" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
#کلام
" اندیشه "
" ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
ور بود اندیشه ات گل، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی "
#مثنوی_دفتردوم
این ابیات در بیان این معنی است که چون حقیقت ذات آدمی جز اندیشه و ادراک و هوش نیست؛ پس هر کس هرچه می اندیشد همان است. و این سخن پیش از مولانا نیز در سخنان نظامی و عطار و دیگران آمده است و در مغرب زمین نیز این اندیشه سابقۀ طولانی دارد و از جمله محور اصلی فلسفۀ دکارت همین است که حقیقت ذات انسان چیزی جز ادراک و اندیشه نیست و تنها دلیل هرکس از ذات خویش اندیشیدن اوست و لذا گفت: من می اندیشم، پس هستم.
#گزیدهفیهمافیه_مقالاتمولانا
#الهیقمشهایی
" اندیشه "
" ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
ور بود اندیشه ات گل، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی "
#مثنوی_دفتردوم
این ابیات در بیان این معنی است که چون حقیقت ذات آدمی جز اندیشه و ادراک و هوش نیست؛ پس هر کس هرچه می اندیشد همان است. و این سخن پیش از مولانا نیز در سخنان نظامی و عطار و دیگران آمده است و در مغرب زمین نیز این اندیشه سابقۀ طولانی دارد و از جمله محور اصلی فلسفۀ دکارت همین است که حقیقت ذات انسان چیزی جز ادراک و اندیشه نیست و تنها دلیل هرکس از ذات خویش اندیشیدن اوست و لذا گفت: من می اندیشم، پس هستم.
#گزیدهفیهمافیه_مقالاتمولانا
#الهیقمشهایی
" اندیشه "
" ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
ور بود اندیشه ات گل، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی "
مثنوی_دفتردوم
این ابیات در بیان این معنی است که چون حقیقت ذات آدمی جز اندیشه و ادراک و هوش نیست؛ پس هر کس هرچه می اندیشد همان است. و این سخن پیش از مولانا نیز در سخنان نظامی و عطار و دیگران آمده است و در مغرب زمین نیز این اندیشه سابقۀ طولانی دارد و از جمله محور اصلی فلسفۀ دکارت همین است که حقیقت ذات انسان چیزی جز ادراک و اندیشه نیست و تنها دلیل هرکس از ذات خویش اندیشیدن اوست و لذا گفت: من می اندیشم، پس هستم.
#گزیدهفیهمافیه_مقالاتمولانا
#الهیقمشهایی
" ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
ور بود اندیشه ات گل، گلشنی
ور بود خاری، تو هیمۀ گلخنی "
مثنوی_دفتردوم
این ابیات در بیان این معنی است که چون حقیقت ذات آدمی جز اندیشه و ادراک و هوش نیست؛ پس هر کس هرچه می اندیشد همان است. و این سخن پیش از مولانا نیز در سخنان نظامی و عطار و دیگران آمده است و در مغرب زمین نیز این اندیشه سابقۀ طولانی دارد و از جمله محور اصلی فلسفۀ دکارت همین است که حقیقت ذات انسان چیزی جز ادراک و اندیشه نیست و تنها دلیل هرکس از ذات خویش اندیشیدن اوست و لذا گفت: من می اندیشم، پس هستم.
#گزیدهفیهمافیه_مقالاتمولانا
#الهیقمشهایی
#کلام
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
تو را غیر این غذای خواب و خور، غذای دیگر است
که: اَبیتُ عِنْدَ رَبّـِی یُطْعِمُنی وَ یُسْقِیِنی.
درین عالم آن غذا را فراموش کرده ای و به این مشغول شده ای و شب و روز تن را می پروری. آخر، این تن اسب توست، و این عالم آخور اوست؛ و غذای اسب غذای سوار نباشد، او را به سر خود خواب و خوری است و تنعمی است!
#گزیدهفیهمافیه
که: اَبیتُ عِنْدَ رَبّـِی یُطْعِمُنی وَ یُسْقِیِنی.
درین عالم آن غذا را فراموش کرده ای و به این مشغول شده ای و شب و روز تن را می پروری. آخر، این تن اسب توست، و این عالم آخور اوست؛ و غذای اسب غذای سوار نباشد، او را به سر خود خواب و خوری است و تنعمی است!
#گزیدهفیهمافیه
" در نومیدی بسی امید است "
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای
امید از حق نباید بریدن که:
انَّهُ لا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ الله.
امید سر راه ایمنی است. اگر در راه نمی روی، باری، سر راه نگه دار. مگو که کژیها کردم. تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژیها همچون سحرهاست: چون راستی بیاید، همه را بخورد.
اگر بدی کرده ای، با خود کرده ای؛ جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
#گزیدهفیهمافیه
#الهی_قمشه_ای