#لذات_متعالی
ادبیات سرچشمة زوال ناپذیری از لذات متعالی است،
لذاتی که روح ما از مشاهده و مصاحبت با زیبایی و دانایی و نیکویی می برد
و این همان عشق افلاطونی و افلاکی ماست که با آن به دنیا آمده ایم
و سند روشن و شاهد معتبری است
بر این حقیقت که ما از عالم زیبایی و دانایی و نیکویی
که همان بهشت است به این دیار آمده ایم
و باز به همان بهشت باز خواهیم گشت و:
گر ما مِی و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهد بود
خیام
لذات متعالی شرابی است که دردسر و خمار در پی ندارد
و شهدی است که سیری و اشباع نمی پذیرد
و شهوتی است که پیری و جوانی را در آن اثر نیست،
عشقی است که در آن می توان معشوق را با همة عاشقانِ دیگر تقسیم کرد
چنان که در افسانه های رمزی کریشنا آمده است که
صدها عاشق دلداده از کریشنا، خدای عشق، وعدة خلوت می گیرند،
در کنار برکه ای در جنگل و در ساعتی معیّن،
و او به همة وعده ها وفا می کند و همه را به وصال می رساند،
از آنکه به گفتة سعدی: " هیچ جوینده از این در نرود بی مقصود."
چنان که اگر هزار تُرک شیرازی
خواهند با غزلیات حافظ شور و حال کنند
هیچ کس را از در نخواهد راند.
و چنان که کریستین بوبَن نویسندة عاشق پیشة فرانسوی گفته است:
مرا با امیلی دیکنسون هر شب عیش و عشرتی است
که در هیچ عشرت سرایی در پاریس یافت نمی شود
و اگر صد هزاران نفر دیگر بخواهند که با بوبن در این لذت شریک شوند
نه ملامتی از نام و ننگ بر ایشان رود
و نه کسی به تنگ آید نه به جنگ برخیزد.
اینجا فُسحتِ میدان لذات معنوی است که خواجة طوسی گفت:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا
همچون شبِ مطالعه و روزِ درس نیست
و این سخن راست است که
گاه بعضی از اصحاب ذوق از شدت و صولت لذّات معنوی خویش
سحرگاه از اتاق به باغ پریده و فریاد برآورده اند که:
اَینَ الملوک و این ابناء الملوک
یعنی شاهان و شاهزادگان جهان کجایند
که این لذت و عشرت ما را بنگرند.
برگرفته از مقدمه کتاب گنجینه آشنا
#الهی_قمشه ای
ادبیات سرچشمة زوال ناپذیری از لذات متعالی است،
لذاتی که روح ما از مشاهده و مصاحبت با زیبایی و دانایی و نیکویی می برد
و این همان عشق افلاطونی و افلاکی ماست که با آن به دنیا آمده ایم
و سند روشن و شاهد معتبری است
بر این حقیقت که ما از عالم زیبایی و دانایی و نیکویی
که همان بهشت است به این دیار آمده ایم
و باز به همان بهشت باز خواهیم گشت و:
گر ما مِی و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهد بود
خیام
لذات متعالی شرابی است که دردسر و خمار در پی ندارد
و شهدی است که سیری و اشباع نمی پذیرد
و شهوتی است که پیری و جوانی را در آن اثر نیست،
عشقی است که در آن می توان معشوق را با همة عاشقانِ دیگر تقسیم کرد
چنان که در افسانه های رمزی کریشنا آمده است که
صدها عاشق دلداده از کریشنا، خدای عشق، وعدة خلوت می گیرند،
در کنار برکه ای در جنگل و در ساعتی معیّن،
و او به همة وعده ها وفا می کند و همه را به وصال می رساند،
از آنکه به گفتة سعدی: " هیچ جوینده از این در نرود بی مقصود."
چنان که اگر هزار تُرک شیرازی
خواهند با غزلیات حافظ شور و حال کنند
هیچ کس را از در نخواهد راند.
و چنان که کریستین بوبَن نویسندة عاشق پیشة فرانسوی گفته است:
مرا با امیلی دیکنسون هر شب عیش و عشرتی است
که در هیچ عشرت سرایی در پاریس یافت نمی شود
و اگر صد هزاران نفر دیگر بخواهند که با بوبن در این لذت شریک شوند
نه ملامتی از نام و ننگ بر ایشان رود
و نه کسی به تنگ آید نه به جنگ برخیزد.
اینجا فُسحتِ میدان لذات معنوی است که خواجة طوسی گفت:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا
همچون شبِ مطالعه و روزِ درس نیست
و این سخن راست است که
گاه بعضی از اصحاب ذوق از شدت و صولت لذّات معنوی خویش
سحرگاه از اتاق به باغ پریده و فریاد برآورده اند که:
اَینَ الملوک و این ابناء الملوک
یعنی شاهان و شاهزادگان جهان کجایند
که این لذت و عشرت ما را بنگرند.
برگرفته از مقدمه کتاب گنجینه آشنا
#الهی_قمشه ای