آن چیز که معمولا «من» می نامی اش، «خودِ حقیقیِ» تو نیست.
یعنی تو نیستی آنچه که آن را خود فرض کرده ای.
تو حقیقت بی کران هستی،
اما خود را در کرانه های تنگ زندانی کرده و درنتیجه، خود را همین کرانه ها پنداشته ای.
تو خود را فرو کاسته ای.
به تعبیر مولانا در فیه ما فیه:
تو شمشیرِ پولادِ هندیِ پربها را که فقط در خزاینِ ملوک یافت می شود، آورده ای و ساطورِ گوشتِ گندیده ای کرده ای و می گویی: من این تیغ را معطل نمی گذارم،با این تیغ کارها می شود کرد.
یا دیگ زرین را آورده ای و در آن شلغم می پزی،
یا کاردی جواهر نشان را میخِ کدوی شکسته ای کرده ای!
جای افسوس و خنده نباشد؟
آنچه واژه ی «من» در ذهنِ تو ترسیم می کند یا هر آنچه که «من» با آن هویت کسب می کند، حقیقتاً تو نیستی، بلکه صورتی ذهنی ست که تو از خود در ذهن خویش ترسیم کرده ای .
#کتاب_زمینی_نو
#اکهارت_تول
یعنی تو نیستی آنچه که آن را خود فرض کرده ای.
تو حقیقت بی کران هستی،
اما خود را در کرانه های تنگ زندانی کرده و درنتیجه، خود را همین کرانه ها پنداشته ای.
تو خود را فرو کاسته ای.
به تعبیر مولانا در فیه ما فیه:
تو شمشیرِ پولادِ هندیِ پربها را که فقط در خزاینِ ملوک یافت می شود، آورده ای و ساطورِ گوشتِ گندیده ای کرده ای و می گویی: من این تیغ را معطل نمی گذارم،با این تیغ کارها می شود کرد.
یا دیگ زرین را آورده ای و در آن شلغم می پزی،
یا کاردی جواهر نشان را میخِ کدوی شکسته ای کرده ای!
جای افسوس و خنده نباشد؟
آنچه واژه ی «من» در ذهنِ تو ترسیم می کند یا هر آنچه که «من» با آن هویت کسب می کند، حقیقتاً تو نیستی، بلکه صورتی ذهنی ست که تو از خود در ذهن خویش ترسیم کرده ای .
#کتاب_زمینی_نو
#اکهارت_تول