مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را
چون کوزهی سربستهی پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را
بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را
مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار منِ سوختهجان را
گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا میکشم این بار گران را
تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را
جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را
راضی به عذاب دگران نیستم امّا
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را
#فاضل_نظری
مستیم و نداریم غم سود و زیان را
هر شب بفروشیم به جامی دو جهان را
چون کوزهی سربستهی پنهان شده در خاک
یک عمر ز ترس همه بستیم دهان را
بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را
مهمان توام چند صباحی دگر ای عمر!
اینقدر میازار منِ سوختهجان را
گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق
بر شانه چرا میکشم این بار گران را
تا من شوم آسوده و خشنود شود یار
با من بزن ای مرگ! به تیری دو نشان را
جای طلب بوسه وفا خواستی ای دل
دیدی که نه این را به تو دادند نه آن را
راضی به عذاب دگران نیستم امّا
گر عادلی ای چرخ! فلک کن دگران را
#فاضل_نظری
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسمالله، در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من در عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
#فاضل_نظری
اگر هستی که بسمالله، در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من در عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
#فاضل_نظری
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسمالله، در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من در عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
#فاضل_نظری
اگر هستی که بسمالله، در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من در عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
#فاضل_نظری
🌺🍂🍂🍂
سفر مگو...که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد!
من و تو پنجره های قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد ...
#فاضل_نظری
سفر مگو...که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد!
من و تو پنجره های قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد ...
#فاضل_نظری
🌺🍂🍂🍂
سفر مگو...که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد!
من و تو پنجره های قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد ...
#فاضل_نظری
سفر مگو...که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد!
من و تو پنجره های قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد ...
#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍂🍂
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست، بیم رسواییست!
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست..
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریاییست..
#فاضل_نظری
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست، بیم رسواییست!
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست..
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریاییست..
#فاضل_نظری
🕊
🍀
نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه
می پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه
دل به جز خواستهٔ دوست چه می خواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟
خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟
می توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر باز رسیدیم به یکدیگر چه؟
گفتم ای دوست مرا بی خبر از خود مگذار
گفت و بد گفت که از بی خبری خوش تر چه
#فاضل_نظری
🍀
نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه
می پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه
دل به جز خواستهٔ دوست چه می خواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟
خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟
می توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر باز رسیدیم به یکدیگر چه؟
گفتم ای دوست مرا بی خبر از خود مگذار
گفت و بد گفت که از بی خبری خوش تر چه
#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر
هرچه برد از آنچه روزی خود به دستم داد برد
در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست
هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد
#فاضل_نظری
🍀
جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر
هرچه برد از آنچه روزی خود به دستم داد برد
در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست
هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد
#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدنها آیا-
دو برابر شدن غصّهی تنهایی نیست؟!
بیسبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
#فاضل_نظری
🍀
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدنها آیا-
دو برابر شدن غصّهی تنهایی نیست؟!
بیسبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
#فاضل_نظری