دلکش تو جادوی بابلی به بهانه سالگرد آسمانی شدن شادروان #دلکش
تا جلوه می کنی به چمن، سروی و گلی
چون می زنی به نغمه، بهاری و بلبلی
شورافکن این ترانهی دلکش، به لعل توست
یا بلبلی است در شکنِ غنچه گلی
ابرو کمان رستم و گیسو کمند زال
خود پهلوان به مویه و دستان به زابلی
لعل لب تو در شکن زلف پُرشکن
چون غنچه گلی که به شاخ قرنفلی
از شهر بابلی و به این جادویی جمال
دیگر فسانه نیست که جادوی بابلی
تا چیست بال همت پروانهی خیال
آری تو شمع غرفهی کاخ تخیلی
غوغای شهر در پی ات افتاده چون نسیم
تا چون گلت به سوی که باشد تمایلی
داروی عشق صبر و تحمل بود ولی
تو خرمن گل، آفت صبر و تحملی
آواز دلنواز تو، زان غنچهی دهن
گلبانگ بلبلی است که برخیزد از گُلی
گلقند شعرمن به تطاول برد مگس
طوطی من چرا تو به چندین تغافلی
ای دل چه دیدی از سر زلف پریوشان
کم کن خیال خویش پریشان، مگر خلی؟
او شهریار، همسر ماه و ستاره هاست
تو لات و لوت، مشتری آسمان جلی
استاد شهریار
تا جلوه می کنی به چمن، سروی و گلی
چون می زنی به نغمه، بهاری و بلبلی
شورافکن این ترانهی دلکش، به لعل توست
یا بلبلی است در شکنِ غنچه گلی
ابرو کمان رستم و گیسو کمند زال
خود پهلوان به مویه و دستان به زابلی
لعل لب تو در شکن زلف پُرشکن
چون غنچه گلی که به شاخ قرنفلی
از شهر بابلی و به این جادویی جمال
دیگر فسانه نیست که جادوی بابلی
تا چیست بال همت پروانهی خیال
آری تو شمع غرفهی کاخ تخیلی
غوغای شهر در پی ات افتاده چون نسیم
تا چون گلت به سوی که باشد تمایلی
داروی عشق صبر و تحمل بود ولی
تو خرمن گل، آفت صبر و تحملی
آواز دلنواز تو، زان غنچهی دهن
گلبانگ بلبلی است که برخیزد از گُلی
گلقند شعرمن به تطاول برد مگس
طوطی من چرا تو به چندین تغافلی
ای دل چه دیدی از سر زلف پریوشان
کم کن خیال خویش پریشان، مگر خلی؟
او شهریار، همسر ماه و ستاره هاست
تو لات و لوت، مشتری آسمان جلی
استاد شهریار