه است ترا گوش چو مینا، ورنه
همه شب پیر خرابات صلا می گوید
#صائب_تبریزی
جمع کن خاطر از آیینه که آن روشندل
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید
#صائب_تبریزی
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید
#صائب_تبریزی
جمع کن خاطر از آیینه که آن روشندل
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید
#صائب_تبریزی
آنچه در روی تو گوید ز قفا می گوید
تو گرانخواب همان می روی از راه برون
جرس قافله هرچند درآ می گوید
گر به محراب دو ابروی تو اندازد چشم
بت پرست از ته دل نام خدا می گوید
اگر اقبال کنی، حال من سوخته را
خط جدا، خال جدا، زلف جدا می گوید
#صائب_تبریزی
شوریدهتر از سیلِ بهارم ، چه توان کرد؟ ،
در هیچ زمین ، نیست قرارم ، چه توان کرد؟ ،
شیرازه نگیرد به خود ، اوراقِ حواسم ،
برهمزدۀ زلفِ نگارم ، چه توان کرد؟ ،
برهم نزنم دیده ، ز خورشیدِ قیامت ،
حیرتزدۀ جلوۀ یارم ، چه توان کرد؟ ،
#صائب_تبریزی
در هیچ زمین ، نیست قرارم ، چه توان کرد؟ ،
شیرازه نگیرد به خود ، اوراقِ حواسم ،
برهمزدۀ زلفِ نگارم ، چه توان کرد؟ ،
برهم نزنم دیده ، ز خورشیدِ قیامت ،
حیرتزدۀ جلوۀ یارم ، چه توان کرد؟ ،
#صائب_تبریزی